۴ روز بعد از عقد درخواست طلاق دادم؛ حوصله شام پختن ندارم!
۴ روز بعد از عقد درخواست طلاق دادم؛ حوصله شام پختن ندارم!

جام جم نوشت: بهادر و انسیه فقط چهار روز با هم زندگی کردند. آنها که دو سال با یکدیگر نامزد بودند، پس از برگزاری جشن عروسی، بر سر تهیه شام با یکدیگر درگیر شده و در نهایت کارشان به جدایی کشید. این زوج هفته گذشته در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران نشستند و درخواست جدایی […]

- ۴ روز بعد از عقد درخواست طلاق دادم؛ حوصله شام پختن ندارم!

جام جم نوشت: بهادر و انسیه فقط چهار روز با هم زندگی کردند. آنها که دو سال با یکدیگر نامزد بودند، پس از برگزاری جشن عروسی، بر سر تهیه شام با یکدیگر درگیر شده و در نهایت کارشان به جدایی کشید. این زوج هفته گذشته در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران نشستند و درخواست جدایی خود را مطرح کردند.

 وقتی قاضی علت این درخواست را پرسید، زن جوان رشته کلام را دردست گرفت و درباره زندگی‌اش توضیح داد: «آقای قاضی، شوهرم خیلی بی‌مسئولیت است. من تازه وقتی با او زیر یک سقف رفتم این را فهمیدم. او درکل تصور می‌کند آشپزی‌کردن و تمیزکاری خانه وظیفه زن است. درصورتی که من هم سرکار می‌روم و مثل خودش از صبح درگیر کار هستم. شب هم خسته به خانه برمی‌گردم. برای همین از همان روز اول از او خواستم که هرکدام یک شب در میان آشپزی کنیم. بهادر به‌شدت عصبانی شد و مخالفت کرد. با این حال من هم از موضع خودم کوتاه نیامدم. یک شب آشپزی کردم و غذا پختم.

فردایش وقتی نوبت او بود، غذا نداشتیم. همان غذای شب قبل را گرم کردیم و خوردیم. فردایش دوباره غذا پختم. اما روز بعد باز هم بهادر حاضر نشد که به آشپزخانه برود غذا بخورد. من هم هیچ کاری نکردم. اما به جای این‌که من طلبکار باشم، او شروع کرد به داد و فریاد و گفت که چرا شام نداریم. رفتارش خیلی توهین‌آمیز بود. حتی به من گفت اگر می‌خواستم خودم برای خودم غذا بپزم، چرا ازدواج کردم؟ دیگر نتوانستم این حرفش را تحمل کنم. تازه فهمیدم او مرد زندگی من نیست و اگر در کنارش بمانم، هیچ‌وقت نمی‌توانم خوشبخت شوم. برای همین همان شب به خانه پدرم رفتم و تصمیم گرفتم برای همیشه از این مرد جدا شوم. او هم از این مسأله استقبال کرد و گفت او هم حاضر نیست در کنار من زندگی کند.»

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: «آقای قاضی من دو جا کار می‌کنم و درطول روز خسته می‌شوم. ازطرفی هیچ وقت آشپزی نکرده‌ام و بلد نیستم غذا درست کنم. انسیه هم این موضوع را می‌دانست. درهمان دو سالی که با هم نامزد بودیم او یک‌بار هم ندیده‌ بود من آشپزی کنم. ولی بعد ازشروع زندگی مشترکمان شروع کرد به بهانه‌گیری؛ انگار که می‌خواست با من لجبازی کند. وگرنه یک شام ساده درست کردن، کاری ندارد. او منتظر می‌ماند تا من برگردم.

وقتی خسته از سرکار برمی‌گشتم، با لحن طلبکارانه از من می‌خواست به آشپزخانه بروم و غذا درست کنم. آن شب دیگر طاقتم تمام شد و به او گفتم که وظیفه‌ای ندارم شام درست کنم. انسیه ناگهان بی‌دلیل از کوره دررفت و شروع کرد به جار و جنجال و دعوا؛ او همان شب از خانه قهر کرد و رفت. کاری که من از آن متنفرم. اگر از خانه قهر نمی‌کرد، حتما از او عذرخواهی می‌کردم. ولی وقتی از خانه رفت، برای من هم تمام شد و دیگر دلم نمی‌خواهد این زن را ببینم.»

در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست درفرصت پیش آمده، با یک مشاوره خانواده مشورت کنند.

منبع: اطلاعات انلاین