ماجرای ببر قاتلی که به دار آویخته شد!

مرد قاچاقچی که در یک درگیری در قمارخانه‌ای در جنوب تهران مرتکب قتل شده بود به دار مجازات آویخته شد.

مردی که پس از رهایی از حبس ابد مرتکب قتل شده بود این بار نتوانست از مجازات نجات یابد و زندگی‌اش با اجرای حکم قصاص پایان یافت.

به گزارش اعتمادآنلاین، این متهم که در بین دوستانش به ببر معروف بود قبل از ارتکاب قتل سوابقی در حوزه جرائم مرتبط با مواد مخدر داشت و پیش از قتل آخرین بار به اتهام قاچاق مواد مخدر به حبس ابد محکوم شده بود، اما پس از درخواست عفو حکم حبس ابد او به ۱۶ سال زندان کاهش یافت که پس از پایان هشتمین سال حبس به طور مشروط آزاد شد. او چند روز پس از آزاد شدن بار دیگر پشت میله‌های زندان رفت و دیگر هیچ‌وقت رنگ آزادی را ندید.

ماموران پلیس ظهر ششم شهریور سال ۹۹ مرگ مشکوک مرد جوانی را به بازپرس جنایی و تیمی از کارآگاهان اداره‌ دهم پلیس‌ آگاهی اطلاع دادند.

تیم جنایی در بیمارستان ضیائیان در جنوب تهران با جسد مردی روبه‌رو شد که با اصابت ضربه چاقو به قتل رسیده بود. بررسی‌ها نشان داد مقتول یک هفته قبل در درگیری با پسر ۳۰‌ساله‌ای در یکی از خیابان‌های جنوبی تهران زخمی و برای درمان به بیمارستان منتقل شده است. پس از ‌آن تیم پزشکی تلاش زیادی برای نجاتش انجام دادند، اما این جوان در نهایت پس از یک هفته بستری شدن در قسمت مراقبت‌های ویژه بر اثر شدت خون‌ریزی روی تخت بیمارستان به کام مرگ رفت. این در حالی بود که ماموران پلیس پس از اطلاع از این درگیری متهم را شناسایی و دستگیر کرده بودند.

همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه، متهم به قتل برای تحقیق از زندان اوین به دادسرای امور جنایی منتقل شد و در بازجویی‌ها با اظهار پشیمانی از قتل به ارتکاب آن اعتراف کرد. متهم پس از اقرار به قتل به دستور قاضی دشتبان برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

متهم در بازجویی‌ها گفت: وقتی با مقتول درگیر شدم قصد داشتم از خودم دفاع کنم و چاقویی به طرفش پرتاب کردم که زخمی شد ولی اصلاً فکر نمی‌کردم با این ضربه به قتل برسد.

آن شب در خانه‌ام مشروب خوردم و مست بودم که تصمیم گرفتم به قمارخانه بروم؛ پاتوقی که در حوالی خیابان نوبهار در محله دروازه‌غار است و قماربازان مشهور و افراد خلافکار برای قمار به آنجا می‌روند. وقتی وارد قمار‌خانه شدم، مقتول و سه نفر از دوستانش هم آنجا بودند که با هم چشم در چشم شدیم. آنها با هم پچ‌پچ می‌کردند. به حرف‌های درگوشی آنها توجهی نکردم و قصد داشتم آنجا بنشینم که مقتول به من فحاشی کرد. ما که هر دو مست بودیم، با هم درگیر شدیم و وقتی درگیری ما به بیرون کشید به او چاقو زدم.