به گزارش «اطلاعات آنلاین»، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت یازدهم و دوازدهم در یادداشتی به تحلیل وضعیت کشور و نقشه اسرائیل پس از برجام اشاره کرد و نوشت: دومین ابزار سیاست پیرامونی و زمامداری داخلی اسرائیل، دشمنتراشی و روایت شکستناپذیری است. هدف وحشیگری اسرائیلیها به زیان شهروندان فلسطینی پس از هر عملیات گروههای مقاومت، […]
به گزارش «اطلاعات آنلاین»، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت یازدهم و دوازدهم در یادداشتی به تحلیل وضعیت کشور و نقشه اسرائیل پس از برجام اشاره کرد و نوشت:
دومین ابزار سیاست پیرامونی و زمامداری داخلی اسرائیل، دشمنتراشی و روایت شکستناپذیری است. هدف وحشیگری اسرائیلیها به زیان شهروندان فلسطینی پس از هر عملیات گروههای مقاومت، حفظ و استمرار خیالبافی شکستناپذیری اسرائیل است که برای چندین دهه در منطقۀ پیرامونی اسرائیل و در میان اعراب بسیار کارآمد بوده است.
پیروزیهای مقاومت لبنان و فلسطین در اخراج اسرائیل از جنوب لبنان (در سال ۱۳۸۹ )و نوار غزه (در سال ۱۳۹۴) در این تصویر برساخته، خدشه وارد کرد؛ ولی سردمداران اسرائیلی با خشونت فراوان کوشیدهاند آن را بازسازی کنند. یکی از کلیدیترین راهکارهای اسرائیل برای دستیابی به روایت شکستناپذیری، بردن جنگها به بیرون مرزهای اسرائیل است که یکی از سفارشهای سهگانۀ بنگوریان ـ پایهگذار رژیم اسرائیل ـ بوده است.
«تبلیغات اسرائیلی»یکی از کارآمدترین ابزارهای صهیونیستها بوده و شبکۀ جهانی صهیونیسم همواره توجه ویژهای به رسانه داشته است، البته در کنار بانکداری و بازارهای پولی و مالی. در روایتسازی جهانی صهیونیستی، دو مفهوم ناسازگارِ «مظلومیت» و «شکستناپذیری» با دو واژۀ «دیگر هرگز» (Never Again) به یکدیگر پیوند خورده و ستون سیاست رسانهای اسرائیل در هفتادوپنج سال گذشته را شکل داده و ابزار توجیه جنایات جنگی اسرائیل، جنایات علیه بشریت و جنایت نسلکشی علیه مردم فلسطین شده است. در این برسازی، «دشمن» مفهومی کلیدی است.
آمریکا نیز دشمن را برسازی و حتی تولید میکند. اگر کتابِ به ظاهر پژوهشی و علمی «برخورد تمدنها» و زمان انتشارش را با ریزبینی بررسی کنیم، خواهیم دید که پس از اینکه ایالات متحده دشمن خود در جنگ سرد را از دست داد، نومحافظهکاران آمریکایی سطحِ دشمنی را بالا بردند و به ردۀ تمدنی رساندند؛ یعنی دشمنی که در ردۀ ایدئولوژیک در جنگ سرد وجود داشت، سهمگینتر و شرورتر شد. با این روش،« تمدن چین» یا «تمدن اسلامی» همچون دشمن تازه و حتی سهمگینتر از کمونیسم و شوروی برساخته شدند.
در آغاز دهۀ هفتاد خورشیدی، با نگاه به فضای علمی و رسانهای جامعۀ آمریکا پیشبینی میشد که «تهدید سبز» در حال جایگزین شدن به جای «تهدید سرخ» است؛ یعنی تهدید اسلام جایگزین تهدید شوروی میشود؛ بنابراین نگاه به مسائل جهانی، از دید تهدید و نیاز به دشمن، به تهدیدانگاری و امنیتیسازی ایران، شیعه و اسلام میانجامد. نامهای ساده شدۀ ایرانهراسی، شیعههراسی و اسلامهراسی، از ژرفای این کنش سیاسی میکاهد.
در نظریۀ امنیتیسازی بری بوزان و همکارانش، از یک یا چند رویداد بیرونی بهرهبرداری میشود و روند امنیتیسازی بر آن پایهگذاری میگردد. این امر مراحل پیچیدهای دارد و باید آن را بشناسیم. از این رو، به گمانم تکیه بر دشمنی در سطح جهانی، به زیان ماست. ممکن است این دیدگاه نادرست باشد؛ ولی پس از نیم قرن پژوهش، کار و آموزش در رشتۀ روابط بینالملل، این واژه را کمتر بهکار میبرم.
با بهرهبرداری از تصویرسازی امنیتی، تهدیدانگاری و دشمنسازی، ایران را رفتهرفته از نظام جهانی، پیوندهای منطقهای و حتی بازارهای نفتی جهانی حذف کردند. رانده شدن نفت ایران از بازار جهانی، برای مشتریان نفت ایران پذیرفتنی شد؛ چون ایران دشمن امنیت جهانی شناسانده شد!
گرچه پس از «برجام» و با فروپاشی پروژۀ امنیتیسازی ایران و با کوشش ارزشمند شرکت ملی نفت ایران دو و نیم میلیون بشکه در بازار جهانی صادر شد، اما زمانی که با فشار ترامپ از بازار جهانی انرژی رانده شدیم، باز هم تأثیری در بازارهای جهانی نداشت. با دشمنسازی، زورمدارانِ زمامداریِ جهانی، ایران را از پیوندهای منطقهای و جهانی حذف کرده بودند.
هیچ کشوری با امنیتیسازی و دشمنانگاری ایران ناسازگار نیست. روسیه در پروندۀ پهپادها، در اینکه ایران همچون دشمن اوکراین شناخته شود، نقش شایانی داشت. کارشناسان روس خبر پهپادها را بیرون دادند؛ بنابراین روسیه با این برسازی نهتنها ناسازگاری ندارد، بلکه سودش را نیز در آن میبیند. همه دوست دارند دیگران را شریک جرم خود و یا حتی تبدیل به هدف حملات کنند.
متن کامل یادداشت را اینجــا بخوانید