در این یادداشت ابتدا آخرین آرایش دو سوی میدان از نظر دستیابی به اهداف را مورد بررسی قرار می دهیم و سپس نگاهی تحلیلی به ماجرای غزه از دریچه ی نگاه فلسطینیان خواهیم داشت: اسرائیل در کلاف پیچیده ی اهداف خود؛ اسرائیل کوچ مردم غزه به سینا یا نقاط دیگر کشورهای عربی و اروپایی، نابودی […]

- شرف ملت بودن و میهن داشتن؛ «۴۴ روز پس از حادثه »

در این یادداشت ابتدا آخرین آرایش دو سوی میدان از نظر دستیابی به اهداف را مورد بررسی قرار می دهیم و سپس نگاهی تحلیلی به ماجرای غزه از دریچه ی نگاه فلسطینیان خواهیم داشت:

اسرائیل در کلاف پیچیده ی اهداف خود؛

اسرائیل کوچ مردم غزه به سینا یا نقاط دیگر کشورهای عربی و اروپایی، نابودی حماس، پایان حاکمیت حماس بر غزه، ترور رهبران حماس و آزادی اسیرانش را دلیل حمله همه جانبه به غزه اعلام کرده بود. یورش به غزه از سهمگین ترین عملیات نظامی در قرن اخیر است و حجم بمباران این قطعه ی کوچک از جهان، با هیچ نمونه ای برابری نمی کند. سلاح های فراوانی آزمایش شد و تمام قوانین جنگ در جهان زیر پا گذاشته شد. تا لحظه ی نوشتن این یادداشت می توان گفت اسرائیل به بخش اعظم اهداف اعلام شده ی خود جز کشتار مردم غزه و نابودی ساختمان ها و اماکن دست نیافته و در کلاف پیچیده ی بلند پروازی های خود گرفتار آمده است. یعنی نه مردم غزه کوچ کرده اند، نه حماس نابود یا ساقط شده ، نه فرماندهانش ترور شده اند و نه به اسرای اسرائیلی دست یافته اند. حتی یک رزمنده فلسطینی اسیر نشده یا حتی به پیکر یک شهید فلسطینی دست نیافته اند و تروریستی اعلام شدن حماس نیز مورد قبول جهان واقع نشده است. اما وجهه اسرائیل، در نزد افکار عمومی جهان با کشتار غیر نظامیان و حمله به مراکز غیر نظامی از جمله بیمارستان ها و مدارس به شدت تخریب شده است. تا جایی که مکررا مسئولان سازمان ملل نسبت به نقض قوانین بین المللی و جنایات جنگی هشدار داده و آن را محکوم کرده اند و حتی برخی متحدان اروپایی اسرائیل که عملیات هفتم اکتبر را تروریستی می دانند، اعلام کردند که جنایت، جنایتی به مراتب بزرگتر را توجیه نمی کند! و اسرائیل نمی تواند حق نفس کشیدن را از مردم غزه سلب کند! علاوه، به رغم حمایت های هنگفت آمریکا، بنا به گزارش فایننشال تایمز، خسارات اقتصادی ناشی از جنگ ۴۴ روزه، اسرائیل را وادار ساخته تا اینجا، حد اقل شش میلیارد دلار استقراض کند. وضعیتی که تحمل آن برای بلند مدت چندان آسان نیست. بسیاری از حامیان اسرائیل بر این باورند که اهداف کوچکتر دست یافتنی، بر اهداف بزرگ پر هزینه برای طرفین، اولویت داشته است. تا جایی که حتی آمریکا چندین بار حداقل به ظاهر، اشتباه بودن استراتژی ها و محاسبات اسرائیل از جمله اشغال مجدد غزه را ابراز نموده و تلاش کرده خود را از آن دور نشان دهد.

اهداف فلسطینی ها و چنبره ی خدمت و خیانت اعراب؛

به نظر می رسد آوردن موضوع فلسطین در صدر مسایل جهان، پایان دادن به یورش به مسجد الاقصی، و تاخیر در مذاکرات سازش و صلح و آزادسازی اسرای فلسطینی در زندان های اسرائیل، شکستن هیبت اسرائیل، و در نهایت مجبور کردن اسرائیل به گفت و گو و توافقی بلند مدت که ثبات و رفع محاصره غزه را نیز تامین کند از جمله اهداف اصلی فلسطینی ها بوده است. تا این لحظه آنها مقاومت بسیار بزرگی از خود نشان داده اند. این مقاومت با حجم حملات اسرائیل و قطعه ی کوچک و محاصره شده ی غزه و نابرابری امکانات نظامی و توان اطلاعاتی و حامیان بین المللی سیاسی و اقتصادی و رسانه ای مفهوم واقعی خود را پیدا می کند. بر این اساس به نظر می رسد محوری ترین مسئله، مسئله اسراست. اگر اسرائیل موفق به آزادی اسرایش نشود، دیر یا زود مجبور خواهد شد هم مذاکره با حماس را بپذیرد، و هم به توافقی بلند مدت برای ثبات غزه تن دهد و هم زندانیان فلسطینی را آزاد کند. اما، اگر از طریق جنگ به اسرایش دست پید ا کند، آن گاه معادله به کلی تغییر خواهد کرد و به همین دلیل است، که به قیمت رسوایی جهانی در حال عبور از همه قوانین است. در غیر این صورت، تنها احتمال می رود، بخش هایی از غزه را به آسانی تخلیه نکند و مدل جولان را اگر بتواند، دنبال کند یا به دنبال حاکمیت امنیتی بر غزه به مدل کرانه باختری باشد. تا کنون اسرائیل به هر سرزمینی حمله کرده بخشی را غصب کرده است، اما این بار مخالفت جهانی دشواری و موانع بیشتری برای اسرائیل فراهم کرده و خواهد کرد. لذا احتمال دیگر، مستقر شدن نیروهای بین المللی حائل بین غزه و نیروهای اسرائیلی است. تلاش هایی هم برای قانع کردن مصر با وعده های اقتصادی کمک ۱۰ میلیارد دلاری اتحادیه اروپا در جریان است که درباره اهداف پیدا و پنهان آن باید متعاقبا سخن گفت، اما یکی از اهداف اعلام شده ی آن، جلب نظر دولت مصر برای کنترل مرزها با غزه و مهاجران احتمالی از غزه و از اهداف اعلام نشده آن احتمالا کنترل بیشتر بر تحرکات حماس است. از سوی دیگر ترکیه و قطر و عربستان و اردن هر کدام سودای خود با غرب به ویژه آمریکا را دارند، که باید دید در لحظات تعیین کننده به کجا می انجامد. فراموش نکنیم که بخشی از سرنوشت فلسطین همواره در چنبره ی خدمت و خیانت کشورهای عربی به خود بوده است. فعلا، افکار عمومی جهان عرب اجازه ی موضع گیری های مغایر را نمی دهد. اما در مورد ایران می توان گفت، این بار تا حدی دیپلماتیک تر حمایت های سنتی و نظامی خود را از طریق مقدورات «محور مقاومت» به غزه، ادامه داده است، و سیاست حمایت کنترل شده همراه با بازدارندگی داشته است، به گونه ای که مقاومت ادامه یافته، اما شعله های جنگ به ایران کشیده نشود.

فلسطین به زبان فلسطین؟

درباره غزه فراوان سخن و تحلیل گفته شده است، اما کمتر به دیدگاه مردم فلسطین پرداخته شده است. حقیقت آن است که روایت مردم فلسطین از ماجرای هفتم اکتبر متفاوت از روایتی است که در بسیاری از رسانه های جهان می شنویم. مردم فلسطین قرائت تروریستی از هفتم اکتبر ندرند و ادعای رسانه های اسرائیلی مبنی بر کشتار هدفمند غیر نظامیان را نمی پذیرند وبسیاری از آن را از چشم اسرائیلی ها می بینند و به روایت گروه های مقاومت باور بیشتری دارند و نگاهشان به آن عملیات، یک عملیات موفق است. از نظر آنها داستان فلسطین، از هفتم اکتبر شروع نشده و مقدم بر آن رخداد، فلسطینی را می بینند که طی هفتاد سال بیش از هشتاد درصد سرزمین هایش اشغال شده و در حقیقت آنها قربانیان سیاست «محو فلسطین» بوده اند. آنها هزاران هزار شهید فلسطینی و کودکان قطعه قطعه شده و جوانان در خون تپیده را از نظر می گذرانند و زیست پر مشقتی را می بینند که هر روز در سیطره ی هجوم پی در پی اشغالگران است. آنها کرانه باختری را می بینند که پس از چندین توافق به هیچ دستاوردی نرسیده است.

اگر می خواهیم بدانیم چگونه است که پس از ۴۴ روز بمباران غزه و کشتار در کرانه باختری هنوز کمتر اعتراضی از مردم فلسطین علیه حماس حتی در کرانه باختری شنیده نمی شود. چرا کسی تسلیم نمی شود، چرا مردم در کرانه باختری با دست خالی هر روز در برابر سربازان اسرائیل صف می کشند و شهید می دهند؟ چرا آنان مرگ را بهتر از این زندگانی می دانند؟ آیا حتی دیدگاه دو کشوری مورد قبول مردم فلسطین است؟ آیا آنان به تقسیم فلسطین راضی اند؟ باید فلسطین را از دیدگاه مردم فلسطین دید. فلسطینی که نسل اندر نسل تحت ستم و اشغال و تحقیر وبی فرجامی گذرانده است و می خواهد به آقایی و کرامت و شرف ملت بودن و کشور بودن و میهن داشتن و آزاد زیستن نائل آید.

گمان می کنم برای درک بهتر دیدگاه مردم فلسطین، داده های آخرین نظرسنجی که توسط موسسه توسعه و تحقیق برای جهان عرب در روز ۱۴ نوامبر (۲۳ آبان) به انجام رسیده و در شماره روز ۱۷ نوامبر روزنامه اسرائیلی جروزالم پست نیز منتشر شده، تا حدی راهگشا باشد. چه بسا این نظرسنجی شناخت بهتری از واقعیت را در اختیار بگذارد و فهم مقاومت مردم فلسطین را پس از هفتاد سال و در پی ده ها سال ناکامی و بی فرجامی وعده های بازیگران خارجی روشن تر سازد.

این نظرسنجی که تنها ۴ روز پیش به انجام رسیده و در حقیقت از تازه ترین نظرسنجی هاست، بیان می دارد که مجموعا ۷۵ درصد فلسطینی ها با عملیات هفتم اکتبر موافقت دارند. و این موافقت بین زنان و مردان برابری می کند به گونه ای که ۷۵ و دو دهم درصد مردان و ۷۴ و نه دهم درصد خانم ها با عملیات هفتم اکتبر موافقت داشته اند. تفکیک این پرسش در کرانه باختری و غزه جالب است. ۸۳ و یک دهم درصد مردم کرانه باختری با عملیات هفتم اکتبر یا موافق یا بسیار موافقند. این در حالی است که تنها شش و نه دهم درصد از ایشان تا حدی مخالف تا بسیار مخالفند و هشت و چهار دهم درصد نظری ندارد. در غزه ۶۳ و شش دهم درصد کاملا با عملیات موافقند. ۱۴ و چهار دهم درصد نه موافق نه مخالفند و بیست و نه دهم درصد مخالف عملیات ۷ اکتبر بود ه اند. چنان که می بینیم حتی کرانه باختری تحت ریاست محمود عباس از غزه، موضع سخت تری دارد.

در تبیین ارزیابی مردم فلسطین از دلیل عملیات هفتم کتبر، ۳۱ و هفت دهم درصد از کرانه باختری و ۲۴ و نه دهم درصد در غزه دلیل عملیات را آزادی فلسطین دانسته اند. ۲۳ و سه دهم درصد در کرانه و ۱۷ و هفت دهم درصد در غزه، دلیل عملیات را شکستن محاصره غزه دانسته اند. ۳۵ درصد دلیل عملیات را توقف یورش به بیت المقدس و مسجد الاقصی معرفی کرده و تنها ۵ و یک دهم درصد دلیل عملیات را منافع ایران و کمتر از یک درصد متوقف کردن فرآیند صلح اعلام کرده اند.

جالب تر آن که ۷۴ و هفت دهم درصد باور دارند که باید سراسر فلسطین آزاد شود. ۷۷ و هفت دهم درصد در کرانه باختری و هفتاد و چهار دهم درصد در غزه باور دارند که یک حاکمیت یگانه فلسطینی در سراسر فلسطین باید تشکیل شود. جالب آنکه تنها هفده و دو دهم شرکت کنندگان در نظرسنجی به تاسیس دو کشوری باور دارند که این رقم برای کرانه باختری ۱۳ و سه دهم درصد و برای غزه ۲۲ و هفت دهم درصد است. تنها ۵ و چهار دهم درصد سیستم تک حاکمیتی با دو نوع پاسپورت اسرائیلی و فلسطینی را قبول دارند.

جنگ حماس با اسرئیل یا جنگ فلسطین با اسرائیل؟

اگر مردم فلسطین این جنگ را جنگ حماس با اسرائیل می دانستند، آنگاه صرفا طرفداران حماس مدافعان این جنگ باقی می ماندند، اما حقیقت آن است که از نگاه مردم فلسطین این جنگ، جنگ فلسطین با اسرائیل است نه صرفا جنگ حماس با اسرائیل. طبق همین نظر سنجی که در جروزالم پست منتشر شده، تنها ۱۸ و شش دهم درصد مردم باورداردند این جنگ، جنگ حماس و اسرائیل است و اکثریت بزرگ ۶۳ و شش دهم درصد، آن را جنگ فلسطین و اسرائیل می دانند و حتی حدود نه و چهار دهم درصد آن را جنگ غرب با اعراب.

تحولات تامل برانگیز افکار عمومی جهان:

افکار عمومی جهان نیز این جنگ را جنگ فلسطینیان می داند و آن را صرفا جنگ حماس با اسرائیل نمی نگرد. نوع شعارهای راهپیمایی های کشورهای مختلف نیز این را به وضوح یادآور می شود. در برخی کشورهای اروپایی تلاش شد، حضور در راهپیمایی های اعتراضی را به ادعای حمایت از حماس منع و ممنوع کنند، اما افکار عمومی زیر بار این موضوع نرفت چرا که آن را حمایت از فلسطین می دانست. روند افکار عمومی جهان در واکنش رو به گسترش ملت های جهان قابل تامل، ارزیابی و تحلیل است. فشار افکار عمومی جهان به گونه ای بوده است که بسیاری از دولت های حامی اسرائیل مجبور به اتخاذ مواضع دو پهلو و محافظه کارانه شده اند، در حالی که در هفته نخست حمله به غزه به حامی صریح اقدامات اسرائیل بوده اند. راهپیمایی بیش از پانصد هزار تن در لندن گواهی بر این ادعا است. دامنه ی فجایع ارتش اسرائیل به گونه ای بوده است که پنج کشور جهان رسما به دادگاه لاهه برای جنایات جنگی اسرائیل شکایت برده اند. اینک کمتر رسانه یا مقام سیاسی را می شناسیم که حاضر باشد از عملیات اسرائیل بی قید و شرط دفاع کند. حتی نتانیاهو هم می گوید «متاسفانه نتوانستیم بین غیر نظامیان و نظامیان تفکیک ایجاد کنیم». همین یک جمله کافیست که درک بهتری از افکار عمومی جهان پیدا کنیم. برای نمونه از تغییر در افکار عمومی مردم جهان، به آخرین نظرسنجی رویترز اشاره می کنم که روزسه شنبه گذشته ۱۴( نوامبر) از مردم آمریکا اخذ شد و روز چهارشنبه در گاردین انگلیس منتشر شد. طبق این نظرسنجی، اکثریت بسیار بالای ۶۸ درصدی مردم آمریکا معتقدند که اسرائیل باید هم اکنون آتش بس اعلام کرده و وارد گفت و گو شود. و در حالی که در آمریکا طبق نظر سنجی رویترز در ۱۲ و ۱۳ اکتبر (ماه گذشته) حدود ۴۱ درصد موافق حمایت آمریکا از اسرائیل بوده اند، هم اینک این حمایت در روز ۱۴ نوامبر ( پنج شنبه گذشته) به ۳۲ درصد تقلیل یافته است. و در حالی که در ۱۲ اکتبر تنها ۲۷ درصد موافق بی طرفی آمریکا بوده اند اینک این تعداد به ۳۹ درصد افزایش یافته است.

در انگلستان طبق یک نظرسنجی که ایپسوس در ۲۸ اکتبر، یعنی ۲۱ روز پس از حادثه ۷ اکتبر، منتشر کرده است، ۵۳ درصد مردم معتقدند دولت یا باید بی طرف باشد یا اصلا دخالتی نکند و صرفا ۱۳ درصد معتقدند که دولت می تواند از اسرائیل حمایت کند. این درحالیست که دولت انگلیس از حامیان درجه اول اسرائیل بوده است. در سطح حزبی نیز با وجود گرایش شدید به اسرائیل در حزب حاکم انگلستان، آراء مجلس در موضوع آتش بس توزیع معنی داری داشت و شرایطی قطبی را نشان می داد. گرچه مجلس این کشور نتوانست به نفع آتش بس رای دهد اما از ۶۵۰ نماینده مجلس این کشور تنها ۲۹۴ نماینده مخالفت خود را با حمایت از آتش بس در غزه اعلام کردند که همگی به جز دو تن نمایندگان حزب کنزرواتیو بودند و بیش از ۳۴۷ نماینده یا حامی آتش بس بودند یا حاضر به رای دادن نشدند. و جالب آن که حزب حاکم اسکاتلند تماما به نفع آتش بس رای دادند و هیچیک از اعضای حزب کارگر نیز مخالف آتش بس در غزه نبودند و یا به نفع آتش بس بودند و یا به دلایل مختلف اصلا در رای گیری شرکت نکردند.

داخل اسرائیل؛ سقوط آزاد اعتماد به نتانیاهو

وضعیت افکار عمومی در داخل اسرائیل نیز پیام های خاص خود را دارد به گونه ای که طبق آخرین نظرسنجی که در ۱۴ نوامبر از سوی یکی از دانشگاه های اسرائیل انجام شده، تنها ۴ درصد پاسخگویان نتانیاهو را یک منبع معتبر برای اطلاعات درباره جنگ غزه می دانند. در نظرسنجی دیگری در ۳۰ اکتبر، تنها ۲۰ درصد جامعه اسرائیل به کابینه ی نتانیاهو ابراز اعتماد کردند. این میزان، پایین ترین میزان اعتماد به یک نخست وزیر و کابینه ی او در امر مهمی به نام جنگ است. از همین حالا زمزمه های تغییر او پس از پایان جنگ از سوی احزاب موافق و مخالف آغاز شده است. راهپیمایی وسیع خانواده های اسرا در روز شنبه به سوی نخست وزیری اسرائیل نیز وضعیت را برای نتانیاهو بغرنج تر کرده است. نتانیاهو می داند بدون تغییر مهمی در شرایط سقوط او حتمی است و همین احتمال فجایع در غزه را بالا می برد.

احتمال حمله به جنوب غزه، وقوع فاجعه جدید و جمع بندی:

تا اینجای داستان، ارتش تا بن دندان مسلح و بی قانونی که طی ۴۴ روز در جنگ با تعدادی چریک فلسطینی محروم از حداقل امکانات، نتوانسته اندک دستاوردی داشته باشد، یک ارتش شکست خورده است تا هر چیز دیگر. رسوایی بیمارستان شفا را هم باید علاوه کرد. با تانک به اتاق های بیمارستان یورش بردن و چیزی نیافتن، هم رسوایی اخلاقی است و هم رسوایی اطلاعاتی! فراموش نکنیم که اسرائیل در غزه به اندازه ی قدرت بمب هایی که ریخته است، توان شنود و سیستم جاسوسی دارد. باور کنیم پس از ۴۴ روز جنگ، شکست اطلاعاتی بیمارستان شفا و نیافتن جای اسیران اسرائیلی تا این لحظه چه بسا کمتر از شکست هفتم اکتبر نیست. همچنان باور دارم، وسعت عملیات و جنایات صورت گرفته در غزه بیش از آن که نمادی از قدرت نظامی اسرائیل باشد نمادی روشن از ضعف جنگاوری، و ترس نظامیان اسرائیلی به همراه خوی ضد بشری است. علاوه، واقعیت اسفناک، جاری نمادی از ضعف نظام و قوانین بین المللی و ارزش های مورد ادعای غرب در کنترل بحران ها و دفاع از حقوق بشر به ویژه «بشر غیر سفید» است. هم اینک با نتایج نامشخص عملیات بیمارستان شفا، احتمال می رود بخش های پر جمعیت تر و همچنین جنوب غزه که هم اینک بخشی از جمعیت شمال را هم در خود جای داده، مورد تهاجم قرار بگیرد. فراموش نکنیم که اسرائیل در جنگ های گذشته، روی ایجاد فاجعه انسانی و کشتار یک جای تعداد زیادی کودک یا شهروند تمرکز داشته است تا هم بار روانی فراوانی ایجاد کند و هم هزینه ی مقاومت را با نابودگری و تخریب و تلخی های فراموش نشدنی افزایش دهد. زمان به سرعت به زیان نتانیاهو است، و گفته می شود حامیان بین المللی اسرائیل از جمله آمریکا تحت فشار افکار عمومی، زمان محدودی (بنا به بعضی منابع چند هفته) برای به نتیجه رساندن جنگ به او فرصت داده اند. بعید نیست در این محدودیت زمان، دامنه و شدت خشونت های اسرائیل افزایش یابد. زمزمه هایی از آتش بس پنج روزه و تبادل تعدادی از اسیران شنیده می شود، اما حتی در شرایط نزدیک شدن به توافق در مذاکرات، نظیر صدام که مدعی بود باید آخرین موشک را او بزند، مشاهده شده است که اسرائیل، کارش را با یک فاجعه یا آدم کشی بزرگ نظیر قانا تمام کرده است. کما این که در آخرین لحظات این نوشته متاسفانه از بمباران مدرسه ی «الفاخوره» در منطقه ی جبالیا، یا دستور تخلیه ی سریع پناهندگان به بیمارستان شفا و شهر خان یونس با صد ها هزار انسان که به آن پناه برده اند، با خبر شدیم. در این شرایط و صحنه دولت ها و افکار عمومی جهان همچنان مسئولند. هر نوع سکوت امروز، احتمال فجایع آینده را بیشتر می کند و هر فریاد، احتمال آتش بس را فزونی می دهد.

یادآوری: این یادداشت ها، بر اساس آخرین اطلاعات در دسترس نوشته می شود، ولی با توجه به سرعت تحولات ممکن است هر آینه رخداد جدیدی بر مسیر تحلیل ها و پیش بینی ها اثر بگذارد.

والسلام

۲۷ آبان ۱۴۰۲

منبع: خبـرآنلاین