تغییر معادلات امنیتی در منطقه پس از ترور شهید سید رضی موسوی
تغییر معادلات امنیتی در منطقه پس از ترور شهید سید رضی موسوی

ترور هدفمند شهید سیدرضی موسوی به عنوان عالی‌ترین مقام نظامی در حوزه مقاومت پس از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، صرفا یک اقدام عادی نیست و نشان از تغییر راهبرد رژیم اشغالگر صهیونیستی در قبال جمهوری اسلامی ایران دارد. به عبارت دقیق‌تر، با توجه به نقش و جایگاه شهید موسوی در حوزه مقاومت، قدر متیقّن […]

- تغییر معادلات امنیتی در منطقه پس از ترور شهید سید رضی موسوی

ترور هدفمند شهید سیدرضی موسوی به عنوان عالی‌ترین مقام نظامی در حوزه مقاومت پس از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، صرفا یک اقدام عادی نیست و نشان از تغییر راهبرد رژیم اشغالگر صهیونیستی در قبال جمهوری اسلامی ایران دارد.

به عبارت دقیق‌تر، با توجه به نقش و جایگاه شهید موسوی در حوزه مقاومت، قدر متیقّن این اقدام آن است که تل‌آویو به طور قطع از جایگاه، نقش و تاثیرگذاری شهید سیدرضی خبر داشته و طبیعتا باید به عواقب ترور وی نیز فکر کرده باشد. از سویی، این اقدام تروریستی، مشابه ترور‌های قبلی رژیم اسرائیل هم نیست که مسئولیت آن را به صورت رسمی نمی‌پذیرفت و تنها از آن در چارچوب طرح‌های رسانه‌ای و عملیات روانی برای خود دستاوردسازی امنیتی، نظامی و تبلیغاتی می‌کرد.

بر این اساس، این گزاره به صورت کاملا روشن و مستند قابل تصدیق است که مسئولیت این اقدام برعهده رژیم صهیونیستی است، چه رسما آن را بپذیرد چه نپذیرد. نکته آن که، عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر سال‌جاری میلادی، عملا رژیم جعلی اسرائیل را وارد شرایط کاملا متفاوتی کرده که تمام تحرکات و اقدامات بعدی این رژیم را باید در قالب آن فرامتن و معطوف به مختصات جدید شکل‌گرفته تحلیل و ارزیابی کرد. در حقیقت باید تاریخ شکل گیری این رژیم جعلی را به قبل و بعد از عملیات طوفان الاقصی تقسیم کرد؛ چه تمام آن چه دستگاه تبلیغاتی اسرائیل ظرف ۷۵ سال گذشته سعی کرده بود در اذهان عمومی جهانیان تثبیت کند، همه به یک‌باره در صبح روز هفتم اکتبر فروریخت.


بشیتربخوانید


رژیمی که مدعی نفوذناپذیری امنیتی، نظامی، سایبری و اطلاعاتی بود و از طرفی در فضای رسانه‌ای با تحریف واقعیت جای مظلوم و ظالم را عوض کرده بود، در کسری از ساعت در جبهه‌های نظامی، اطلاعاتی و رسانه‌ای با شکست مواجه شد و بنیان خانه عنکبوتی‌اش فروریخت. علاوه بر این، رژیمی که با دروغ، یهودیان سراسر دنیا را به اراضی اشغالی آورده بود تا به زعم خود کشور موعود اسرائیل را تاسیس، تثبیت و برای آنان امنیت پولادین ایجاد کند، نه تنها نتوانست به وعده‌های خود عمل کند بلکه اکنون دچار بالاترین سطح اختلافات سیاسی درون حکومتی، بحران‌های اجتماعی به ویژه از نظر تبعیض نژادی، بحران‌های اقتصادی و سقوط بازار سرمایه و تنزل ارزش پول و… شده است.

از آن سو، فشار بی‌سابقه افکار عمومی در جهان و بسیاری از دولت‌ها کار را به جایی رسانده که بسیاری از دولت‌های همسو با جریان صهیونیسم نیز دستِ‌کم دیگر تمایلی به حمایت علنی از اسرائیل ندارند. فراتر از همه این‌ها، اشغالگری، تجاوز و نسل‌کشی در فلسطین اشغالی نه تنها فضا را برای ادامه حیات آن‌ها مهیاتر نکرده، بلکه امروز جهان شاهد جبهه‌ای منسجم و متشکل از گروه‌های مقاومت از سواحل مدیترانه در منطقه شامات تا تنگه باب المندب در دریای سرخ است که شریان اقتصادی این رژیم جعلی را تحت فشار‌های شدید قرار داده است.

در چنین شرایطی، «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی که هدایت این جنگ بی رحمانه را برعهده دارد، به دلیل گرفتار شدن در باتلاق بحران‌های فزاینده داخلی و خارجی، راهبرد تداوم جنگ و توسعه ابعاد آن را در پیش گرفته است؛ چرا که به خوبی می‌داند، پایان جنگ با هر نتیجه‌ای، شروعی برای محاکمه طوفانی او به واسطه پرونده‌های متعدد فساد اقتصادی و تصمیمات دامنه‌دار اقتصادی و قضایی‌اش خواهد بود که بی‌تردید با پاسخگویی ضروری دولت او به افکار عمومی جهان در قبال کشتار بیش از هزاران نفر از مردم بی‌دفاع غزه همزمان خواهد شد.

ترکیب پیچیده بحران‏‌های داخلی و چالش‌های منطقه‌ای که رژیم صهیونیستی را احاطه کرده با یک واقعیت سیاسی، وضعیت را برای اسرائیل پیچیده‌تر کرده است. سیاست اعلامی جمهوری اسلامی و تاکید بر عدم مداخله میدانی در جنگ ۷ اکتبر که در بیانات صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی در نخستین روز‌های پس از جنگ بازتاب یافت، عملا راهی برای توسعه ابعاد جنگ به عنوان گزینه راهبردی نتانیاهو باقی نگذاشته است. مواضع صریح ایران که در عالی‌ترین سطح بر آن تاکید شده، کارت بازی را که «نتانیاهو» درصدد بود به واسطه آن، پای ایران را در همان روز‌های اولیه به بحران غزه باز کند تا به کارت برنده‌ای در مسائل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شود، سوزاند و مانعی اثرگذار بر سر تحقق هدف اصلی او مبنی بر تصاعد بحران و ایجاد جبهه نزاع میدانی میان تهران و واشنگتن در صحنه نبرد پدیدار کرد.

با این همه به زعم تل‌آویو که در فقدان متحدان منطقه‌ای و جهانی قدرتمند، سعی در یافتن راهی برای خروج از بن‌بست غزه است، هنوز قابلیت بازی‌های دیگری وجود دارد. مهم‎ترین پرده این نمایش در حمله تروریستی به فرمانده نظامی ارشد ایران به اجرا درآمد که در تلاش برای پیوندزدن ایران به جنگ و دادن بهانه برای ورود به صحنه صورت گرفته است. با این تفاسیر آن‎چه مسلم است این که، رژیم تروریست اسرائیل نمی‌تواند تنها به بهانه عملیات ۷ اکتبر دست به ترور شهید سیدرضی موسوی زده باشد، زیرا اگرچه اسرائیل و شخص نتانیاهو به دلیل بحران‌هایی که گفته شد، بیش از هر زمان دیگری به ادامه جنگ نیاز دارد، اما حامیان آن‌ها به‌ویژه آمریکا دستِ‌کم در مقطع فعلی به‌دنبال تصاعد بحران نیستند لذا مواضع‎شان همسو نیست. بر این اساس، این اقدام رژیم اسرائیل که طبیعتا به‌دلیل تغییر دادن معادلات امنیتی در منطقه با واکنش‌های متناسب همراه خواهد بود، عملا تلاشی برای تصاعد بحران، درگیر کردن بیشتر حامیانش در جنگ و در نهایت پیدا کردن راهی برای خروج از استیصال فعلی است. این اقدام ضمن آن که بیش از گذشته نشانه ناکامی اسرائیل در تحقق اهدافش است، ایجاد زمین بازی جدیدی است که بازی در آن برای تل‌آویو از ابعاد مختلف بسیار پرخطر است. به نظر می‌رسد حاکمان رژیم جعلی اسرائیل شرایط خود را، چون بیماری سرطانی که پزشکان جوابش کرده‌اند می‌دانند و از این رو استفاده از هر دارویی را که کوچک‎ترین احتمال درمان برای این بیمار داشته باشد، برای خود جایز می‌بینند. تحولات روز‌های آینده و واکنش بازیگران اصلی در میدان جدید به طور قطع پیش‌بینی در نتایج قمار خطرناک اسرائیل را دست یافتنی‌تر خواهد کرد.

منبع: نورنیوز

+