این بخشش نشانه قدرت است یا نشان ضعف انسان؟
این بخشش نشانه قدرت است یا نشان ضعف انسان؟

آیا انگیزه‌ فرد در بخشش اهمیت دارد؟ آیا باید مسببان خشونت را بی‌قید و شرط بخشید؟ ما برای چه می‌بخشیم؟ رهایی خود یا برای کاهش نفرت خود؟

 

معصومه اسماعیلی در یادداشتی در ضمیمه فرهنگی امروز روزنامه اطلاعات نوشت: امروزه یکی از مباحث مطرح در حوزه‌ اخلاق، این است که آیا بخشودن همواره یک فضیلت است یا نه؟  اطراف ما مملو از کتاب‌های خودپروری و پیام‌های رسانه‌ای است که «بخشودن» را کاری پسندیده و خصلت انسان‌های قوی می‌دانند. اما در نظر بسیاری از قربانیان، گذشت و بخشش به معنای صرف‌نظر کردن از انتقام و گرفتن تاوان و به نوعی، به فراموشی‌سپردن رنج‌ها و دردهاست؛ یا حتی شاید نوعی خیانت در حق قربانیان. بخشایش، در ابتدا  مفهومى است ساده امـا اگر درست و دقیق نگاه کنیم از لحاظ مفهومى، روانشـناختى و اخلاقی پیچیدگی‌های فراوانى دارد.

آیا بخشودن به طور مطلق فضیلت است؟ نشانه‌ قدرت است یا نشان از ضعف انسان دارد؟ آیا انگیزه‌ فرد در بخشش اهمیت دارد؟ آیا باید مسببان خشونت را بی‌قید و شرط بخشید؟ ما برای چه می‌بخشیم؟ رهایی خود یا برای کاهش نفرت خود؟ طرفداران گذشت عموماً معتقدند بخشودن، هم بخشاینده و هم بخشوده‌شده را رها و قوی می‌کند و شخص نسبت به خود و زندگی خویش احساس بهتر و قدرت بیشتری خواهد داشت. بر این اساس، با توجه به شفابخش بودن بخشودن از منظر این افراد، قربانیان باید بی‌قید و شرط ببخشایند. (متن کتاب)

در بسیاری از متون دینی و اخلاقی بخشودن یکی از مفاهیم کاربردی برای رسیدن به تعالی است. روایات متفاوتی در دین اسلام درباره‌ بخشش وجود دارد. در کتاب غررالحکم و دررالکلم آمده: مبادرت به انتقام، روش مردمان فرومایه و پست است. در این نگاه شفابخشانه به بخشودن، به نظر می‌رسد منافع و خیر شخص بخشنده و دیگران به غیر از فرد خطاکار مورد توجه قرار می‌گیرد؛ فرد قربانی پس از بخشیدن، زندگی آسوده را پی می‌گیرد و چرخه‌ خشونت متوقف می‌شود. همچنین در سنت مسیحیت، بخشش و گذشت یکی از ارکان اصلی دین محسوب می‌شود و امید به رستگاری و آمرزش خداوند منوط به بخشودن فردی است. حال آن‌که در یونان باستان ماجرا کاملا در جهت مخالف ادیان ابراهیمی است، زیرا آنان بخشیدن فرد خاطی را حاکی از ضعف نفسانی و حقارت شخص می‌دانستند.

نیچه نیز با پیروی از یونان باستان نگاهی تحقیرآمیز نسبت به بخشودن دارد. به نظر او بخشودن به هیچ روی عملی بلندنظرانه و سخاوتمندانه نیست. بلکه برعکس، بخشودن، در تجلیات گوناگونش، کوشش خودمحورانه‌ قربانی برای به زنجیرکشیدن خودپسندی جریحه‌دارشده‌اش است؛ کوششی برای تسکین دادن به جراحاتی که هم حاصل آن تعرض اولیه است و هم حاصل آن تلخی‌هایی که احساس خشم و کینه در وجودش به بار آورده است. (متن کتاب)

کتاب بخشودن (Forgiveness) نوشته‌ ایو گارارد و دیوید مک‌ناتون، بخشایش و بخشودن را از جنبه‌های مختلف بررسی می‌کند. در این کتاب می‌آموزیم که قلمرو بخشودن گسترده است و یاد می‌دهد که چگونه ببخشیم زیرا بخشیدن و التیام روندی کند و گاه طاقت‌فرسا دارد. نویسندگان این کتاب ما را راهنمایی می‌کند تا مراحل بخشیدن را بدانیم و به درستی تصمیم بگیریم که رهایی در انتقام است یا بخشش؟

بخشش هدیه‌ای است که در پایان فرآیند التیام به آن می‌رسیم؛ به جایی که علاقه‌مند به دریافت تاوان و غرامت نیستیم. بخشیدن فرایندی درونی است. اتفاقی است که در درون ما می‌افتد. احساس خوب بودن و آزادی پذیرفتن است. اگر بخواهیم می‌توانیم از این احساس برخوردار باشیم، به‌شرط این‌که میل به این کار را در خود ایجاد کنیم. (متن کتاب)

در این کتاب نویسندگان سعی دارند به دو سؤال مهم پاسخ دهند: نخست این‌که زمانی که فرد جفاکار را می‌بخشیم، دقیقاً چه می‌کنیم؟ دوم، بخشودن چه دلایلی دارد و چه دلایلی می‌تواند ما را از بخشودن باز دارد؟ به‌طورکلی این کتاب درباره‌ التیام‌بخشیدن به زخم‌ها و قدم برداشتن به سمت آرامش است.

نویسندگان کتاب بعد از مرور دلایلی علیه بخشودن، علت‌های اهمیت بخشودن را بررسی می‌کنند. از نظر آن‌ها بخشش یک انتخاب است و مثل هر انتخاب دیگری می‌تواند درست یا غلط باشد. در حدی که نمی‌توانیم بگوییم «کسی که می‌بخشد نسبت به کسی که نمی‌خواهد یا نمی‌تواند ببخشد، در مرتبه‌ بالاتری از اخلاق قرار دارد.»

قربانیان حق دارند از آن‌هایی که آسیبی به آن‌ها رسانده‌اند بیزار باشند و وقتی آسیب‌ها و تعرض‌ها جدی و حاد است، قربانیان حق دارند کینه و نفرت بورزند. اما حق چیزی است که صاحب حق می‌تواند از آن چشم بپوشد. مثلا من حقی نسبت به اموالم دارم، اما می‌توانم اگر دلم خواست از این حقم بگذرم و بخشی از اموالم را ببخشم. قربانی‌ها هم می‌توانند از حق بیزاری و نفرت‌شان بگذرند. اما آن‌چه باید دریابیم این است که آیا آن‌ها دلیلی مثبت و ایجابی برای چشم‌پوشی از این حق‌شان دارند یا نه؟! (متن کتاب)

کتاب راه روشنی را در مورد بخشودن نشان می‌دهد و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که بخشودن همیشه کارساز و لازم نیست. گاهی نبخشودن است که می‌تواند به قربانی و حتی به متعرض کمک کند.

در برخی موقعیت‌ها ممکن است فقط آن کسانی که بر بیزاری قوی و تلخ‌شان استوار می‌مانند آن قدرت روانی لازم را برای مبارزه در راه بازشناختن و به جا آوردن بی‌عدالتی داشته باشند، و این واکنش آنان بسی بهتر از بخشودن سهل و آسان باشد. در چنین موقعیت‌هایی، شخصی که از بخشودن سر باز می‌زند، شاید کاری ستودنی می‌کند، و ما نباید این احتمال را نادیده بگیریم، حتی با این که شخصی که اصالتاً می‌بخشاید ولی در عین حال به مبارزه برای عدالت هم ادامه می‌دهد کارش از آن شخص اول بهتر و ستودنی‌تر باشد. (متن کتاب)

کتاب گرچه به زبانی ساده نگارش شده اما محتوای کمابیش فلسفی دارد و کوشیده است مسئله‌ بخشودن را در سطحی عمیق‌ بررسی کرده و این موضوع را به «چالشی فکری» برای خواننده‌ عام خود تبدیل کند. همچنین  نویسندگان نیمچه‌فیلسوف این کتاب، گرچه در اوایل کتاب کوشیده‌اند موضع بی‌طرف خود را حفظ کنند اما با نیم‌نگاهی به جنبه‌های روانشناسی بخشش، معتقدند که روانشناسان صلاحیت اظهارنظر در این موضوع را ندارند زیرا تاریخ روانشناسی اثبات کرده است که آن‌ها در مطالعات و تحقیقات خود اشتباهات زیادی دارند.

این کتاب یک دستورالعمل برای بخشودن (یا نبخشودن) نیست. اگر در زندگی خود درگیر انتقام و بخشش هستید، با مطالعه‌ این کتاب احتمالاً به پاسخ یا راهکاری نخواهید رسید. اما اگر موضوعات اخلاقی مثل بخشش، انتقام و مجازات دغدغه‌ ذهنی شماست، خواندن کتاب بخشودن برایتان جذاب خواهد بود.

منبع: اطلاعات انلاین