مطالبه احیای ارزشهای اسلامی از کاندیداها ضرورت دارد
مطالبه احیای ارزشهای اسلامی از کاندیداها ضرورت دارد

حکمت این‌که خداوند متعال ما را در این عالم آفریده که این همه آفت‌ها، بلاها، جنایات و ظلم‌ها در آن وجود دارد، چیست؟ خدایی که ارحم الراحمین است و برای افاضه رحمت به مخلوقات آن‌ها را می‌آفریند، چرا ما را در این عالم با این شرایط آفریده است؟ آیا نمی‌شد ما را در عالمی خلق […]

- مطالبه احیای ارزشهای اسلامی از کاندیداها ضرورت دارد

حکمت این‌که خداوند متعال ما را در این عالم آفریده که این همه آفت‌ها، بلاها، جنایات و ظلم‌ها در آن وجود دارد، چیست؟ خدایی که ارحم الراحمین است و برای افاضه رحمت به مخلوقات آن‌ها را می‌آفریند، چرا ما را در این عالم با این شرایط آفریده است؟ آیا نمی‌شد ما را در عالمی خلق می‌کرد که این همه بلا و جنایت در آن نباشد؟ در پاسخ به این سوالات به مناسبت بر این مسئله تأکید شده است که تکامل حقیقی انسان در سایه رفتار اختیاری صحیح او حاصل می‌شود.

وجود انسان در این عالم به خاطر همان ویژگی خلقت انسان است که تکاملش در سایه اختیار و انتخاب خودش است و خودش باید سرنوشت خود را تعیین کند. خداوند مخلوقات بسیاری خلق کرده است که از ابتدا هر چه را می‌توانند داشته باشند، خدا به آن‌ها داده است. اما انسان آفریده شد تا لیاقت رحمتی خاص را پیدا کند؛ کسی آن رحمت را درک می‌کند که راهش را با انتخاب خودش تعیین کرده باشد.

این عالم خلق شده تا پیوسته برای انسان‌ها شرایط انتخاب فراهم شود و سر دو راهی‌ها و چند راهی‌ها قرار بگیرند تا انتخاب کنند. گاهی در یک لحظه چندین گزینه برای انسان مطرح می‌شود؛ چشم انسان به چه چیزی نگاه کند؟ گوشش به چه چیزی گوش فرا بدهد؟ زبانش چه بگوید؟ حرکتش به چه سمتی باشد؟ بنشیند، بایستد یا بخوابد؟ در یک لحظه از بین همه این‌ها باید بهترین را انتخاب کند. این مسئله در طول این سه دهه به صورت‌های مختلفی اثبات شد. همه ما قبول داریم که ما در این‌جا آفریده شده‌ایم تا هر لحظه‌ای خودمان سرنوشت‌مان را انتخاب کنیم. برای این‌که بتوانیم راه صحیحی را انتخاب و آن را بپیماییم، دو رکن اصلی لازم است؛ یکی این‌که بدانیم این راه به کجا منتهی می‌شود، و بدانیم کدام راه خوب و کدام بد است. این یک رکن قضیه است که مربوط به علم، معرفت و شناخت ماست. رکن دوم این است که برای انجام کار خوب انگیزه داشته باشیم. بسیار اتفاق می‌افتد که انسان چیزی را می‌داند، اما دلش آن را نمی‌خواهد و تنبلی می‌کند و حتی گاهی ضد آن را انجام می‌دهد. آنچه در ادامه می‌خوانید سخنان آیت الله مصباح یزدی در جمع گروهی از اساتید و محققان مؤسسه امام خمینی است که هجدهم بهمن ماه سال ۱۳۸۳ بیان شده است:

پیش از هر چیز باید به این نکته توجه کنیم که هر یک از ما باید نسبت به مسائل اعتقادی خود جدی‌تر عمل کند. همه ما معتقدیم که هر سخنی که بر زبان می‌رانیم و یا هر عملی که انجام می‌دهیم، در نامه اعمالمان ثبت می‌گردد و روزی باید پاسخگوی آن باشیم: مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ؛ ۱ [آدمی]هیچ سخنی را به لفظ درنمی‏آورد مگر اینکه مراقبی آماده نزد اوست [و آن را ضبط می‌کند]. علی‌رغم این حقیقت، برخی در هنگام سخن گفتن غافل می‌شوند و گاهی عصبانیت و گاهی هم انگیزه‌های دیگر باعث می‌شود تا آن‌ها به درستی توجه نداشته باشند که چه می‌گویند. اینان از حضور خداوند و کاتبان الهی غفلت می‌ورزند و این همان نقطه ضعفی است که پیش روی انسان قرار دارد.

تمام افراد باید در قبال کار‌های خود پاسخگو باشند

به حسب آنچه از بسیاری آیات شریفه قرآن کریم استفاده می‌شود، عمده لغزش انسان‌ها، در هر مرتبه‌ای از لغزش، و حتی در آنجا که به اسفل سافلین هم رسیده است، ناشی از همین نقطه ضعف، یعنی غفلت است. درآیات شریفه إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ؛ ۲ همانا کسانی که از راه خدا منحرف می‌شوند، به [سزای]آنکه روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت‏؛ خواهند داشت؛ و آسمان و زمین و آنچه را که میان این دو است به باطل نیافریدیم، این گمان کسانی است که به کفر گرویدند، پس وای از آتش بر کسانی که کافر شده‌اند، و الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاء یَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا کَانُواْ بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ؛ ۳ همانان که دین خود را سرگرمی و بازی پنداشتند و زندگی دنیا مغرورشان کرد، پس همان گونه که آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار می‌کردند، ما [هم]امروز آنان را از یاد می‌بریم، بر این نکته تأکید شده است که گمراهان به سبب نسیانشان راه انحرافی را می‌پیمایند.

متأسفانه هنوز در بین روحانیون نیز کسانی وجود دارند که نسبت به این مسائل احساس مسؤولیتی نمی‌کنند. هنوز کسانی از افراد متدین، اهل عبادت، اهل تقوا و اهل احتیاط وجود دارند که مسائل اجتماعی و سیاسی برایشان حل نشده است و به خاطر برخی کمبود‌های موجود در جامعه و انحرافات برخی از مسؤولین، اصلاً به نظام معتقد نیستند و گویا هرگونه همکاری با این نظام را در حکم همکاری با بنی‌امیه می‌پندارند! اینان در توجیه این پندار خود، ارتکاب معاصی در جامعه و انحرافات موجود را نشانه این می‌دانند که این نظام، اسلامی نیست بلکه نظام جور و ستم است؛ لذا این نظام هم مثل تشکیلات بنی امیه است که اگر کسی حتی یک دوات هم برایشان فراهم سازد، مرتکب گناه بزرگی شده است.

در سیره امیرالمؤمنین (ع) سکوت معنا نداشت

تردیدی نیست که، آنگونه که باید و شاید، تاکنون دولت ما اسلامی نبوده است و نمی‌توان ادعا کرد عناوینی که به دولت و کشور ما نسبت داده شده، به طور کامل، مصداق پیدا کرده است. مقام معظم رهبری نیز تصریح نمودند که تا به حال ما دولت اسلامی نداشته‌ایم و از هم اینک وارد مرحله‌ای خواهیم شد که دولتمان اسلامی شود. به این معنا، توقعی نیست که دولت ما از تمام جهات اسلامی باشد، ولی این امر بدان معنا نخواهد بود که مؤمنین هیچ احساس مسؤولیتی نکنند، خود را کنار بکشند و به دنبال کار خود بروند و این سخن امام صادق (ع) را بهانه قرار دهند که: کُونُوا أحلاسِ بُیُوتِکُم؛ ۴ خانه‌نشین باشید.

اینان که تنها به محافظت از خانواده خود اکتفا می‌کنند و دیگر کاری با امور دیگران ندارند، در واقع، هم به عقل، هم به نقل و هم به سیره ائمه اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین) پشت کرده‌اند. در سیره امیرالمؤمنین (ع) سکوت معنا نداشت و اگر چه ایشان در هیچ منصب سیاسی و اداری با خلفای آن زمان همکاری نکرد و بعد از رحلت رسول الله (ص) در هیچ جنگی از جنگ‌های آنان شرکت نجست، اما اگر فعالیت‌های ایشان برای جامعه اسلامی نبود، هرگز از اسلام جز نامی باقی نمی‌ماند. این مطلب را حتی خود خلفا نیز، بار‌ها و بارها، تصریح کرده‌اند. خلیفه دوم بار‌ها اظهار می‌داشت: لَوْلا عَلِیٌ لَهَلَکَ عّمَر؛ ۵ اگر علی نبود، عمر هلاک می‌گردید. حتی در عبارتی دیگر نیز خود را چنین نفرین کرد: لا أبقانیَ الله لِمُعْضَلَهٍ لَیْسَ لَها أبوحَسَن؛ ۶ خدا مرا زنده نگه ندارد آن روزی را که ابو الحسن نباشد تا مشکلات را حل کند.

بنابراین، این چنین نبود که حضرت علی (ع) درِ خانه خود را به روی دیگران ببندد و با کسی تردد یا گفتگو نداشته باشد و به بهانه اینکه عده‌ای خواهان او نیستند، او نیز با دیگران قهر نماید و آنان را به حال خود واگذارد. از آنجا که پذیرش مسؤولیت در زمان خلفا به معنای تأیید اعمال آنان بود، لذا آن حضرت هرگز منصبی را نپذیرفت، ولی اگر ایشان نیز خود را از صحنه اجتماع کنار می‌کشید، دیگر برای همیشه راه شناخت حقیقت مسدود می‌شد. اقدامات مشابهی نیز که توسط حضرت زهرا (سلام الله علیها) انجام گردید، در راستای این هدف بود که به همگان نشان داده شود که طریقه شیعه طریقه‌ای دیگر است و کنار کشیدن روا نیست. اگر حضرت امیرالمؤمنین (ع) و سایر ائمه (علیهم السلام)، مسیری غیر از این طریق را می‌پیمودند و این حجت‌های روشن را برای شیعیان خود اقامه نمی‌کردند، تبلیغات منفی و روایات ساختگی آنچنان تأثیری بر جای می‌گذاشت که قدرت تشخیص را از ما سلب می‌نمود.

نتیجه آنکه، ولو ما دولت را به این معنایی که خود مقام معظم رهبری هم فرمودند اسلامی ندانیم، ولی معنای این حقیقت، آن نیست که افراد نسبت به این نظام بی‌تفاوت باشند، در هیچیک از امور مربوط به آن دخالت نکنند و مصالح مسلمین را نادیده بگیرند. آنچه از دلایل قطعی عقلی و دلایل محکم نقلی اسلام، همچون آیات محکم و روایات متواتر، فهمیده می‌شود این است که هر کس موظف است برای حفظ اسلام و ارزش‌های اسلامی، هر کاری را که از دستش برمی‌آید، انجام دهد؛ و همین حقیقت، معنای این فرمایش حضرت امام (ره) است که حفظ نظام واجب‌ترین واجبات است.

معیار‌های انتخاب

در نظام جمهوری اسلامی، کسی که جانشین شایسته امام معصوم (ع) است و رهبری و هدایت جامعه اسلامی را بر عهده دارد، به کمک نظر اهل خبره، به این نتیجه رسیده است که در حال حاضر، برای اداره جامعه اسلامی راهی جز انتخابات، تشکیل مجلس و دولت و اموری از این قبیل، وجود ندارد. بنابراین، باید سرنوشت تعیین برخی از مسؤولان، هم، چون رئیس جمهور، در پای صندوق آرا مشخص شود و با این رأی، سرنوشت مردم، به مدت چهار سال، به فرد خاصی واگذار می‌گردد. بدیهی است که نمی‌توان نسبت به این مسأله مهم بی‌تفاوت بود و در این مورد خود را کنار کشید و از بار مسؤولیت انداختن رأی به صندوق شانه خالی کرد.

در میان کسانی که نامشان در لیست نامزد‌های انتخابات می‌آید، اگر بتوان کسی را یافت که اطمینان ما را به طور کامل به سوی خود جلب کند و یقین پیدا کنیم که تخلفی از او سر نمی‌زند و لااقل، تعمدی در ارتکاب خطا ندارد، چنین شخصی بسیار ایده‌آل خواهد بود، در مقابل، اگر یقین داشته باشیم که به ریاست رسیدن کسی، قطعاً به ضرر اسلام و ارزش‌های اسلامی است، ولو هزاران مزیت و منفعت دیگر هم داشته باشد، رأی دادن به او هیچ حجت شرعی ندارد، مگر آنکه امر دایر مدار بین او و کسی شود که صد در صد از او بدتر است. در میان این دو قطب باید مجموع امتیازات را در نظر گرفت و اولویت را به اهتمام به احیا ارزش‌های اسلامی داد.

روشنگری در انتخابات، وظیفه‌ای شرعی

وظیفه افرادی که در درون نظام جمهوری اسلامی به سر می‌برند، در انداختن رأی خود به صندوق خلاصه نمی‌شود، بلکه باید برای دیگران نیز روشنگری کرد، زیرا سرنوشت کشور در گروِ رأی همگان است و باید رأی دیگران را نیز به سمت انتخاب اصلح سوق داد. در درجه اول باید کسی را که به عنوان اصلح نسبی شناخته‌ایم، خود، مورد تأیید قرار دهیم و در درجه بعد باید او را به دیگران نیز معرفی کنیم تا دیگران نیز با شناختی که از او به دست می‌آورند، به او رأی دهند.

طبیعی است که در این قبیل امور، تبلیغات و پول حرف اول را خواهد زد. همواره، در طول تاریخ و در همه جا، این دو عامل نقش اساسی را در روند انتخابات داشته است و کسانی که از پول بیشتری استفاده کرده‌اند و روش تبلیغی مناسبی را به کار گرفته‌اند، برنده نهایی در انتخابات بوده‌اند. در برخورد با این دو حربه چند نکته را باید مورد توجه قرار داد؛ اول آنکه رفع شبهه نمود و مردم را نسبت به تبلیغات فریبنده، که لااقل می‌تواند عده‌ای از افراد متدین ساده را به سمت خود بکشاند، آگاه ساخت. بدین ترتیب می‌توان جلوی تأثیر تبلیغات منفی را گرفت.

شاید کسانی به یاد داشته باشند که هنگام بحث از انتخاب رئیس مجلس شورای اسلامی، بسیاری معتقد بودند که چنین فردی باید روحانی باشد. حتی برخی نهاد‌های محترم نیز اظهار داشتند در صورتی که از هر جهت شرایط برای افراد مساوی باشد، فرد روحانی مقدم است. ولی، در عمل، لااقل چنین فرد روحانی که بتواند این نقش را به خوبی ایفا کند، شناخته نشده بود؛ لذا معنا نداشت که گفته شود باید به صِرف بر سر داشتن عمامه، آن فرد معمم را برگزید. حتی باید توجه داشت که اگر یک فرد روحانی این مسند را بر عهده گیرد و از او ضعف‌هایی مشاهده شود، ضرر آن بیشتر از آن زمانی خواهد بود که یک غیر روحانی عهده‌دار آن مسؤولیت شود.

در مورد انتخاب رئیس جمهور نیز باید متوجه بود که به صِرف روحانی بودن نمی‌توان کسی را اصلح از دیگری دانست. ولی بسیاری از متدینین، تلاش خود را صَرف انتخاب یک روحانی می‌نمایند تا این منصب از دست روحانیت خارج نشود. این تصور، تصوری ناصحیح است و در عمل نیز دیده شده است که روحانی بودن به تنهایی نمی‌تواند ملاک قرار گیرد. به عنوان نمونه، کسی تردید ندارد که فردی همچون شهید رجایی (ره) آنچنان از خود عمل نشان داد که رؤسای جمهور بعدی نتوانستند به آن حد از موفقیت دست یابند. البته همانگونه که پیش از این نیز گذشت، حساب حضرت آیت الله خامنه‌ای (دام ظله العالی) در این زمینه از سایر افراد جداست، ولی کدام یک از رؤسای جمهور بعد از شهید رجایی توانستند هم‌چون او در عرصه عمل موفق باشند؟ همین شهید رجایی غیر روحانی بود که در آن موقعیت، خود را فرزند ملت و مقلد امام معرفی کرد، ۸ آن هم نه مقلد در احکام کلیه مندرج در رساله‌ها و استفتائات، بلکه منظور او این بود که هر چه نظر امام (ره) باشد، او بدان عمل خواهد کرد ولو اینکه آن نظر، در تشخیص موضوعات باشد.

باید شخصی همچون شهید رجایی را با کسی مقایسه کرد که عمامه بر سر خود دارد ولی، به طور رسمی، در مقابل رهبری و امام موضع می‌گیرد؛ بنابراین نباید اصرار داشت که حتماً باید یک روحانی بر سر کار آید، بلکه اگر واقعاً کسی وجود داشته باشد که تدین و پای‌بندیش به دین بیشتر از یک معمم است، باید او را برگزید. نباید به این تصور که با انتخاب یک فرد غیر روحانی، انقلاب از دست روحانیت خارج می‌شود، از انتخاب اصلح غیر روحانی سر باز زد. او بود که ثابت کرد جز اهداف اسلامی به دنبال چیز دیگری نیست. او با آن زندگی ساده خود، حاضر بود با دل و جان، برای اسلام کار کند. بی‌جهت نبود که دشمنان این نظام، بسیار زود او و امثال او را به شهادت رساندند. به شهادت رساندن چنین کسانی کاملاً حساب شده بود، لیکن این ما بودیم که از ارزش آنان برای نظام غافل بودیم.

در هر صورت، یکی از شبهه‌هایی که در این زمینه مطرح است و غفلت برخی از افراد را به همراه داشته است، ملاک روحانی یا غیر روحانی بودن رئیس جمهور است. در روشنگری‌های خود باید افراد را به این نکته توجه دهیم که میان دو کس که کاملاً مساوی هستند، ترجیح با فرد روحانی است، اما اگر از لحاظ منش، اخلاق، رفتار، پایبندی به دین و رعایت تقوا، فرد غیر روحانی از فرد روحانی برتر باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که به آن روحانی رأی داده شود.

ضرورت مطالبه احیای ارزش‌های اسلامی از کاندیدا‌ها

نکته دیگری که باید در برخورد با تبلیغات انتخاباتی مد نظر داشت، این است که کسانی که در انتخابات نامزد می‌شوند و یا کسانی که برای جلب آرا، به حمایت از یک شخص اقدام می‌ورزند، وعده‌هایی را مبنی بر بهبود وضعیت افراد و اقشار مختلف جامعه خواهند داد. افزایش حقوق کارمندان، مبارزه با تورم، تثبیت نرخ‌ها و وعده‌هایی از این قبیل همواره از سوی چنین کسانی مطرح می‌شود. اما کمتر دیده شده، و یا اصلاً دیده نشده است، که یکی از این افراد وعده دهد که ارزش‌های اسلامی فراموش شده را دوباره باز می‌گرداند و احکام تعطیل شده اسلام را احیا می‌کند.

مطلب فوق، خود، متضمن دو امر تأسف بار است؛ یکی مربوط به خود کاندیدا‌های انتخابات است که هیچگاه برای مسائل دینی و ارزش‌های اسلامی بهای چندانی قائل نیستند و قائل نیز نخواهند شد. یکی هم مربوط به افراد جامعه می‌شود که چنین مطالبه‌ای ندارند، درغیر این صورت، لااقل برای جذب آرا هم که شده، نامزد‌ها ناچار می‌شدند در شعار‌ها و وعده‌های خود، اسمی از اسلام و احیای ارزش‌های اسلامی ببرند. این امر حاکی از آن است که سطح جامعه ما تنزل پیدا کرده است و اهمیت دادن به دین و اسلام و نیز پایبندی به ارزش‌های دین و احکام اسلام بسیار کم‌رنگ شده است. البته این مطلب بدان معنا نیست که تمام مردم در این مسیر افتاده‌اند و حتی آمارگیری‌هایی که در این زمینه انجام می‌شود تا نشان دهد که مردم بر خلاف مسیر دین حرکت می‌کنند، توسط یک دسته افراد خاصی انجام می‌شود که اغراض خاصی را دنبال می‌کنند. پوشیده نماند که این نظرسنجی‌ها قبل از آنکه وارد نمونه‌گیری شود، حکم آن پیشاپیش از سوی آمارگیران مشخص می‌شود. این حقیقت، تکلیف ما را مضاعف می‌کند و این وظیفه را به گردن ما می‌گذارد که قبل از مطرح شدن شعار‌ها و وعده‌ها توسط کاندیداها، ما خود شعار احیای ارزش‌های اسلامی و اجرای احکام اسلام را مطرح سازیم تا دیگران نیز به یاد آورند که این هم یک شعار است.

تأثیر دعا در نتیجه انتخابات

در پایان، این نکته را متعرض می‌گردیم که هرگز نباید در امر انتخابات، تأثیر دعا و توسل به ائمه اطهار (علیهم السلام) را به فراموشی سپرد. در اوایل انقلاب، کسانی بودند که در ایام انتخابات، و حتی انتخابات مجلس شورای اسلامی، روزه می‌گرفتند و خود و زن و بچه‌هایشان نذر می‌کردند تا مبادا کسی وارد مجلس شود که صلاحیت و اعتبار لازم برای تصدی آن را ندارد. نمی‌دانم که آیا در حال حاضر نیز در میان متدینین و مقدسین چنین اموری را می‌توان یافت یا خیر. ولی حتی اگر آن‌ها نیز این مسأله را به فراموشی سپارند، بسیار بی‌مهری است که من و شمای روحانی که گوشت و پوستمان از نان امام زمان (عج) روییده است، متوسل به آن حضرت نگردیم و برای مصلحت خود، کشور و عالم اسلام دعا نکنیم.

منبع: مهر

+