زیرنویس؛ گروه مجله: به دنبال قتل یک نوجوان ۱۷ ساله میبدی توسط یکی از مهاجران افغانستانی در غروب پنجشنبه ۹ آذر ماه سال جاری، اهالی منطقه دست به اعتراض زدند و خواستار اخراج مهاجران شدند. گرچه با گذشت حدود دو هفته، فضا آرام‌تر شده است اما این ماجرا باعث شد موج جدیدی از افغان‌هراسی در […]

زیرنویس؛ گروه مجله: به دنبال قتل یک نوجوان ۱۷ ساله میبدی توسط یکی از مهاجران افغانستانی در غروب پنجشنبه ۹ آذر ماه سال جاری، اهالی منطقه دست به اعتراض زدند و خواستار اخراج مهاجران شدند. گرچه با گذشت حدود دو هفته، فضا آرام‌تر شده است اما این ماجرا باعث شد موج جدیدی از افغان‌هراسی در کشور به راه بیفتد.

در همین راستا «مجله مهر» که در پرونده «هم‌سایه هم‌خانه» حضور مهاجران در کشور را زیر ذره‌بین برده، ابعاد مختلف ماجرای اخیر در میبد را مورد بررسی قرار داده است. بنابراین بعد از تهیه گزارش میدانی از حضور مهاجران در میبد که تحت عنوان «پرسه‌ای در کوچه‌های افغان‌آباد» منتشر شد، به سراغ «حسن زارعی محمود آبادی» کارشناس مسائل سیاسی و مدرس دانشگاه میبد رفته تا ضمن پاسخ به برخی ابهامات، صحت مشاهدات و داده‌های میدانی خود را ارزیابی کند.

متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:

اگر درباره ماجرای میبد اطلاعات دقیقی دارید، درباره آن توضیحی دهید و آیا ما قبل از این هم شاهد درگیری‌های این چنینی در میبد بوده‌ایم؟

چنین اتفاقاتی در گذشته بی‌سابقه نیست، کما اینکه چند سال پیش بعضی از افغانستانی‌ها به خانه‌های مردم می‌رفتند و دزدی می‌کردند و بعدها گفته شد همان مال‌باختگان به خاطر فشاری که به آنها وارد شده بود در بیمارستان بستری شده و حتی فوت کردند. با این حال موردی نبوده که این طور مردم به نماز جمعه هجمه کنند و اجازه برگزاری نماز را ندهند و زد و خورد صورت بگیرد یا به افغان‌آباد حمله‌ور شوند. این اتفاق سابقه نداشته است.‌

مشاهدات و گفتگوهای میدانی خبرنگار مهر با مردم میبد حاکی از آن است که پیش از این اهالی منطقه و مهاجران با یکدیگر زیست خوبی داشته‌اند، بین آنها اعتماد وجود داشته و با مسالمت زندگی می‌کرده‌اند.

بله، کاملاً درست است.

حتی شنیده‌ام اهالی میبد به سفر که می‌روند کلید منزل خود را به دوستان افغانستانی خود می‌دادند!

درست است. افغان‌ها در اینجا نگهبان ساختمان، کارخانه و باغ هستند و می‌دانید که نگهبان باید امین صاحب کار باشد.

این اعتماد یک‌طرفه است؟

ببینید، افغانستانی‌ها نمی‌توانستند اعتماد خود را به این شکل نشان دهند چرا که مال و اموالی به این شکل ندارند؛ ولی اگر خانه‌ای در شهر داشته باشند، این اعتماد را دارند که به امانت بسپارند. به ویژه مهاجرانی که حساب بانکی ندارند، سرمایه نقدی خود را به میبدی‌ها امانت می‌دادند.

این شکاف که امروز شاهد آن هستیم از کجا ایجاد شد؟

پاسخ به این سوال کمی پیچیده است و ممکن است به دام تقلیل‌گرایی بیفتیم. در مجموع همیشه این مردم باهم رفیق بوده‌اند و به هم کمک می‌کردند؛ میبدی‌ها اگر غذای نذری داشتند به افغان‌آباد می‌بردند؛ به مهاجرها اعتماد داشتند، برای مثال افغانستانی‌ها به عنوان نگهبان ساختمان‌ها و کارخانه‌ها کار می‌کردند. مهاجرها هم از این شرایط راضی بودند؛ البته این یک تحلیل است نه یک داده اطلاعاتی.

ولی در دهه گذشته اتفاقاتی افتاده؛ از جمله اینکه وضع اقتصادی کشور بد شده و میبد هم بخشی از وضعیت است. از طرف دیگر آلودگی شهرها زیاد شده و چند سال است در میبد اعلام می‌کنند کارخانه‌ها باعث آلودگی شهر شده‌اند و به علت مصرف بالای آب، منابع آبی را محدود کرده‌اند. نیروی کار این کارخانه‌ها چه کسانی هستند؟ افغانستانی‌ها.

علاوه بر اینها، در چند سال اخیر مهاجرت از سایر شهرهای ایران به میبد افزایش پیدا کرده و از خوزستان و کرمان و سیستان گرفته به این منطقه آمده‌اند.

هدف «مهاجرستیزی» ایجاد جنگ داخلی است/ هیچ تحقیری فراموش نمی‌شود!

یعنی این مهاجرت‌ها به علت حضور کارخانه‌ها است؟

بله، اینجا شهری صنعتی است و همیشه کمبود نیروی کار وجود دارد، به خصوص نیروی کار غیر تحصیل کرده. تا مقطع دیپلم اصلاً بیکار نداریم؛ هیچ نیروی بیکاری پیدا نمی‌کنید. چراکه اینجا صنعت و کارخانه‌ها در حال شکوفایی است و نیاز به نیروی کار زیاد است. همه اینها باعث مهاجرپذیر بودن این منطقه شده است. این روزها وقتی شما به پارک‌های میبد می‌روید، می‌بینید تعداد انگشت‌شماری از آنها از اهالی بومی هستند و بیشتر آنها لهجه غیرمیبدی دارند؛ حتی لهجه عربی هم خیلی زیاد است.

می‌توان گفت همه این عوامل فشار روی بحث مهاجران افغانستانی را متراکم و بیشتر کرده است. این مسائل اهمیت قابل توجه‌ای دارد چراکه شهر چند تکه شده است.

‏‬نکته بعدی نارضایتی عمومی و گسترده‌ای است که در این سال‌ها ایجاد شده و افزایش بی‌اعتمادی به دولت باعث شده هر تصمیمی که گرفته می‌شود پیشاپیش توسط مردم به رد شدن است. مردم فکر می‌کنند مرز باز است و هر که می‌خواهد می‌آید و می‌رود.

موضوع بعدی این است که در چند ماه گذشته، موج مهاجرستیزی و افغان‌ستیزی در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به شدت زیاد شده است. من به عنوان یک فرد دانشگاهی این فضا را رصد می‌کردم دیده‌ام که حتی در گروه‌های آکادمیک که استادان دانشگاهی حضور دارند این موج وجود داشت.

در این فضا شاهد صحبت‌هایی بودیم که اصلاً وجود خارجی ندارد، مانند اینکه گفته می‌شد افغان‌ها گفته‌اند «آن قدر زاد و ولد می‌کنیم که ایران برای ما شود» یا اینکه «مهاجرها می‌خواهند استان‌دار و عضو شورای مجلس اسلامی شوند.» خب همه اینها گوش به گوش و دست به دست بین مردم می‌چرخید در حالی که هیچ‌کدام واقعی نبوده و نیست و بر اساس قانون، مهاجرها حتی نمی‌توانند عضو شورای یک روستا شوند. با توجه به اینها شخصاً پیش‌بینی می‌کردم این اتفاقات خواهد افتاد و گمان می‌کنم این آخرین مورد نخواهد بود.

باید توجه کنیم که در صورت‌بندی که صورت گرفته فقط از جانب ایرانی‌ها به موضوع نگاه کنیم؛ باید ببینیم در افغانستان یا سایر محافل مهاجران و حتی در افغانستان چه تصویر و دیدگاهی نسبت به ایران و ایرانی وجود دارد و آنها چه درکی از ما دارند. اینجا احتمالاً با ضعف دیپلماسی و رایزنی فرهنگی مواجه می‌شویم؛ چراکه نمی‌دانیم در افغانستان فضا چگونه است و احتمالاًً آنها تصویر مثبتی از ما ندارند.

افغانستانی‌ها دید مثبتی به ایران ندارند؟

بله؛ چه بسا دید منفی هم داشته باشند. برای مثال فکر می‌کنند ایران از کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان پول و دلار می‌گیرد ولی به آنها نمی‌دهد و جای دیگر خرج می‌کند. ممکن است این دیدگاه‌های منفی هم وجود داشته باشد.

می‌خواهم بگویم برای تجزیه و تحلیل مسأله گذشته یا آینده باید به تصویر و دیدگاه آنها از ما هم توجه شود.

یعنی ممکن است این دیدگاه‌ها، باعث عصبانیت‌های فروخورده‌ای در مهاجران شود؟

بله. فکر کنید مهمان خانه کسی شده‌اید و احساس می‌کنید او آنقدر که در شأن شما است از شما پذیرایی نمی‌کند و گمان می‌کنید حتی خوشحال می‌شود زودتر از خانه‌اش بروید. چه حسی به شما دست می‌دهد؟ حتماً دیدگاه منفی پیدا خواهید کرد.

از مهمان‌نوازی مردم میبد بسیار شنیده و دیده‌ایم. فکر می‌کنید مهمان‌نوازی مردم این منطقه، عامل تقویت‌کننده حضور مهاجران در میبد و شهرهای اطرافش به شمار می‌رود؟

صد در صد. ببینید! یزدی‌ها، میبدی‌ها، اردکانی‌ها و… زندگی آرامی می‌خواهند، می‌خواهند با هم زندگی کنند؛ کمک یار هم باشند؛ اگر همسایه‌شان چیزی نیاز داشته باشد به او می‌دهند؛ صاحب‌خانه ببیند مستأجر پول اجاره نداشته باشد، ملکش را با قیمت پایین‌تر اجاره می‌دهد. ولی از نظر زمانی هر چه جلوتر آمده‌ایم این موارد به خصوص اجاره دادن با قیمت پایین، کمتر شده است چراکه مثل همه جهان، سیستم سرمایه‌داری و سوداگری در ایران نیز حاکم شده است.

در مجموع، نکته‌ای که به آن توجه کردید یعنی مهمان‌نوازی درست است. مردم میبد اهل خشونت نیستند که مهاجران را اذیت کنند تا آنها زودتر بروند. کسانی را می‌شناسم که اگر دختری افغان بخواهد عروس شود به او کمک می‌کنند؛ یا در ایام عید اگر کاری از دستشان بربیاید انجام می‌دهند. از آنجایی که تعداد کثیری از مهاجرها اینجا سنی هستند، عیدهای خاصی مانند عید قربان برایشان مهم و با اهمیت است در نتیجه بیشتر در این عیدها به آنها کمک می‌شود.

جمعیت شیعیان در بین مهاجران افغانستانی در میبد چقدر است؟

اگر ده هزار نفر جمعیت مهاجران افغانستانی باشد، فکر می‌کنم حدود دو هزار و پانصد نفر از آن‌ها شیعه هستند. در محله ما حسینیه‌ای است که یک شب در محرم در اختیار افغانستانی‌ها است تا به شکل خودشان عزاداری کنند.

هدف «مهاجرستیزی» ایجاد جنگ داخلی است/ هیچ تحقیری فراموش نمی‌شود!

با توجه به مواردی مثل میبد، اقبالیه و صباشهر، فکر می‌کنید متمرکز شدن مهاجران در یک محدوده خاص، مثل شهرک افغان‌آباد سیاست درستی است؟

هر سیاستی ممکن است پیامدهای منفی و مثبتی داشته باشد، مهم این است که کدام پیامدها غالب باشد.

میبدی‌ها نزدیک به چهار دهه پیش این سیاست را پیش گرفتند و محل زندگی مهاجران را به مهمان‌شهر انتقال دادند. در افغان‌آباد امکاناتی نظیر مدرسه، درمانگاه، مسجد و حتی نانوایی وجود دارد.

این شهرک قبلاً فاصله زیادی از شهر داشت ولی الان به شهر چسبیده است و در نزدیکی آن دانشگاه میبد و حوزه علمیه تأسیس شده است. این جدا بودن از شهر به صورت یک کلونی می‌تواند پیامدهای مثبتی داشته باشد اما لازم است آموزش‌هایی به آنها داده شود و ضوابطی برای آنها در نظر گرفته شود. تشویق و تنبیه برای آنها تصویب کنند و قوانینی وضع شود. شبیه به خوابگاه دانشجویی که قانونی دارد مبنی بر اینکه دانشجو باید قبل از ساعت مشخصی به خوابگاه برگردد.

این ضوابط می‌تواند رده‌بندی داشته باشد، یعنی برای کسی که سابقه خوبی دارد و مشکل‌ساز نبوده، محدودیت‌های کمتری در نظر گرفته شود و برای کسی که سابقه منفی دارد، محدودیت‌های بیشتری لحاظ شود.

الان چنین مواردی وجود ندارد؟

فکر نمی‌کنم! اگر هم وجود داشته باشد دُز آن بالا نیست.

فکر نمی‌کنید این مواردی که مثال زدید حس زندگی آزادانه از مهاجران را بگیرد و آسیب‌زا باشد؟ طوری که انگار آنها جرمی مرتکب شده‌اند و حالا تحت شرایطی آزاد هستند.

به نظر من بین مهاجران قانونی و غیرقانونی باید تفاوت وجود داشته باشد. مهاجرانی که دچار جرم مدنی شده‌اند با توجه به زمینه خلافکاری که دارند باید شرایط متفاوتی داشته باشند. زندگی اردوگاهی خارج از شهر بهتر است به شرط آنکه امکاناتی داشته باشند که به شهر رفت و آمد زیادی نداشته باشند. مثل «آهن شهر بافق» که حتی طبقات بالا برای زندگی به آنجا رفته و زندگی کرده‌اند؛ بحث این است که آهن شهری‌ها برای نیازهای زندگی احتیاجی به خروج از محل زندگی خود ندارند. در افغان آباد شرایط فرق می‌کند و خیلی‌ها برای بسیاری از کارهایشان باید بیرون بیایند؛ حتی بیمارستان درست و حسابی ندارند.

بنابراین اگر محدودیت‌هایی به نسبت قانونی و غیرقانونی بودن فرد مهاجر یا پیشینه مجرمانه شخص مرتکب شده صورت بگیرد، خود فرد باعث ایجاد آن شده است.

با توجه به آنچه گفته شد در مجموع تعامل خوبی بین مردم و مهاجران وجود داشته است…

بله؛ اینجا صاحب‌کارها شاگردان و کارگران افغان خود را از ارگان‌های دولتی پنهان می‌کنند؛ چرا که هزینه کمتری برای آنان دارد. مهاجرها بیمه نمی‌شوند. حتی صاحب‌کارها می‌گویند افغان‌ها دبه نمی‌کنند! اما خب گاهی هم پیش می‌آید که مرتکب جرم و خطایی می‌شوند.

باید در نظر داشت اتفاقات این چنینی بین خود ایرانی‌ها هم می‌افتد. اینکه ماجرای اخیر را در بوق و کرنا می‌کنند عجیب است. چند وقت پیش یک بوشهری با یک میبدی دعوا کرد و او را کشت و در نهایت اعدام شد؛ اما چنین اتفاقاتی پیش نیامد، چرا که رسانه‌ای شدنی در کار نبود.

این نکته را هم بگویم، التهاب نسبی که در میبد به وجود آمد و قصد حمله‌ای که به افغان آباد شکل گرفت فقط از سوی یکی از محله‌های میبد به نام «بیده» بود که آن هم محقق نشد و بقیه محله‌ها در این زمینه همکاری نکردند.

هدف «مهاجرستیزی» ایجاد جنگ داخلی است/ هیچ تحقیری فراموش نمی‌شود!

به نظر می‌رسد هیجان و حساسیت مردم کماکان ادامه دارد، در این شرایط چگونه مردم آرام می‌شوند؟

ببینید؛ یک جوان کشته شده است و همه ناراحت شده‌اند. حتی اگر کسی از بالای ساختمان هم پایین می‌افتاد و از دست می‌رفت ناراحت می‌شدند؛ الان که جوانی در درگیری کشته شده، طبیعی است که شدت ناراحتی بیشتر باشد. مدل آدمی و جوامع این است که این احساسات در می‌گیرد و بعد آرام می‌شود.

بعد از این ماجرا اهالی برخی محله‌ها در میبد می‌خواستند استشهاد نامه‌ای پر کنند که دیگر کسی به افغان‌ها خانه اجاره ندهد. حتی در گروه‌های مجازی محلی نوشتند که «الهی هر کسی به افغان‌ها خانه اجاره می‌دهد، خرج دوا و دکتر کند!» اینها را به چشم خودم دیده‌ام؛ بنابراین این هیجانات هنوز وجود دارد اما کم کم اوضاع آرام می‌گیرد و ماجرا تمام می‌شود. فقط کافی است کسی هیزم روی آتش نریزد و مردم را قلقلک ندهد و تحریک نکند.

مشکلاتی که باعث این شرایط و به هم ریختن سیستم شهر میبد شده، صرفاً به علت حضور مهاجران افغانستانی نیست. به نظر من بیشتر ناامنی و مشکلات شهر از جانب مهاجران ایرانی است که به میبد آمده‌اند تا افغانستانی‌ها.

معتقدید کسانی که از شهرهای دیگر ایران به میبد آمده‌اند مشکل‌ساز شده‌اند؟

بله، اینکه جو شهر به هم ریخته به علت آن است که در محافل عمومی، افراد غیربومی زیاد هستند که افغانستانی نیستند و از نقاط مختلف ایران آمده‌اند. این ناهنجاری‌ها و نارضایتی‌های ایجاد شده، بیشتر ناشی از سیل مهاجرت‌های داخلی است؛ کسانی که مهاجری از کشور دیگری مثل افغانستان نیستند بلکه خودشان صاحب‌خانه‌اند.

موضوع دیگر ذهنیت منفی میان مردم علیه مهاجران است؛ تا جایی که اهالی می‌گویند افغانستانی‌ها، داعشی و وهابی هستند!

از زمانی که طالبان به افغانستان آمده؛ شبکه‌های مجازی از افغانستانی‌ها بسیار بد گفته‌اند و می‌گویند همه یک قماش هستند، سر می‌بُرند، طالبان هستند و همه این موارد در ذهنیت مردم تأثیر گذاشته است.

با همه اینها اهالی منطقه بین خودشان می‌گویند که افغانستانی‌ها خوب کار می‌کنند، دو برابر یک ایرانی کار می‌کنند؛ توقع کمتر دارند و راست هم می‌گویند. افغان‌ها از کار کردن نمی‌ترسند. من یک درختی در حیاط خانه‌ام دارم که ۲۰ متر ارتفاع دارد، فکر می‌کردم باید جرثقیل بیاورم. یک کارگر افغان آمد و همه کارها را کرد و به جرثقیل نیازی نشد!

معمولاً کارهای سخت مثل حفر فاضلاب‌ها و مسیر کابل‌ها را این بندگان خدا انجام می‌دهند. در آماری خواندم که اگر مهاجران افغانستانی بروند، حدود سی درصد مرغداری‌ها تعطیل می‌شوند.

این نکته را هم بگویم که خیلی از افغان‌ها آدم‌های فرهیخته و ماهری هستند. دهه ۸۰ چند ماهی کارمند کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در دفتر یزد بودم. به یاد دارم که آن زمان‌، آدم‌های متخصص و فرهیخته بسیاری بین آنها بود. از متخصص و پزشک و کارشناس کشاورزی گرفته تا نوزانده و موسیقی‌دان.

با توجه به تلاش برای ایجاد ذهنیت منفی، فکر می‌کنید مهاجرستیزی چقدر در میان مردم میبد ایجاد شده است و برای پیش‌گیری از آن چه باید کرد؟

با توجه به مطالعات ایران‌شناسی می‌گویم که مهمان‌نوازی در ذات و فرهنگ و روحیه ایرانی‌ها بوده و میانه‌روی جز ویژگی‌های‌شان است. علاوه بر این هنجارهای مذهبی مردم ما مبنی بر این است که همسایه حقوقی دارد و حق همسایگی باید ادا شود.

تصور نمی‌کنم ایرانی‌ها به صورت قابل توجهی با نژادی مشکل داشته باشند. عقیده من این است کسانی که عزم کرده‌اند کشور را تجزیه کرده و حکومت را سرنگون کنند؛ مهاجرستیزی را هم مثل خیلی از پروژه‌های دیگر خود دنبال می‌کنند و آتشی به راه می‌اندازند تا در ایران جنگ داخلی رخ دهد.

افغانستانی‌ستیزی در میبد رو به رو رشد است و موضوع قابل توجهی است که باید به عنوان یک آسیب قابل اعتنا بررسی شود. نکته مهم این است که ما در موضوع مهاجرستیزی تا حدی با مسأله «جابه‌جایی پرخاشگری» مواجه هستیم که یک موضوع مهم روان‌شناسی است. مشکلات اقتصادی، مشکلات فرهنگی و نارضایتی‌های که وجود دارد به شکل دیگری خودش را نشان می‌دهد.

یعنی عصبانیت از موضوع دیگری خود را به شکل دیگری نشان می‌دهد…

دقیقاً؛ به قول یزدی‌ها دل شما از فرد دیگری جوش است اما آن را سر دیگری خالی می‌کنید. مردم از موضوعاتی عصبانی هستند و می‌خواهند خشم خود را این گونه خالی کنند، شاید خودشان هم این موضوع را نمی‌دانند.

همانطور که می‌دانید ما اشتراکات زیادی با افغانستانی‌ها داریم؛ علاوه بر زبان، دین و فرهنگ مشترکی که داریم، روزگار نه چندان دور هم‌میهن و هم‌وطن بوده‌ایم…

اینها ایرانی بودند، همین حالا هم ایرانی هستند…

هدف «مهاجرستیزی» ایجاد جنگ داخلی است/ هیچ تحقیری فراموش نمی‌شود!

با توجه به این اشتراکات و علیرغم همه مشکلاتی که این روزها با آن مواجه هستیم، فکر می‌کنید حضور افغانستانی اگر مدیریت شود، می‌تواند پیامدهای مثبت داشته باشد؟

صد در صد اثر مثبت دارد. حدود چند ماه پیش یک آقای افغانستانی اعلام کرد می‌خواهد صد میلیون دلار در یزد سرمایه گذاری کند. صد میلیون دلار رقم کمی نیست. در نظر بگیرید که ایران با هند قرارداد سیصد میلیون دلاریبرای سرمایه‌گذاری در چابهار می‌بندد و با مشکلات زیادی مثل مداخله آمریکا مواجه می‌شود.

«پاپلی یزدی» که با مهاجران زیادی دوستی دارد می‌گوید بعد از آمدن طالبان تعدادی از افراد دانشکده پزشکی هرات به همراه رئیس دانشکده که مجموعاً حدود هشتاد پزشک متخصص و فوق تخصص بودند به مشهد و ایران آمدند و درخواست تابعیت داده بودند. نمی‌دانم سیستم ما چگونه کار می‌کند که آنها نتوانستند تابعیت بگیرند؛ در نتیجه همه آن هشتاد نفر متخصص و فوق تخصص با یک هواپیما به آلمان رفتند.

نمونه بارز کند بودن سیستم رسیدگی به مهاجران، چهره‌ای شناخته شده‌ای مثل «نجیب مایل هروی» است. او که محقق عرفان و ادبیات فارسی که اهل هرات بود، سه یا چهار دهه طول کشید تا توانست تابعیت ایرانی بگیرد.

بحث مهاجران افغانستانی خیلی پیچیده شده است. خیلی از مهاجران زنان افغانستانی هستند و کسی درباره آنها صحبتی نمی‌کند. آمارها نشان می‌دهد حدود ۴۷ درصد آنها را زنان تشکیل می‌دهند. بسیاری از این زنان همسر زنان ایرانی می‌شوند و بسیاری از مردان مهاجر، همسر ایرانی می‌گیرند و این زوج‌ها صاحب فرزند می‌شوند. همه اینها باعث پیچیدگی‌هایی می‌شود.

بله؛ این روزها با نسل دوم و سوم مهاجران مواجه هستیم که بسیاری از آنها دو رگه هستند، ایران به دنیا آمده‌اند، ایران زندگی کرده‌اند و خودشان را ایرانی می‌دانند ولی جامعه به این شکل به آنها نگاه نمی‌کند!

در یزد و میبد کسانی را می‌بینید که به نظر بومی می‌رسد و بعد که با او رفیق می‌شوید می‌فهمید او افغانستانی است؛ بدون آنکه تو متوجه اصالت او شده باشی. آنها در فرهنگ ما حل شده‌اند، یزدی حرف می‌زنند، شبیه اهالی منطقه لباس می‌پوشند و… مگر اینکه از نژاد چشم‌بادامی باشد و حدس بزنید ایرانی نیست.

به نظر می‌رسد نسل دوم و سوم مهاجران هویت افغانستانی ندارند و وقتی هویت ایرانی نیز از آنها سلب می‌شود دچار سرخوردگی می‌شوند…

نکته بسیار مهم این است که متأسفانه افغانستانی‌ها در ایران تحقیر می‌شوند. باید بدانیم تحقیر هیچ‌وقت از یاد آدمی نمی‌رود. مثلاً می‌گویند ببین فلانی مثل افغان‌ها لباس پوشیده است. من به کرّات این تحقیرها را دیده و شنیده‌ام.

گمان می‌کنم گروهی در رسانه‌ها، تبلیغات مسموم علیه مهاجران به راه انداخته‌اند و این تبلیغات ممکن است ادامه دار باشد. باید یادمان باشد ما از یک قوم و تبار هستیم هرچند دولت در بحث مهاجران مانند سایر بخش‌ها ضعیف عمل کرده و باید رسیدگی به امور را تسریع ببخشد و کار جدی و نتیجه‌بخش در زمینه‌های ضروری انجام دهد.

منبع: مـهر