مهدی یزدانی خرم «روزنامه نگار» در اینستاگرامش، در سوگ داریوش مهرجویی نوشته: داریوش مهرجویی را کشتند. کشتند داریوش مهرجویی را. داریوش مهرجویی را با چاقو کشتند، با چاقو داریوش مهرجویی را کشتند.  مهدی یزدانی خرم «روزنامه نگار» در اینستاگرامش، در سوگ داریوش مهرجویی نوشته، گفتنی‌ست این متن به دلیل ادبیات عجیبی که دارد، سوژه بسیاری […]

مهدی یزدانی خرم «روزنامه نگار» در اینستاگرامش، در سوگ داریوش مهرجویی نوشته: داریوش مهرجویی را کشتند. کشتند داریوش مهرجویی را. داریوش مهرجویی را با چاقو کشتند، با چاقو داریوش مهرجویی را کشتند.

 مهدی یزدانی خرم «روزنامه نگار» در اینستاگرامش، در سوگ داریوش مهرجویی نوشته، گفتنی‌ست این متن به دلیل ادبیات عجیبی که دارد، سوژه بسیاری از فعالان شبکه‌های اجتماعی شده است: داریوش مهرجویی را کشتند. کشتند داریوش مهرجویی را. داریوش مهرجویی را با چاقو کشتند، با چاقو داریوش مهرجویی را کشتند. شب او و هم‌سرش را کشتند و کشتند و خون خانه‌شان را برداشته حتمن. او را تهدید کرده‌بودند و تهدید کرده‌بودند او را. داریوش‌کُشی در شبِ پاییزی و من در نیمه‌شب در حالی‌که هنوز نمی‌دانم چه‌گونه به نبودنِ مهرجویی فکر کنم بر فعلِ «کشتن» ماسیده‌ام. و می‌نویسم چون استخوانم یخ زده و هی بلند می‌گویم به مریم که دلریوش مهرجوی را کشتند با چاقو. حتمن آمده‌اند توی خانه. چند نفر بوده‌اند؟ حتمن وقتی ما داشته‌ایم به او فکر نمی‌کرده‌ایم او مشغول خون‌خوردن بوده. من چهل‌و‌چهار سال دارم و نمی‌دانم چه‌گونه این کشتن را باور کنم. یعنی داریوش مهرجویی دیگر نیست و یعنی داریوش مهرجویی ۸۳ ساله را کشته‌اند تا نباشد. من هیچ نظری ندارم. من منتظرم تا صبح شود تا خبرها بیاید تا آفتاب بیاید تا هنوز بفهمم این چه خاکی‌ست که بر سر ما ریخته‌اند. حتا نمی‌توانم تصور کنم. تصور کنم که داریوش مهرجویی را کشتند. شب کشتند. شب‌ها آدم می‌کشند معمولن ولی داریوش مهرجویی «معمول» نبود و چه کسی او را کشت؟ چه کسی او لا کشت؟ چه کسی او را کشت؟ چه کسی او را کشت؟ چه کسی داریوش را کشت؟ چه کسی خون او را ریخت؟ چه کسی همسرش را کشت؟ چه کسی ما را سوزانده؟ من نمی‌خواهم از بذخی کلمه‌ها که در خبرها آمده‌اند استفاده کنم. من نمی‌خواهم باور کنم سر او را… من از ته دل می‌خواهم او را نکشته باشند. او مرده باشد. او مرده باشد. کشتن با مردن هزار جان فرق دارد. هرار بار. هزار خون. کلمه.ها را روان‌کرده‌ام تا با شما این شب را بگذرانم. در آغوش بکشم‌تان. من از ته جان‌ میلرزم. من هیچ وقت مثل حالا «کشتن» را نشنیده بودم. نمی‌توانم تصورش کنم. نمی‌خواهم تصورش کنم. این یک فاجعه‌ی ملی‌ست. این یک ماتم ملی‌ست. قتل داریوش مهرجویی. قتل. قتل. قتل… کشتن. داریوش را کشتند، همسرش را کشتند. هیچ گزاره‌ای از این خفه‌کننده‌ار وجود ندارد. من هنوز به مرحله‌ی پذیرش مرگ او نرسیده‌ام. کشتن او ورای مردن است. ورای تحمل. ورای باور. حتا نمی‌خواهم به یاد آورم این گزاره را که او را کشته‌اند که کشته‌اند که دیگر کار از کار گذشته… 

متن عجیبی که درباره ماجرای هولناک دیشب نوشته شد

داریوش مهرجویی را کشتند، کشتند داریوش مهرجویی را. در ساعت هشت و نیم شب. او و همسرش را به‌قساوت کشتند. و این کشتن مردن نیست که کشتن مردن نیست و مردن حق است کشته‌شدن نهایت ظلم. پس از مرگ نگوییدو از قتل بگویید. از قتل مردی که تهدید شده‌بود و کسی جدی نگرفت. کاش زودتر صبح شود. کاش تکذیب شود. کاش داریوش فقط مُرده‌باشد. فقط مرده و نه کشته. 

برترین ها

+