صحبت‌های اولیه درباره‌ی ساخت سد بر رودخانه‌ی هراز، از اواخر دهه‌ی شصت آغاز شد و مانند دیگر طرح‌های سدسازی به اختلاف‌های منطقه‌ای دامن زد و صدای طرفداران محیط زیست را هم درآورد. اختلاف‌های منطقه‌ای عمدتا از آن‌جا شروع شد که مقام‌های دو شهر آمل و بابل با القای این فکر که ساخت سد چه سودها […]

- سد هراز و زباله‌زار عمارت؛ نمونه‌ای از مشکلات زنجیره‌ای سدسازی

صحبت‌های اولیه درباره‌ی ساخت سد بر رودخانه‌ی هراز، از اواخر دهه‌ی شصت آغاز شد و مانند دیگر طرح‌های سدسازی به اختلاف‌های منطقه‌ای دامن زد و صدای طرفداران محیط زیست را هم درآورد. اختلاف‌های منطقه‌ای عمدتا از آن‌جا شروع شد که مقام‌های دو شهر آمل و بابل با القای این فکر که ساخت سد چه سودها می‌تواند در پی داشته باشد، رقابتی سخت را بر سر محل ساخت سد پیش گرفتند و در حوزه‌های نفوذ خود قشرهایی از مردم را هم برانگیختند. بابلی‌ها خواستار ساخت سد در محلی به نام بلیران بودند که جزو حوزه‌ی آن شهرستان بود و آملی‌ها می‌خواستند که این سد در منطقه‌ی منگل ساخته شود. دوستداران محیط زیست نگران تخریب بخش‌های انبوهی از جنگل هیرکانی در عملیات ساخت و در نتیجه‌ی غرق شدن در مخزن سد بودند.

سرانجام، در نتیجه‌ی تلاش مدافعان محیط زیست (و بیشتر اهل شهرستان آمل) ساختگاه سد به نقطه‌ای بالاتر از منگل یعنی به بیست کیلومتری جنوب آمل منتقل و عملیات اجرایی آن از سال ۱۳۸۹ آغاز شد. انتقال ساختگاه سد به نقطه‌ای بالاتر سبب شد که سطح جنگلی کم‌تری دچار آسیب شود. سپس نام سد هم به هراز تغییر یافت.

توجیه ساخت سد هراز، مانند بیشتر مواردِ سدسازی، با گزافه‌گویی درباره‌ی آورد رودخانه و کمک سد به تأمین آب کشاورزی و آشامیدنی همراه بوده است. برای مثال، در ویکی‌پدیا نوشته‌اند که “میلیاردها مترمکعب” آب هراز بی آن که مهار شود به دریای خزر می‌ریزد. این در حالی است که مجموع آورد هفت رودخانه‌ی بزرگ مازندران: چشمه‌کیله، هراز، بابلرود، تالار، چالوس، تجن، و نکارود در شرایط نرمال سالانه حدود یک میلیارد و دویست میلیون مترمکعب است. و البته، این که آب ورودی به دریا را هدررفت بخوانیم، یک اظهار غلط و فریبکارانه است، چرا که ارتباط رود و دریا عامل سرزندگی هر دو و سبب استمرار زیستِ پرندگان و ماهیان و در نتیجه موجب رونق اقتصاد محلی است.

گزافه‌گویی دیگر این بوده که سد هراز آب کشاورزی برای صد و ده هزار هکتار شالیزار و آب آشامیدنی برای چندین شهر و روستا فراهم خواهد ساخت. واقعیت اما این است که بدون سد هم این سطح کشت وجود دارد و این شهر و روستاها آب دارند؛ ساخت سد فقط می‌تواند مصرف بیشتر را دامن بزند، چنان‌که طرفداران ساخت آن گفته‌اند که با آبگیری سد امکان کشت دوم برنج فراهم می‌شود. در مجموع با هدف‌هایی که برای سد هراز تعریف شده، نهایت فایده‌ی آن توسعه‌ی کشاورزی کمیتی خواهد بود؛ مدل کشاورزی‌ای که عامل اصلی تعمیق معضل آب کشور است.

اما، اثرات شوم ساخت سد هراز یکی دو تا نیست:

زباله‌زار عمارت؛ پس از آبگیری سد، سطح دریاچه در چهل متری زیر زباله‌زار (لندفیلِ) عمارت قرار خواهد گرفت که از حدود چهل سال پیش بیش از دو میلیون تن زباله‌ی آمل و محمودآباد و نور و چندین روستا را در خود جای داده است. این بدان معنا است که زهرابه‌ی این زباله‌ها و قطعا بخش زیادی از زباله‌های سبک به مخزن سد راه خواهد یافت. سدها به‌طور معمول به‌خاطر راکد کردن آب رودخانه و اثر یوتریفیکاسیون موجب تجمع آلودگی‌ها می‌شوند، چه رسد به آن که زهرابه‌ی یک زباله‌زار هم وارد آن شود. در سفر اخیر به مازندران، رئیس جمهور دستور داد که ظرف پانزده روز زباله‌زار عمارت تعیین تکلیف شود. استاندار و مدیران دیگر هم فورا (برای حل معضل چهل ساله در پانزده روز!) یک قطعه‌ی جنگلی دیگر در محلی به نام شوکاشور را برای تخلیه‌ی زباله تعیین کردند؛ یعنی به جای حل مشکل، مشکل جدیدی ساختند!

ایجاد نارضایتی اجتماعی؛ تخصیص محل زباله‌زار جدید، با مخالفت شدید روستاهای مجاور روبرو شده و زمینه‌ی چند تجمع اعتراضی از سوی اهالی روستاهای زرکه و محمدآباد و… را فراهم کرده است.

سرپوش‌گذاری بر فاجعه؛ شیوه‌ی متداولی در مدیریت امور کشور ما است که فاجعه‌ها (به‌ویژه آن‌چه را که به محیط زیست مربوط است) انکار می‌کنند یا می‌کوشند آن را تلطیف کنند. انتقال زباله‌زار از یک نقطه به نقطه‌ی دیگر (که آن هم در آبخیز هراز است) هیچ تأثیر مثبتِ پایداری بر کیفیت آب رودخانه‌ی هراز یا دریاچه‌ی سد نخواهد داشت و فقط شاید پیچیده‌تر شدن معضل را اندک‌زمانی به تأخیر بیاندازد.

تأثیر منفی بر آبخوان دشت آمل؛ دشت آمل دارای یک آبخوان (سفره‌ی آب زیرزمینی) ارزشمند است که بخش قابل توجهی از آب مورد نیار شهرستان‌های آمل و بابل را تأمین می‌کند. این آبخوان در سال‌های اخیر به‌علت برداشت‌های بی‌رویه رو به کاهش گذاشته و تردیدی نیست که ساخت سد و کم شدن آورد رودخانه در دشت، وضع آبخوان را بسیار بدتر خواهد کرد. دور از انتظار نیست که چند سال پس از ساخت سد ببینیم که دشت آمل و بناهای ساخته‌شده بر آن دچار فرونشستِ ناشی از پایین رفتن سطح آبخوان هم بشوند.

تأثیر منفی بر دلتای هراز؛ دلتا (مصب) رودخانه‌ی هراز در منطقه‌ی سرخرود از نقاط مهم تخم‌ریزی و مهاجرت ماهیان و یک زیستگاه ارزشمند پرندگان مهاجر و بومی است. ساخت سد، به علت کاستن از جریان آب و حتی متوقف کردن آن، ویژگی‌های حیاتی دلتا را سخت مخدوش خواهد کرد. با آسیب دیدن این زیستگاه، ماهی‌گیری دچار خسارت خواهد شد و همچنین جاذبه‌های گردشگری که مهم‌ترین منبع درآمد مازندران است، آسیب خواهد دید.

پژوهشی که بناگر، کرمی، حسن‌زاده کیابی، و قاسمپوری با عنوان “بررسی فراوانی و تنوع زیستی گونه‌های ماهیان رودخانه‌ی هراز” (۱۳۸۷) انجام داده‌اند، نشان داده که این رود زیستگاه بیست گونه ماهی است که حدود سی‌وپنج درصد آن‌ها مهاجر از دریا به رودخانه بوده و در مجموع هراز را حتی از رودخانه‌ای مانند حله در جنوب کشور که چهارده گونه ماهی دارد، غنی‌تر ساخته است. در همان پژوهش آمده که سد کوچک و انحرافی هزارسنگر سبب کاهش تنوع ماهیان در محدوده‌ی خودش شده است. با این وصف قطعی است که سد عظیم هراز با متوقف کردن جریان آب، تغییر دادن دما وعمق آب، زیرورو کردن بستر رود، و نابودسازی پوشش گیاهیِ کران‌رودی، به‌شدت بر تنوع گونه‌ای و غنای ماهیان اثر منفی خواهد داشت.

جاده؛ حدود یازده کیلومتر از جاده‌ی کنونی هراز در دریاچه‌ی سد قرار خواهد گرفت و به این علت جاده‌ی جایگزین به شکل آزادراه و با عرض بسیار زیاد و با تخریب جنگل در دست ساخت است. جاده‌های دیگری هم برای دسترسی به ساختگاه و تأسیسات سد ساخته شده که هر کدام اثرات سهمگینی بر محیط‌های ارزشمند کرانرودی و جنگلی داشته و خواهند داشت.

بدهکار کردن آیندگان؛ سد هراز مانند بیشتر پروژه‌های مشابه، با یک برآورد هزینه به کشور تحمیل شده، اما تا کنون چند ده برابر آن را مصرف کرده و بدیهی است که هزینه‌های مادی و اجتماعی و محیط زیستیِ بعدی آن را هم نسل‌های آینده باید بدهند.

تجمع رسوب؛ دره‌ی هراز به‌خاطر لرزه‌خیز بودن، رانش‌های زیاد دارد که سبب فروریختن گاه‌به‌گاه هزاران تن خاک به دره می‌شود. اثر فرسایشی این عامل را تخریب پوشش گیاهی بر اثر چرای بی‌امان دام، و همچنین ده‌ها معدن شن و ماسه که به شکل بی‌رحمانه‌ای پرشیب‌ترین دامنه‌های کوهستانی را می‌کَنند، و راه‌سازی‌ها و تعریض جاده که به بدترین شکل ممکن انجام شده، بیشتر کرده و به این علت رودخانه به گذرگاه گل‌ولای بدل شده است. تردیدی نیست که با آبگیری سد هراز، دریاچه‌ی آن بدل به مخزن رسوب خواهد شد. رسوب‌ اگر پشت سد بماند، حجم مفید آن را کاهش می‌دهد و اگر قرار به رهاسازی گاه‌به‌گاه آن باشد، کل زیستبوم پایین‌دست رودخانه دچار آسیب‌های حدی خواهد شد.

خطر بوم‌لرز (زلزله)؛ دره‌ی هراز تاریخی پر از حادثه‌های لرزه‌ای و مرگ‌آور دارد. سدهای بزرگ با تحریک گسل‌ها می‌توانند خطر بوم‌لرز را افزایش دهند که این خطر، با وجود حجم ششصد میلیون مترمکعبی آب و رسوب در دریاچه‌ی سد، تهدیدی جدی برای شهر آمل خواهد بود.

افزایش خطر سیل؛ سدسازان با وجود سابقه‌ی افزایش سیل‌های مخرب در کشور که با چند ده برابر شدن تعداد سدها در چند دهه‌ی اخیر هم‌زمان بوده، یکی از کارکردهای سدهای بزرگ را مهار سیل قلمداد می‌کنند. پژوهش‌ها و مشاهده‌های تجربی پرشمار نشان داده که سدها ممکن است سیل‌های کوچک را کم‌وبیش مهار کنند، اما در زمان وقوع سیل‌های بزرگ (که در شرایط تغییر اقلیم، تعداد آن‌ها بیشتر هم شده) اثرات ویرانگر سیل را بیشتر می‌کنند.

*فعال و کنشگر محیط زیست

۴۷۲۳۲

منبع: خبـرآنلاین