ناگفته‌های پدر کنکور ایران درباره سازمان سنجش کشور
ناگفته‌های پدر کنکور ایران درباره سازمان سنجش کشور

ندا زمان فشمی خبرنگار اطلاعات نوشت: کنکور شبیه بختک است روی زندگی ات که می افتد همه چیز ویران می شود. نه مهمانی رفتن می چسبد نه مهمان آمدن. حالا این وسط یک نفر هم باشد که با قیافه شیک و تر و تمیز، با چشم‌هایی درشت مثل آهو و دندان‌هایی زیبا و ردیف و […]

- ناگفته‌های پدر کنکور ایران درباره سازمان سنجش کشور

ندا زمان فشمی خبرنگار اطلاعات نوشت: کنکور شبیه بختک است روی زندگی ات که می افتد همه چیز ویران می شود. نه مهمانی رفتن می چسبد نه مهمان آمدن. حالا این وسط یک نفر هم باشد که با قیافه شیک و تر و تمیز، با چشم‌هایی درشت مثل آهو و دندان‌هایی زیبا و ردیف و سبیلی که شاه بر سرش نقاره می‌زند، کت و شلوار پوشیده، شب‌های مهم آزمون بیاید در تلویزیون و با آرامش و بدون تپق‌زدن، خط به خط متن راهنمای آزمون را که در دفترچه کاهی سبزرنگ و چرک کنکور چاپ کرده‌اند، برایت بخواند؛ واقعا توقع دارد چه خاطره‌ای از او در ذهن ما بچه کنکوری‌ها بماند؟

معلوم است دیگر؛ سرنوشت تحصیلات عالیه ما با قیافه آن آدم و لحن صدایش گره می‌‌خورد و آرامش کلام او اگر چه نمی‌تواند استرس ما را بشورد و با خود ببرد، اما بخشی از نوستالژی سال‌های آخر دبیرستان می‌شود و بعدها که دانشگاه می‌رویم هم فراموشش نمی‌کنیم و نام آقای حسین توکلی، پدر کنکور ایران، سنجاق می‌شود به ذهن چندین نسل دانش‌آموز و دانشجوی این مملکت و تصورش هم غیر ممکن است که یکی دو دهه بعد، وقتی در دفتر روزنامه داری کارهای روزانه را انجام می‌دهی، پیرمرد خندانی وارد تحریریه شود که چهره‌اش، سپیدتر از کسی است که در قاب تلویزیون می‌دیدی ولی صدایش همان است که اخبار کنکور را می‎گفت و … معلوم است دیگر! از جا می‌پری و می‌گویی: سلام! خوش آمدید! ما کارت آزمون گرفتیم و صبح اول وقت در محل حوزه حاضر شدیم و با مداد مشکی نرم و پاک‌کن، آن چارخانه‌های ریز را پر کردیم و قبول شدیم و دانشگاه رفتیم و دیگر با دیدن شما استرس نمی‌گیریم. اصلا دوستتان داریم مثل پدر، پدری کنکوری! می‌شود سؤال‌های شخص بپرسیم؟ می‌شود بگویید چه حالی داشتید وقتی آن خبرها را می‌گفتید و …

به خودت که می‌آیی می‌بینی چندین ساعت است داری گفتگو می‌کنی و لذت می‌بری و استرس آن سال‌ها به بهترین شکلی، شسته می‌شود و می‌رود کنج صندوق خاطرات!

چندی پیش میزبان دکتر حسین توکلی در روزنامه اطلاعات بودیم و خاطرات شیرینش را درباره سال های طولانی حضورش در سازمان سنجش شنیدیم. بخش هایی از گفتگوی ما با دکتر حسین توکلی درباره تاریخچه شکل گیری سازمان سنجش کشور سوابق و فعالیت هایش در این نهاد را در ذیل می خوانید: 

من در سال ۱۳۴۶ وارد دانشگاه شدم. آن زمان هر دانشگاهی برای خودش کنکور جداگانه ای داشت و شرایط و ضوابط خود را اعلام می کرد و افراد ثبت نام کرده و در صورتی که واجد شرایط بودند، نسبت به تکمیل تقاضانامه ثبت نام برای شرکت در آزمون ورودی آن دانشگاه اقدام کرده و برای دریافت کارت ورود به جلسه آزمون به شهرستان محل دانشگاه مربوطه مراجعه می کردند و بعد از برگزاری آزمون، قبول شدگان نهایی توسط هر دانشگاه به صورت مجزا اعلام می شد.

بچه های بااستعدادتر می توانستند همزمان در کنکور چند دانشگاه شرکت کرده و همه را قبول شوند ولی در نهایت می توانستند در یکی از رشته های قبولی ثبت نام کنند. به این ترتیب، یکسری از ظرفیت ها در دانشگاه ها خالی می ماند و در نتیجه دانشگاه ها مدام در حال تکمیل ظرفیت بودند. جالب اینکه دانشگاه ها علاوه بر اینکه دانشجویان را خودشان گزینش می کردند، هر دانشکده ای هم به صورت مستقل اطلاعیه می داد و دانشجویان خود را انتخاب می کرد. مثلا سال ۴۶ من در آزمون دانشگاه های تبریز و چند شهر دیگر شرکت کردم و متوجه شدم که پسرها برای حضور و رفتن به دانشگاه در شهرهای دیگر چندان مشکلی ندارند ولی دختران در این زمینه خیلی شرایط سختی دارند. 

من آن سال در رشته روان شناسی دانشگاه ملی پذیرفته شدم و در رشته دندانپزشکی هم ذخیره شده بودم ولی نه رشته روان شناسی را می شناختم نه دندانپزشکی را. در رشته روان شناسی ثبت نام کرده و تا پایان دوره لیسانس ادامه دادم ولی همیشه فکر می کردم که این امکان هست که با یک آزمون بتوان دانشجویان همه دانشگاه ها را پذیرش کرد و از آن افت کمی، کسر کرد.

 در سال ۴۷ دریافتم که وزارت علوم اساسنامه سازمان سنجش آموزش کشور که در آن زمان «مرکز آزمون شناسی» نام داشت را نوشته و مصوب کرده است که دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی باید دانشجویان خود را از طریق آزمون هایی که مرکز آزمون شناسی برگزار می کند پذیرش کنند.

در آن زمان همه دانشگاه ها از این مصوبه استقبال نکردند و فقط ۱۲ دانشگاه اعلام کردند که از طریق مرکز آزمون شناسی دانشجویان خود را پذیرش کنند. 

مرکز آزمون شناسی فعالیت خود را در زمینه آزمون و شناخت استعدادها از سال ۴۸ آغاز کرد و اولین کنکور ایران در آن سال  بعد از تصویب اساسنامه مرکز آزمون شناسی،  با تعداد  ۴۷۷۷۳ داوطلب برای ۱۲ دانشگاه و در ۷ حوزه امتحانی برگزار شد.

این آزمون به صورت سؤال با پاسخ کوتاه طراحی شده بود. با توجه به گسترش دانشگاه ها تأسیس سازمان سنجش آموزش کشور در یکصد و یکمین نشست مورخ ششم خرداد سال ۵۴ به تصویب شورای گسترش آموزش عالی رسید و  این سازمان با ۳ معاونت اجرایی، فنی و پژوهشی و نظارت بر امور دانشگاه ها تشکیل شد و و مسئولیت سنجش به عهده سازمان سنجش آموزش کشور و مسئولیت گزینش و پذیرش به عهده دانشگاه ها و مؤسسات عالی گذاشته شد.

از سال ۵۵ به بعد، هم مسئولیت سنجش و هم مسئولیت گزینش و پذیرش دانشجو بر عهده سازمان سنجش گذاشته شد و این سازمان حتی آزمون های استخدامی را هم برگزار می کرد. 

من در سال دوم دانشجویی علاقمند شدم که با این مرکز آشنا شوم و به آنجا مراجعه کردم و گفتم که دوست دارم کار اینجا را یاد بگیرم. مسؤول مربوطه خیلی استقبال کرد و در نهایت من به صورت پاره وقت آنجا شاغل شدم. آن زمان حدود ۳۰۰ نفر به صورت پاره وقت با مرکز آزمون شناسی همکاری می کردند. در ابتدا در واحد ثبت نام به من مسئولیت هایی داده بودند. در سال ۱۳۵۰ من مدرک کارشناسی ام را گرفتم. 

سال ۵۰ من به خدمت فراخوانده شدم. آن زمان دانشجویان می توانستند حین آموزش، سالی سه هفته را در یک محل آموزش نظامی بگذرانند و این ۶ ماه از خدمت ما حساب می شد. لذا من به مدیرکل مرکز آزمون شناسی گفتم که می خواهم پس از انجام خدمت وظیفه عمومی با همسرم به خارج از کشور بروم و آنجا ادامه تحصیل بدهم.

وی به هیچ عنوان حاضر نبود مرا از دست بدهد و پیشنهاد داد که به من بورسیه تحصیلی بدهد و گفت تشکیلات سازمان سنجش آموزش کشور هم به زودی تصویب می شود (که سال ۵۴ تصویب شد) ولی در نهایت من برای دانشگاه مطالعات رم پذیرش گرفتم و از ایران خارج شدم. 

من در اردیبهشت ماه سال ۵۷ با مدرک دکتری روان شناسی کاربردی فارغ التحصیل شدم و به ایران برگشتم و به سازمان امور اداری و استخدامی مراجعه کرده و درخواست کردم با توجه به سوابق کاری ام در مرکز آزمون-شناسی، مرا به عنوان عضو هیأت علمی پژوهشی به سازمان سنجش آموزش کشور معرفی کنند.

در نتیجه کارم را با سازمان سنجش در معاونت نظارت بر امور دانشگاه ها آغاز کردم و درخواستم این بود که عضو هیأت علمی شوم. به من گفتند باید ۶ ماه در یکی از این معاونت ها کار کنی تا بعدها به عنوان استادیار پژوهشی عضو هیأت علمی شوی و من وارد معاونت نظارت بر امور دانشگاه ها شدم و به عنوان کارشناس پژوهشی کارم را شروع کردم و مقداری کار علمی جدی یاد گرفتم. بعد از انقلاب فرهنگی دانشگاه ها تعطیل شدند و سازمان سنجش آموزش کشور هم منحل شده و به اداره کل گزینش دانشجو تبدیل شد و زیر نظر معاونت دانشجویی قرار گرفت. یعنی آن سازمان با آن تشکیلات، به یک مرکز کوچک تبدیل شد. 

اولین کنکور بعد از انقلاب فرهنگی، سال ۶۱ برای برخی رشته ها ازجمله الهیات و معارف اسلامی، رشته های گروه پزشکی (در دو مرحله) و چند آزمون دیگر برگزار شد. سال های بعد گروه های دیگر هم وارد کنکور شدند. در مجموع آزمون سال ۱۴۰۲، پنجاه و دومین آزمون سراسری بود. اولین دفترچه راهنمای کنکور را هم من نوشتم که بعدها کمی اصلاح شد اما بنیادش بهم نخورد. 

سال های اول مشکلمان این بود که به دلیل تغییرات ایجاد شده در نحوه پذیرش، باید به داوطلبان تفهیم می کردیم که این کنکور چه تفاوتی با قبل دارد. آن زمان دو شبکه تلویزیونی داشتیم. من سراغ مسؤول شبکه آموزشی رفتم و چند ساعت برنامه روزانه از آنها گرفتم. در این برنامه ها از استادان دعوت می کردم که بیایند و رشته های دانشگاهی را معرفی کنند چون داوطلبان شناخت چندانی از رشته های تحصیلی نداشتند.

دهه ۶۰ سعی کردیم سازمان سنجش آموزش کشور را دوباره زنده کنیم. در سال ۶۶ با افزایش تعداد دانشجویانی که در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی مختلف مشغول به تحصیل بودند، وجود سازمانی مستقل که زیر نظر وزارت علوم و آموزش عالی فعالیت کند ضرورت یافت و در نتیجه، تشکیلات تنظیمی در اواخر سال ۶۶ بر اساس دستور معاونت داشجویی وزارت علوم فعالیت خود را با سه معاونت اجرایی، فنی و پژوهشی و معاونت گزیننش آغاز کرد.

آن زمان من رئیس مرکز اجرای آزمون های سازمان سنجش شدم و از سال ۶۸ تا سال ۸۹ معاون اجرایی سازمان سنجش بودم. در این ۲۱ سال، مدام در تمامی شبکه های تلویزیونی حضور داشتم و درباره آزمون ها صحبت می کردم و به نوعی سخنگوی سازمان بودم.

از همین رو بود که بچه ها با چهره من بیشتر  آشنا بودند و همه تصور می کردند که من رئیس سازمان سنجش هستم. از سال ۸۹ تا سال ۹۱ هم معاون امور آزمون های سازمان سنجش بودم ولی به من گفتند که باید بازنشسته شوی و خبرنگاران هم نوشتند «پدر کنکور ایران با کنکور خداحافظی کرد.»

تا سال ۹۸ مشاور عالی رئیس سازمان سنجش و سخنگوی این سازمان بودم. تشکیلات سازمان سنجش یک بار در سال ۷۸ و بار آخر در سال ۹۰ بازبینی شد و معاونت امور آزمون ها، معاونت فنی و آماری و معاونت برنامه ریزی و مدیریت منابع در آن به تصویب رسید. لازم به ذکر است که ۱۱ آزمون سراسری قبل از انقلاب فرهنگی و ۴۲ آزمون سراسری هم بعد از انقلاب فرهنگی (تا ۱۴۰۲) و در مجموع ۵۳ آزمون سراسری توسط سازمان سنجش در ایران برگزار شد.

من حدود ۴۳ سال در سازمان حضور داشتم و خدمت کردم. درباره برگزاری درست و به موقع آزمون ها خیلی وسواس داشتم. بعد از انقلاب فرهنگی چند تا کار مهم انجام دادم: یکی برگزاری آزمون برای نابینایان، داوطلبان ناشنوا و کم شنوا و معلولان جسمی و حرکتی، دیگر اینکه شرایطی فراهم کردم که آزمون های تافل در ایران برگزار شود.  برای ایرانیانی که در خارج از کشور در مدارس ایرانی درس می خواندند هم کنکور برگزار کردیم و ۱۷ حوزه امتحانی در کشورهای مختلف داشتیم. همچنین در کشور المپیاد علمی دانشجویی برگزار کردیم. 

وقتی حاصل کارم را نگاه می کنم خیلی راضی هستم و خوشحالم که توانستم نیروی انسانی قابل توجهی تربیت کنم. آرزویم این است که آزمون های سازمان به خوبی برگزار شود و ضوابط پذیرش به درستی رعایت شود. 

منبع: اطلاعات انلاین