علی اکبر علی اکبر علی اکبری بایگی در یادداشتی در ضمیمه طلوع پیروزی امروز روزنامه اطلاعات نوشت: اشاره: فاصله زمانی ۱۴ مهرماه تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، یکی از فصول برجسته تاریخ نهضت اسلامی به حساب میآید. این برهه زمانی که از هجرت حضرت امام به پاریس تا پیروزی انقلاب را در برمیگیرد، مملو از حوادث […]
علی اکبر علی اکبر علی اکبری بایگی در یادداشتی در ضمیمه طلوع پیروزی امروز روزنامه اطلاعات نوشت:
اشاره: فاصله زمانی ۱۴ مهرماه تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، یکی از فصول برجسته تاریخ نهضت اسلامی به حساب میآید. این برهه زمانی که از هجرت حضرت امام به پاریس تا پیروزی انقلاب را در برمیگیرد، مملو از حوادث و اتفاقاتی است که هر یک مسیر انقلاب را به پیش میبرد.
با توجه به اهمیت زمان فوق، مرکز اسناد انقلاب اسلامی در قالب روش پژوهشی تاریخ شفاهی، وقایع و رویدادهای آن و نقش هدایتگر و سرنوشت ساز امام خمینی را در آفرینش موفقیتهای این ایام مورد بررسی قرار داده است که در قالب کتاب تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی از مهاجرت امام خمینی به پاریس تا پیروزی منتشر شده است. نوشتار زیر گزیده ای از این کتاب را متناسب با این ایام در بر می گیرد.
هجرت امام به پاریس
حجتالاسلام سید محمود دعایی که سالها در عراق اقامت داشت و از جمله معتمدین و از نزدیکان امام محسوب میشد و در این زمان از طرف ایشان با مقامات عراقی در ارتباط بود، در مورد جریانهایی که منجر به عزیمت امام از عراق به فرانسه شد، میگوید: «رژیم شاه بر مبنای قرارداد الجزیره، به عراقی ها فشار میآورد تا جلو فعالیتهای مبارزاتی امام را بگیرند.
عراقی ها هم روز به روز محدودیت را شدیدتر میکردند تا این که یک روز مرا خواستند و رسماً پیامی برای امام به من دادند، مبنی بر این که ما در عین این که به شما احترام میگذاریم، ولی به خاطر روابط با شاه، محذوراتی داریم. از این روی از شما میخواهیم که رعایت شرایط ما را بنمایید و فعالیت ها به این صورت علنی نباشد.
وقتی این پیام را برای امام بردم، امام فرمودند: این آغاز کار است. شما به بعثیها بگو من چنین چیزی را نمیپذیرم. من نمی توانم ساکت باشم و در ایران کسانی که به من اعتقاد دارند، مبارزه کنند و خون بدهند. اگر ایشان نمیخواهند من اینجا باشم، میروم و جای دیگر حرفم را میزنم.
عراقیها ابتدا نمیخواستند زیاد سختگیری کنند، لذا تنها بر این جهت اصرار داشتند که نوارهای امام از طریق عراق به ایران فرستاده نشود و اعلامیهها در عراق تکثیر نشود، اما فشار ساواک و مسؤولین دیپلیمات ایران به قدری قوی شده بود که عراقیها ناگزیر شدند جلو فعالیت ها را بگیرند. به همین منظور بیت حضرت امام را محاصره و چند تن از دوستان امام را دستگیر کردند. امام به عنوان اعتراض به رژیم بعث به خاطر فشارها و اذیتها اعتصاب کردند و از منزل بیرون نمیآمدند.
انعکاس این مسأله در خارج برای رژیم عراق، قابل تحمل نبود، لذا به ناچار از امام عذرخواهی کردند و به ظاهر حلقه محاصره را برداشتند، ولی در واقع تحت عنوان این که از طرف ایران می خواهند به شما سوء قصد کنند و ما باید از شما حفاظت کنیم، مراقبت و کنترل بیت امام را شدید کردند که امام فرمودند: ایشان حفاظت نمی کنند، بلکه نظارت میکنند. تا این که یک روز از بغداد، من را خواستند و من رفتم. به من گفتند: مرکز عالی فرماندهی انقلاب تصمیم گرفته است نمایندهای رسمی برای مذاکره با آیتالله خمینی به نجف بفرستد، لذا وقت آن را تعیین کنید.
من پیام آنان را به امام عرض کردم.
امام هم بعدازظهری را برای مذاکره تعیین کردند. در روز موعود، سعدون شاکر که آن وقت رئیس کل تشکیلات امنیت عراق بود، به اتفاق استاندار و رئیس سازمان امنیت و رئیس اوقاف نجف که فارسی میدانست، خدمت امام آمدند. ابتدا با اشاره به من، سؤال کردند که ایشان ازطرف شما نمایندگی دارد که برای ما پیام شما را میآورد یا خیر؟ امام فرمودند بله. سپس با احترام، ولی در عین حال جدی گفت: مطابق تحولات جدید در رابطه ما با ایران، قرار بر این است که به مخالفین یک دیگر اجازه فعالیت ندهیم و ما به این تعهد پای بندیم، لذا از شما درخواست میکنیم به فعالیتهای علنی خود علیه شاه ایران خاتمه دهید.
امام در پاسخ فرمودند: من دست از فعالیتهای خود برنمیدارم. من نمیتوانم مردم ستمدیده ایران را که زیر ستم شاه هستند، فراموش کنم. مجدداً او یادآوری کرد که ما موظف هستیم به تعهدمان عمل کنیم و نگذاریم شما فعالیتی داشته باشید. امام فرمودند: شما اگر ناگزیر هستید، من از عراق خارج میشوم.»
در مورد این که چگونه پاریس به عنوان مقصد حضرت امام انتخاب شد، مرحوم حاج سید احمد خمینی اظهار میدارد که خود امام فرانسه را برای اقامت خود انتخاب کردند و دراین مورد با کسی مشورت ننمودند: «برادران و خواهران عزیز، تا امام هست ـ که خدا او را تا انقلاب مهدی نگه دارد ـ باید روشن شودکه: ۱ـ هیچکس از هجرت امام به جز من و تنی چند از دوستان مهم نجف خبری نداشت. ۲ـ امام خود تصمیم به هجرت به فرانسه را گرفتند و همین حرکت به هیچکس و هیچ یک از گروههای سیاسی چه داخل و چه ایرانیان خارج مربوط نیست. فردا ادعا نشود که ما آمدیم تا امام را راهی پاریس کنیم و یا به امام بگوییم در فرانسه بهتر میشود مبارزه کرد و از این قبیل لاطائلاتی که اگر با بودن امام روشنش نکنیم، فردا از بزرگترین انحرافات اساسی این انقلاب و نهضت به شمار خواهد رفت.»
امام خمینی نیز، در قسمتی از وصیتنامه خود به همین مطلب اشاره دارند و مینویسند که با مشورت فرزند خود، سید احمد، فرانسه را برای اقامت انتخاب کردهاند و کس دیگری در این مورد نقش نداشته است: «از قرار مذکور، بعضیها ادعا کردهاند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان بوده؛ این دروغ است.
من بعد از برگرداندنم از کویت با مشورت احمد، پاریس را انتخاب نمودم؛ زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود. آنان تحت نفوذ شاه بودند، ولی در پاریس این احتمال نبود.» فرانسویها در ابتدای ورود امام به پاریس، اعلام کردند که به آیتالله خمینی اجازه فعالیت سیاسی نخواهند داد، اما امام خمینی در مقابل اقدام دولت فرانسه، واکنش تندی نشان دادند و اظهار نمودند حاضرم کشور فرانسه را ترک کنم، اما دست از فعالیت خود بر نمی دارم.
سید احمد خمینی که ناظر تمام این جریانات بود میگوید: «همان شب از کاخ الیزه آمدند پیش من که ما مواجه شدیم با این قضیه، چه بخواهیم و چه نخواهیم آیتالله آمده است. اگر مطلع میشدیم، نمیگذاشتیم. وقت خواستند. امام گفتند بیایند. آمدند و گفتند حق ندارید کوچکترین کاری انجام دهید و امام گفتند: «ما فکر میکردیم اینجا مثل عراق نیست. من هر کجا بروم حرفم را میزنم. من از فرودگاهی به فرودگاهی و از شهری به شهر دیگر سفر میکنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشتهاند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند، ولی من صدای مردم دلیر را به دنیا خواهم رساند. من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه میگذرد.»
پیام خوشآمدگویی به امام به مناسبت بازگشت به میهن بدین شرح است: « ای روح خدا و ای ابراهیم بتشکن، ای بندۀ پاکباز حق و ای جان عزیز ملت ایران، به عرض برسانم که؛ رواق منظر چشم من آشیانه توست، کرم نما و فرود آ که خانه، خانه توست. ملت ایران چه چیزی از جان عزیزتر دارد که نثار مقدم فرخنده رهبر فداکار و روشنبین نماید و چه ثنایی بالاتر از این سراغ دارد که او را بنده پاکباز حق بخواند؟ ای بنده پاکباز خدا، ای مسلمان محمدی، ای شیعه صادق، ای آیت خدا، ملت ایران در شخصیت شما و از تجربه زندگی شما بالاخص در ۱۵ سال اخیر، زعامت امت که به شما سپرده شد، مصداق عینی وعده خدا به رزمندگان و پویندگان راهش را مشاهده میکند که اگر به یاری خدا بشتابید به یاری شما میشتابد و شما که ثابت قدم نگه میدارد و هر کس از آن خدا باشد، خدا از آن اوست. هجرت شما از وطن عزیز در ۱۴ سال پیش، تحت فشار و اجبار سمبلهای استبداد و استعمار، یادآور هجرت جد مکرمتان رسول خدا و یاران بزرگوار اوست که به گناه خواستاری جامعه توحیدی از شهر و دیار خود رانده شدند: «الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربناالله». و بازگشت امروزتان یادآور فتح مبین و عظیم مکه است که سمبلهای زر و زور و بتهای فلزی و گوشتی، یکی پس از دیگری از مقر حکمرانی به زیر آورده شدند و حکومت خدایی جایگزین حکومت طاغوتی گردید: «لقد صدقالله رسولهالرؤیا باالحق لتدخلن المسجد الحرام انشاءالله آمنین.»
ملت ایران، جان بر کف در انتظار فرمان رهبر عظیمالشأن خویش است و تا برقراری جامعه توحیدی، جامعهای که در آن انسان از قید بندگی انسان آزاد باشد؛ بهرهکشی انسان از انسان ملغی گردد؛ از ناهمواریها و نابرابریهای مصنوعی اثر نماند؛ بتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی یکسره سرنگون گردد؛ مساوات، برابری و برادری به معنای واقعی کلمه برقرار شود؛ آثار استبداد ۲۵۰۰ ساله و استعمار ۴۰۰ ساله محو گردد و در یک کلمه، بندگی از آن خدا و حکومت، حکومت الهی باشد؛ از پای نخواهد نشست.
جای چندین هزار شهید ۱۵ ساله اخیر که حرکت انقلاب مقدس اسلامی ما را با خون خود سرعت بخشیدند، خالی است؛ که بازگشت مظفرانۀ رهبر خود و شکوفههای به ثمر رسیده نهال انقلاب را به چشم خود ببینند. اگر امروز در میان ما نیستند ارواح پاکشان ناظر و شاهد خواهد بود. والسلام علیک و علیالارواح التی حلت بفنائک و رحمتالله و برکاته.»
بیانات امام در فرودگاه مهر آباد
من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر میکنم. عواطف ملت ایران به دوش من، بار گرانی است که نمی توانم جبران کنم. من از طبقهی روحانیون که در این قضایای گذشته جانفشانی کردند، از طبقهی دانشجویان که در این مسایل، مصایب دیدند، از طبقه بازرگانان و کسبه که در زحمت واقع شدند، ازجوانان بازار و دانشگاه و مدارس علمی که دراین مسائل خون دادند، از اساتید دانشگاه، از دادگستری، قضات دادگستری، وکلای دادگستری، از همه طبقات، از کارمندان، از کارگران، از دهقانان، از همه طبقات ملت تشکر میکنم. آن زحمتهای فوقالعاده شماست که با وحدت کلمه پیروز شدید، البته در قدم اول.»
عکس بیعت پرسنل نیروی هوایی با امام
«یک روز هم راهپیمایی بود به نفع دولت بازرگان. هر کدام از بچهها را گوشهای فرستادند. من مأموریتم مدرسه علوی بود. آمدم مدرسه علوی، دیدم دور و بر مدرسه خلوت است. رفتم در مدرسه، یک نفر از دفتر امور مطبوعاتی گفت همه عکاسها را از مدرسه بیرون کنید. من فهمیدم که باید خبری باشد. از من خواستند بچهها را رد کنم که رد کردم. بعد از چند دقیقه دیدم دری از بغل مدرسه علوی باز شد و تعدادی افسر نیروی هوایی با لباس فرم آمدند تو. گفتند آمدند با امام بیعت کنند و نمیتوانی عکس بگیری. گفتم اجازه بدهید یک عکس بگیرم، برای شما سندیت داشته باشد، ولی طوری میگیرم که بچهها توی عکس دیده نشوند. عکس را گرفتم و سر و صدای بختیار را در آورد؛ اما امام گفت واقعیت دارد . حدود ۸-۷ فریم عکس گرفتیم، همه را هم از پشت. یک نفر پیدا نیست.»
پس از این که عکس بیعت همافران، روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ در روزنامه کیهان با تیتر «هزاران نظامی امروز از برابر امام رژه رفتند» چاپ شد، عکسالعمل شدید فرماندهان نظامی و دولت مردان دولت پهلوی را برانگیخت. به طوری که بعضی، عکس مذکور را مونتاژ شده تلقی کردند. عباس قرهباغی احتمال واقعی بودن عکس را اینگونه مطرح کرده است: « غروب روز ۱۹ بهمن ماه، آقای بختیار به من تلفن زده، سؤال نمود: روزنامه کیهان را دیدهاید؟ گفتم نه هنوز. اظهار کرد عکس عدهای از پرسنل نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای خمینی چاپ کرده است و اضافه نمود: معلوم است که یکی ازعکسهای مراسم سابق را مونتاژ کردهاند. سؤال نمودم: چگونه فهمیدید مونتاژ کردهاند؟ جواب داد کاملاً روشن است.
ضمناً از سپهبد ربیعی سؤال کردم، ایشان هم اظهار نمود ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم که در روزنامهها تکذیب کنند. گفتم: الان دستور میدهم. ضمن خواستن روزنامه کیهان، چگونگی را از فرمانده نیروی هوایی سؤال کردم. مطالبی را که به نخست وزیر گفته بود، برای من هم تکرار نمود و اضافه کرد که این تبلیغات، دروغی است و تقاضا نمود ستاد بزرگ ارتشتاران نیز مراتب را تکذیب نماید. با اعتماد به اظهارات فرمانده نیروی هوایی و نخست وزیر، روابط عمومی ستاد بزرگ ارتشتاران، رویداد را تکذیب نمود.
آقای بختیار نیز روز ۲۱ بهمن ماه در مجلس سنا آن را کاذب اعلام کرد، ولی از اعمال بعدی همافران و افسران نیروی هوایی شاهنشاهی در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن، مانند درگیری با افراد گارد و باز کردن در اسلحهخانهها و دادن اسلحه به مخالفین و بالاخره تمرد مسلحانه در نیروی هوایی شاهنشاهی، معلوم شد که جریان اعلام همبستگی پرسنل نیروی هوایی حقیقت داشته و آقای بختیار و سپهبد ربیعی، هر دو واقعیت را پنهان کرده بودند.»
نخست وزیری مهندس بازرگان
امام خمینی روز یکشنبه ۱۵/۱۱/۱۳۵۷ طی مراسمی که در مدرسه علوی برگزار شد، مهندس مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت، معرفی نمودند. متن حکم امام به این شرح بود:
جناب آقای مهندس مهدی بازرگان! بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از «آزادی اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران، نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جناب عالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و وابستگی به گروهی خاص مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت، دربارهی تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم، جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.
مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نمودهام تعیین و معرفی نمایید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت، با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند نمود. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسألت مینمایم.»
احتمال حمله به مدرسه علوی
افراد بسیاری، شامگاه روز شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ را آبستن حوادث گوناگونی میدانستند. از این رو به امام توصیه نمودند که مدرسه علوی را ترک کرده و به نقطه امنی بروند، اما به گفته آیت الله هاشمی رفسنجانی، امام این توصیه را نپذیرفتند: «از روز ۲۱ بهمن، درگیریهای خونین آغاز شد و تا شب، شدت بیشتری گرفت. در شب ۲۲ بهمن تلاش ما این بود که امام را قانع کنیم که محل اقامت خود را تغییر بدهند و در دسترس نباشند.
طبیعی بود که آن محل بمباران شود. امام نپذیرفتند. این هر چند که تصمیم خطرناکی بود؛ اما از روحیه خاص و حماسهگرای امام حکایت میکرد و شاید امام نگران بودند که تغییر محل باعث تضعیف روحیه دوستان و تقویت روحیه عمال رژیم بشود. بعد از این که از قانع کردن امام ناامید شدیم، به این نتیجه رسیدیم که جمع ما هم نباید از این محل دور بشود.»
مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت که شامگاه روز ۲۱ بهمن در مدرسه رفاه بود، احتمال داد که به آنجا حمله شود، بدین جهت به نقطه دیگری پناه برد: «ما بیشتر ساعاتمان در همان مدرسه رفاه بودیم و آن شب کذا هم همانجا بیتوته کرده بودیم و بعد چون خیلی سر و صدای تیراندازی شنیده می شد و خبر هم می آوردند و احتمال هم داده میشد که حمله ای بخصوص به آنجا بشود، ما در یک خانه مجاوری در یک کوچه پایینتر رفتیم. آنجا شب را گذراندیم؛ اما صبح که بلند شدیم، دیدیم نه قضایا بر عکس شده و الحمد لله ملت پیروز شده است.»