ماجرای احمد مرادی طالمی ،خلبانی که زمان جنگ به عراق فرار کرد
ماجرای احمد مرادی طالمی ،خلبانی که زمان جنگ به عراق فرار کرد

مهدی بختیاری از فعالین حوزه دفاعی و رسانه در صفحه شخصی‌اش فیلمی از مصاحبه احمد مرادی طالمی خلبان جنگنده F۱۴ با تلویزیون عراق که وسط جنگ، تامکت ایرانی را برداشت و به عراق فرار کرد، منتشر کرد و نوشت:

به گزارش زیرنویس، به نقل از مشرق، هرآنچه در این داستان می‌خوانید، حاصل گفتگو با جناب فریدون مازندارنی (از خلبانان قدیمی F۱۴) است و من از ایشان نقل قول می‌کنم.

ماجرای احمد مرادی طالمی

«احمد مرادی طالمی سال ۶۴ مرخصی گرفت و با خانواده‌اش به یکی از کشورهای اروپایی (احتمالا آلمان) رفت.

آنجا منافقین با او ارتباط می‌گیرند و طرحی می‌ریزند که او یک هواپیمای تامکت را با خودش به عراق ببرد و تاکید می‌کنند که حتما موشک فینیکس داشته باشد.

مرادی ۳ – ۴ روز مانده به پایان مرخصی برگشت ولی خانواده را نیاورد و این یک حفره بزرگ امنیتی در سیستم ما بود که هشدار نداد.

او شبانه به پایگاه رفت و قبل از اینکه ۴۵روزش تمام شود، درخواست پرواز کرد.

ما قانونی داریم که اگر از آخرین پروازمان بیشتر از ۴۵ روز بگذرد، نیاز به رِفرِش‌کُورس دارد. یعنی خلبان باید یک راید به همراه استاد خلبان پرواز کند. احمد مرادی می‌خواست قبل از ۴۵ روز بپرد.

آن موقع خلبان کم داشتیم و با درخواست پرواز او موافقت شد.

پرواز جنجالی

دو هواپیمای اول مورد تایید مرادی قرار نگرفت و هواپیمای سوم هم چون موشک فینیکس نداشت، خود احمد یک ایرادی رویش گذاشت و کنار رفت. هواپیمای چهارم فینیکس داشت.

هواپیما چنددقیقه بعد از پرواز و انجام سوخت‌گیری، به ارتفاع ۴۰ هزار پایی رفت و از منطقه دور شد و در این بین رادار دو سه بار او را صدا کرد اما او جوابی نمی‌داد.

دقایقی بعد، مرادی شروع کرد به صدازدن اسم رمزی به نام «محمد». نهایتا حوالی مرز «محمد» جوابش را داد.

کابین عقب، شک می‌کند که این «محمد» کیست؟ چون این اسم در کدهای آن‌ها نبود.

کابین عقب او در این پرواز مرحوم خلبان حسن نجفی بود که به اسارت بعثی‌ها درآمد.

همزمان که تامکت به سمت مرز می‌رفت، ۲ فروند سوخوی عراقی هم از آن طرف نزدیک می‌شدند. اینجا رادار به اشتباه افتاد و فکر کرد که او برای زدن سوخوها رفته و برای همین است که جواب نمی‌دهد.

در مرز، سوخوهای عراقی دور زدند و حتی وارد فضای ایران شدند و درست پشت F۱۴ قرار گرفتند.

اینجا «محمد» با سوخوها هم در تماس است. همه اینها ضبط شده و من خودم اینها را گوش می‌دادم.

ساعت ۴:۱۵، احمد مرادی که برخی می‌گویند هواپیمایش را زدند، مثل کسی که از حمام بیرون آمده، با موهای شانه کرده و تمیز، خیلی شیک آمد و در تلویزیون عراق مصاحبه کرد. »

احمد مرادی طالمی خلبان زمان جنگ به عراق فرار کرده بود.

عاقبت احمد مرادی طالمی در سوئیس

«بعد از ۶ماه، فیلمی برای من گذاشتند و گفتند این خانم را می‌شناسی؟ گفتم بله این خانم مرادی است. پرسیدند نفر کناری او را هم می‌شناسی؟ نگاه کردم.

همین که آن شخص (که احمد مرادی بود) به سمت دوربین می‌آمد، یکدفعه با شلیک گلوله کشته شد.»

چند توضیح

اول اینکه تمام خلبانانی که اقدام به ربودن جنگنده کردند، بعدا کشته شدند و هیچ کدام نتوانستند قسر دربروند.

دوم: در این داستان چندبار کلمه تامکت به کار رفت که نام جنگنده اف۱۴ است به معنای «گربه نر»

سوم: فینیکس موشک هوابه هوای مخصوص تامکت است که جزو بهترین موشک‌های دنیا بود و هست.

نکته آخر اینکه تنها آمریکا و ایران جنگنده اف ۱۴ داشتند (و برای عراق و البته شوروی مهم بود که به آن دست پیدا کرده و اطلاعات آن را کشف کنند).

درحال حاضر فقط ایران آن را دارد.

چه ماجرایی باعث شد مرادی F۱۴ را ببرد؟

مهر: امیرسرتیپ روح‌الدین ابوطالبی از خلبانان باسابقه جنگ در این مورد خاطراتش را مرور می‌کند:

ابوطالبی: ماجرا را آن شب که در اتاق من بود، تعریف کرد. گفت یک‌شب با خانمش به ورامین رفته بودند. پیش از ورامین، یک پست بازرسی سر راهشان بوده که آن موقع … چه بود اسمش؟

* کمیته؟

ابوطالبی: بله. از این پست‌های بازرسی که کمیته می‌گذاشت. این‌ها به آن ایست بازرسی می‌رسند. به مرادی گفته بودند «صندوق عقب را باز کن!» او هم گفته بود باشد و در صندوق را باز کرده بود.

در صندوق عقب، چمدان همسرش و لباس‌های پرواز خودش بوده. به او می‌گویند «در چمدان را باز کن!» او می‌گوید «این‌چمدان حاوی لباس‌های زن‌ام است. این‌ها هم که لباس خلبانی خودم است. من هم که نظامی هستم.» گفته بودند «نمی‌شود. باید در را باز کنی!»

او هم می‌گوید در چمدان را باز نمی‌کنم. در نتیجه دعوایشان می‌شود و فحش و ناسزا بالا می‌رود. بعد او را به اتاق کنار جاده می‌برند و چهارپنج‌نفری کتکش می‌زنند.

می‌گفت «خیلی من را زدند. من هم به همه فحش دادم.» اما در آن خاطره جمله‌ای برای من گفت که اگر خوابم نمی‌آمد و درست دقت می‌کردم، شاید می‌توانستم حدس بزنم فکری در سر دارد.

آن جمله خیلی مهم بود. گفت «در گیرودار کتک‌خوردن، داد زدم و گفتم کاری می‌کنم مثل بمب در این مملکت صدا کند.» من اصلاً به ذهنم نرسید بخواهد چندوقت بعد هواپیمای F۱۴ را بردارد و ببرد!

منبع:وقت صبح