روایت شنیدنی مادر و دختر اسرائیلی از دوران اسارت
روایت شنیدنی مادر و دختر اسرائیلی از دوران اسارت

 یک مادر و دختر اسرائیلی که به مدت پنج هفته تحت اسارت نیرو‌های مقاومت فلسطین در غزه بودند، پس از آزادی در یک گفت‌وگوی تلویزیونی از شرایط خود در دوره اسارت و رفتار نیرو‌های مقاومت با خود گفتند. آلموگ گلدشتاین، ۴۸ ساله که به همراه اعضای خانواده‌اش و چند اسیر دیگر به مدت پنج هفته […]

- روایت شنیدنی مادر و دختر اسرائیلی از دوران اسارت

 یک مادر و دختر اسرائیلی که به مدت پنج هفته تحت اسارت نیرو‌های مقاومت فلسطین در غزه بودند، پس از آزادی در یک گفت‌وگوی تلویزیونی از شرایط خود در دوره اسارت و رفتار نیرو‌های مقاومت با خود گفتند.

آلموگ گلدشتاین، ۴۸ ساله که به همراه اعضای خانواده‌اش و چند اسیر دیگر به مدت پنج هفته در یک آپارتمان در غزه نگهداری می‌شد، گفت: ترس من این بود که این (اسارت) احتمالا سال‌ها طول بکشد… آن‌ها از ما می‌خواستند که برای تحرک داشتن، راه برویم و در جایی نمانیم و می‌گفتند فقط وقتی می‌خواهی به نشیمن بروی به ما بگو.. با ما تا سالن نشیمن می‌آمدند و لحظه‌ای ما را تنها نمی‌گذاشتند.. به شدت از ما در مقابل آتش ارتش اسرائیل حمایت می‌کردند.. در حالت نشسته و ایستاده و خوابیده از ما حفاظت می‌کردند و در نزدیکی ما می‌خوابیدند».

وی تایید کرد که به شدت می‌ترسید و نگران بود که به همراه خانواده‌اش به دست نیرو‌های مقاومت کشته شود و حتی این موضوع را به رزمندگان فلسطینی گفته بود، اما آن‌ها به او اطمینان می‌دادند و می‌گفتند: ما قبل از شما خواهیم مُرد.. اگر چنین شود، ما با هم می‌میریم، زیرا نزدیک شما هستیم. ما با شما هستیم».

تاکنون هیچ یک از اسرای آزاده شده از دست حماس، شکایتی در خصوص رفتار نیرو‌های مقاومت در دوران اسارت نداشته‌اند و برعکس تاکید می‌کنند که مقاومت همه وسایل آرامش و راحتی را برای آن‌ها در مکانی که تحت اسارت بودند فرراهم کرده بود و کسی نه آن‌ها را اذیت کرده و نه حتی بر سرشان فریاد زده است. انتشار اظهارات این اسرا، موجب شده که رژیم صهیونیستی آن‌ها را تحت فشار قرار دهد و اخبار مربوط به وضعیت آن‌ها در دوران اسارت را سانسور می‌کند.

آلموگ گلدشتاین در ادامه تصریح کرد: «فلسطینی‌ها با جان‌های خود از ما در برابر هدف قرار گرفتن جنگنده‌های اسرائیلی محافظت کردند، می‌خواستند ما شاد باشیم. به دخترم اجازه می‌دادند ورزش کند، با پسران کوچکم گال (۱۱ ساله) و تال (۹ ساله) بازی می‌کردند آن‌ها مدام در حال بازی و نقاشی بودند و حتی محافظان ما با کاغذ به آن‌ها بازی یاد می‌دادند».

وی افزود: «یک شب به همراه سایر اسرا از آن آپارتمان به سوپرمارکتی انتقال یافتیم.. در آنجا بودیم که بمباران (اسرائیل) در خیابان مجاور ما رخ داد و صدای (تیراندازی) می‌آمد. مانند این بود که یک بیل مکانیکی در حال نزدیک شدن بود… تختی را که روی آن بودیم برگرداندیم و محافظان مسلح مقابل ما ایستادند و با جانشان از ما محافظت کردند تا مبادا نظامیان اسرائیلی ما را هدف قرار دهند».

دختر این زن به نام «اجام» نیز به خوبی از رزمندگان مقاومت یاد می‌کند و می‌گوید که به او اجازه ورزش می‌دادند و تشویقش می‌کردند. حتی با او و مادرش بازی می‌کردند. اما بدون آنکه لمسشان کنند. زیرا از نظر آن‌ها زن مقدس و یک فرشته است.

مادر این دختر نیز می‌گوید که با محافظانشان درباره تربیت فرزندانش و آینده آن‌ها هم‌کلام می‌شده و فضای صمیمانه‌ای بین آن‌ها برقرار بود. «آن‌ها برای دخترم یک نام عربی زیبا انتخاب کرده بودند».

اجام با لبخند ادامه می‌دهد: «نامم را سلسبیل گذاشته بودند. نامی که در قرآن آمده و به معنای آب است… آبی گوارا… [جالب این بود]که می‌گفتم اسم من در اسرائیل اجام است و به معنای دریاچه است».

منبع: فارس

+