محمد علی فیاض بخش: در غوغای سیاست‌زدگی در سالیان اخیر، کسانی خواستند پنجه بر چهره‌ی این حدیث پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله بکشند؛ آن‌جا که فرمود:«من برای تکمیل مکارم و بزرگواری‌های اخلاق مبعوث شده‌ام.»(متواتر معنوی در منابع شیعی و سنی) تو گویی هر زمان که نیاز به کرسی‌نشاندن مقصد و‌ مقصود ماست، احادیث صحیح نیز باید به […]

- پیامبر رحمت در چالش مفسّران قدرت

محمد علی فیاض بخش: در غوغای سیاست‌زدگی در سالیان اخیر، کسانی خواستند پنجه بر چهره‌ی این حدیث پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله بکشند؛ آن‌جا که فرمود:
«من برای تکمیل مکارم و بزرگواری‌های اخلاق مبعوث شده‌ام.»(متواتر معنوی در منابع شیعی و سنی)

تو گویی هر زمان که نیاز به کرسی‌نشاندن مقصد و‌ مقصود ماست، احادیث صحیح نیز باید به میل ما تفسیر، تبیین یا حتی مردود شوند.
هرچه بگویند و بر اوهام خود بتنند:

اوّلاً : علم حدیث (رجال و روایت و درایه و تراجم) نیز در زمره‌ی علومِ ابزاری و برخوردار از اقتضائاتِ کاربریِ خود است و اهلش را می‌طلبد و عوامیگری یا روشنفکرنمایی یا سیاست‌بازی‌های گذرا، نمی‌تواند بر بود یا نبود آن‌ها تعیین تکلیف کند؛

ثانیاً : تاریخ‌ِِ گذشته به فرمان ما و سر به اطاعت امیال یا سیاست‌های امروزین ما نیست. مشی امروز خود را بر جبر تاریخ تحمیل نمودن و از گذشته‌ها برای امروز مشابه‌سازی کردن، حداکثر یک ذوق است و نه بر نهج و نسق روش علمی.

اگر پیامبر فرموده باشد که هدفش از بعثت، تکمیل بزرگواری‌های اخلاقی است، مفهوم «مکارم و بزرگواری‌ها» در علم «هرمنوتیک» قابل بازیافت است و با ذوق‌های منبری و شوق‌های سمیناری و دکلمه‌خوانی یا خطابه‌ورزی مفهومش تغییری نمی‌کند.

در مباحثی که اخیراً در مجامع علمی یا شبه‌علمی در مورد شخصیت و‌ منش پیامبر اکرم صورت گرفته، به دو نحله برمی‌خوریم (که به سختی می‌توان نحله‌شان نامید!):

 ۱ فکری که اصرار دارد از پیامبر رحمت (آل عمران: ۱۵۹ و انبیا: ۱۰۷)، پیامبرِ قدرت بسازد و دین حنیف را عملاً به مذهب تحریف‌شده‌ی یهود تبدیل نماید و از اساس، هدف بعثت را بسط قدرت نبوی تعریف کند؛

 ۲ تفکری منبری که اصولاً همه‌ی آموزه‌های اخلاقی و زیست‌مدارانه و عرفیِ دین را فرع دیگر مسائل اجتماعی و سیاسی اسلام می‌نشانَد؛ تا جایی که بر حدیث فوق خدشه می‌آورَد.

نکته این‌جاست، که این دو تمایلِ فکری، ظاهراً دو خاستگاه کاملاً متقابل سیاسی دارند و در حوزه‌ی سیاست، یکدیگر را برنمی‌تابند و بلکه پنجه‌درپنجه‌ی هم‌اند؛ …و اما جالب آن که هردو از دو‌ مسیر به یک‌ مقصد می‌رسند و آن، فروکاستن پیامبر رحمت و معنویّت به پیام‌آور قدرت و‌ حتی خشونت است!

سعدیِ جان به زعم من در میان همه‌ی شاعران و عارفان شرقی و پارسی‌سرایان، بهتر از همه‌ی آنان بر عنصر «رحمت» و «مروّت» پای فشرده و بر صدر مصطبه‌ی «انسانیت» دست افشانده؛ آن‌جا که این آیه‌ی انسانی را همچو درّی گران‌بها سُفته و در قالب عبارات بازگفته، که:
شنیدم که مردان راه خدا
دل دشمنان را نکردند تنگ
تو را کی میسّر شود این مقام؟
که با دوستانت خلاف‌است و جنگ!

منبع: اطلاعات انلاین