افرادی که به شبهه افکنان دینی کمک می کنند
افرادی که به شبهه افکنان دینی کمک می کنند

جلال رفیع در یادداشتی در ضمیمه فرهنگی امروز روزنامه اطلاعات نوشت: روزی در سالی از دهۀ شصت شمسی، با جمعی از هموطنان ایرانی در همسایگی مسجد الحرام، مستمع مدّعی متعصّبی بودیم که می گفت: شیعیان ماجرای غدیر را دستاویز کرده اند تا متاع بت پرستی و آدم پرستی را با جلوه و جلایی موجّه و معنادار، […]

- افرادی که به شبهه افکنان دینی کمک می کنند

جلال رفیع در یادداشتی در ضمیمه فرهنگی امروز روزنامه اطلاعات نوشت: روزی در سالی از دهۀ شصت شمسی، با جمعی از هموطنان ایرانی در همسایگی مسجد الحرام، مستمع مدّعی متعصّبی بودیم که می گفت: شیعیان ماجرای غدیر را دستاویز کرده اند تا متاع بت پرستی و آدم پرستی را با جلوه و جلایی موجّه و معنادار، به بازار آورند! 

ـ من خودم دیده ام که شما وقتی سر بر سجده می نهید، آهسته آهسته و با نیم نگاهی نگران به این سوی و آن سوی، بت کوچکی را از آستین بیرون می افکنید و پنهانی بر آن پیشانی می سایید!

باید ساعتی وقت صرف می شد تا متّهم کننده با تردید بپذیرد یا نپذیرد که «مُهر» همان خاک است و نمایندۀ زمین است و هیچ ارتباطی با مُهر و امضای بت ها و بت پرستان ندارد.و تازه، همه وقت و همه جا هم واجب نیست.

 «…و مگر خود شما هم که بر زمین و فرش و سنگ و هر چیز دیگری، سر سجده می سایید، زمین و فرش و سنگ و چیز را خدا  می خوانید؟»

پیشانی بر خاک است، ولی سجده بر خداست. شیعۀ عارف حقیقی و مسلمان عارف حقیقی، از این هم فراتر می رود. نه تنها خاک و سنگ را نباید بت بداند، بلکه بت کردن نفس و شهوت و ثروت و مقام و منصب و مالکیّت و ملوکیّت و حتی خود مسلک و مذهب را هم مجوّز ندارد. حضرت حافظ می فرماید: 
خدا زان خرقه بیزار است صد بار 
که صد بت باشدش در آستینی

اما مدّعی، بد را بدتر کرد و آنچه را بسیاری از ایرانیان و شیعیان، هرگز نخوانده و نشنیده بودند، آن روز از او شنیدند و سخت در حیرت فرو رفتند.

ـ من خودم دیده ام که غدیریان، چون در پایان نماز سلام می دهند، سه بار با دست هایشان حالت تکبیر زدن را تکرار می کنند، اما می گویند:«خان الامین»! یعنی جبرئیل امین خیانت کرد و کتاب آسمانی را که خداوند می خواست در صف نماز مسجدالحرام به نفر سمت چپ یعنی حضرت علی علیه السلام سپرده شود، اشتباهاً(!) به نفر سمت راست یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله سپرد! و بعد که در بازگشت به عرش و در مقام گزارش دهی به اشتباهش پی برد، دیگر کار از کار گذشته بود و خداوند فرمود: ولش کن، فرقی نمی کند، دیگر کاری است شده! 

چون قبل از آن، بحث و فحص متقابل، از موضوع «غدیر» در کتاب علامه امینی(الغدیر) شروع شده بود، آن مدّعی مسلک وهابیت نیز ـ شاید به قصد طعن و طنز ـ از شیعیان و ایرانیان با تعبیر غدیریان و غدیریّون و غدیریّه یاد می کرد. 

مدّعی باز هم حمله و هجوم را ادامه داد و استناد کرد به کتابی که از عقیده مندی علمای تشیع به تحریف قرآن(!) و نقش بنی امیه در سانسور یک سورۀ مهم از کتاب آسمانی مسلمانان (سوره الولایه!) سخن گفته است.

 هرچند آیۀ «لا جدال فی الحج» را به یادش آوردیم، اما به هرحال، جدل هم مقام جدال است. و به قول سعدی در «جدال با مدعی»:
به خون عزیزان فرو کرده چنگ
سرانگشت ها کرده عنّاب رنگ 

آن روز، مجادله را به مباحثه تفسیر کردیم و به مدّعی گفتیم:آنچه شما بدان استناد می کنی، بی اساس است. علمای حوزۀ تشیع و حتی عامۀ مردم نیز نه سنگ و چوب را بت  می دانند، نه تحریف  قرآن را می پذیرند، نه سانسور سوره را باور دارند.

 اگر هم زمانی کسی در جایی چنین ادعایی کرده باشد و مورّخ معروف ایرانی(احمد کسروی) هم در کتابش آن را نقل و نقد کرده باشد، عالمان شیعی صراحتاً به طرد و نفی و رد این ادعا پرداخته اند.

علامه طباطبایی که هم فیلسوف بود و هم مفسّر قرآن و هم فقیه و هم ادیب، عقاید شیعی را در کتابی که آن را می توان مانیفست دانست، معرّفی کرده و این قبیل ادعاهای غیراسلامی و غیرشیعی را اتهام خلاف واقع خوانده است.

مرحوم آیت الله خویی نیز که در سلک و سلسلۀ مراجع تقلید بود نیز به همچنین. بنابراین چگونه  می توان با تکیه بر دروغ و دغل یا بر قول غلط و غیرمستندی که آن را اکثریت علمای مذهب تشیع، صراحتاً و قویّاً، رد کرده اند، درباره ایرانیان اینگونه قضاوت کرد؟ 

البته انصاف این است که متاسفانه در میان شیعیان نیز کسانی بوده اند و هستند که با علم و عمد یا ناخواسته و نادانسته، گفتار و نوشتار و رفتاری را رواج و رونق داده اند که حاصل و محصولش آب ریختن به آسیاب همین ادعاها و اتهام هاست. 

از محافل و مجالس عامۀ مردم که بگذریم، گاه متأسفانه دیده یا شنیده یا خوانده شده است که در برخی از محافل و مجالس دیگر نیز به مناسبت عید غدیر یا به نام عیدالزّهرا، گفتار و رفتاری نادرست و ناروا، آن هم از کسانی سرزده است که نه تنها به هیچ وجه مورد انتظار و توقع و تأیید نیست، بلکه باید گفت قطعاً و حتماً موجبات افزایش درگیری و دشمنی را در میان مسلمانان(شیعه و سنی) پدید می آورد و هرگز نمی تواند با آنچه در متن خطبه ها و  نامه های نهج البلاغۀ امیرالمؤمنین علی(ع) وجود دارد، همساز و هم آواز باشد.

 آنچه از مقولۀ استدلال و اقامه برهان است، حتی اگر مخالف معتقدات دیگران است، حسابش جداست. اما آنچه از مقولۀ اهانت و ابتذال است، حتی اگر موافق طبع خویشان و هم اندیشان است، ناروا و ناسزاست. 

هر تلاش و توانی که خواسته یا ناخواسته در راه رودرویی و دوست ستیزی و دشمن شادکنی به کار آید، نابکار و ناهنجار و محکوم است. نه تنها مسلمان ستیزی، بلکه انسان ستیزی نیز محکوم به فناست.

 کاش روزی برسد که دانشمندان و مصلحان وابسته به مذاهب(و در صدر آنان مذاهب شیعه و سنّی)، بر محور معتقدات مشترک خویش، هماوایی و همصدایی کنند و در حوزۀ معتقدات مخالف و مختلف نیز مشاورۀ علمی و گفتگوی دوستانه را مبنای تبادل فکری قرار دهند.   

منبع: اطلاعات انلاین