قلبم با قلم می‌تپد
قلبم با قلم می‌تپد

اصغر رضایی گماری در یادداشتی در نقد مجموعه کاریکلماتور نبودنت بودنم را بلعید در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت:آدمی برای نوشتن، قلبی می خواهد که با مداد بتپد و دستی که نوازشگر باشد و انگشتانی که در کنار رقص واژه ها آهنگ زندگی را به صدا در بیاورد. چنانچه دنبال کننده و […]

- قلبم با قلم می‌تپد

اصغر رضایی گماری در یادداشتی در نقد مجموعه کاریکلماتور نبودنت بودنم را بلعید در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت:آدمی برای نوشتن، قلبی می خواهد که با مداد بتپد و دستی که نوازشگر باشد و انگشتانی که در کنار رقص واژه ها آهنگ زندگی را به صدا در بیاورد.

چنانچه دنبال کننده و خوانندۀ گاه و بیگاه کاریکلماتور یکی دو دهه اخیر باشید، درخواهیدیافت که نویسندگانی با اندیشه های مختلف دست به انتشار مجموعه کاریکلمانور زده اند. این مجموعه  ها و نیز صفحات مجازی و کانال های ادبیمربوطه نشان دهنده وضعیت کاریکلماتور ماست.

کاریکلماتور اولین بار در ۲۱ خرداد ۱۳۴۶بر روی آثار «پرویز شاپور» نامگذاری شد. این کلمه از واژه کاریکاتور به علاوه کلمه ساخته شده است و منظوراین است که همان کاری را که کاریکاتوریست در عالم نقاشی و طرح انجام می دهد، نویسندگان با کلمات انجام دهند .

با این که سال ها از آغاز و پیدایش این قالب ادبی می گذرد، اما اولین سؤال در مواجهه با آن چیستی و چرایی آن است که به نظرم هدف از نوشتن آن این است که مخاطب را به پرسش و تفکر وادار کند وپیام آن برای جامعه تأمل و تغییر است.

اما گروهی که بسیاری از آثار منتشر شدۀ این قالب را نیز آفریده  اند، ادامه دهنده راه «پرویز شاپور» نبوده اند و نیستند و با نوشتن آثار سطحی و صرفاً بیان  کننده احساسات و هیجانات آنی و زودگذر، صرفاً در صدد جلب توجه صفحات مجازی هستند. این گونه آثار به خوبی از جهات مختلف مورد حمایت قرار می گیرند. چرا که از هر نظر بی خاصیت اند و به پر قبای کسی بر نمی  خورند. تمام هزینه چاپ این گونه کتاب  ها را نویسنده می پردازد و پخش آن را هیچکس تقبل نمی کند و تنها صفحاتی سیاه شده  اند و راه به روشنایی ندارند.

این ها را با شما مخاطبان آگاه و هوشیار ادبیات در میان گذاشتم تا با دیدی روشن تر به سراغ مجموعه کاریکلماتور«نبودنت، بودنم را بلعید» (انتشارات ابومسلم-۱۴۰۱) ازشاعر دود چراغ خورده و سرد و گرم چشیدۀ روزگارمان خانم «محبوبه بوری» برویم که از ابتدای مجموعه دردها و ناهنجاری های اجتماعی را با شوخی و نیشخند و کنایه مورد عنایت قرار داده است! او مانند«خروس برای بانگ صبحگاهی، زنگ هشدار موبایلش را فعال کرده» است! به مخاطب خود آگاهی و زوایای پنهان یک زندگی بهتر را به او نشان می دهد.

یکی از موارد اصلی در کاریکلماتور، آشنا زدایی است که نویسنده این قالب ادبی باید بتواند با گریز از هنجارها و با ساخت واژه های جدید و خروج از نرم عادی زبان، اثری ماندگار خلق کند و به جامعه ارائه دهد:

«خرش که از پل گذشت، از خدا بیخبر شد.»
«لیزرکرد برای همیشه از شر موی دماغش راحت شد.»
«شــکرآب شــدن رابطـه مان را دوســت دارم، بــا آن شــربت درست می کنم.»

و مورد دیگر، پیدا کردن سوژه ای بکر است که تم و جانمایه اثر را می سازد و باعث جذب مخاطب بیشترمی گردد. در این مجموعه کمتر اثری را می  توان یافت که سوژه آن تکراری و دست دوم باشد:

«معتـاد قصـد داشـت بـا شیشـه پاککـن، شیشـه را از زندگـی اش پـاک کنـد.»
«غریق نجات بود، اما دلش را به دریا زد، غرق شد.»

ما در زندگی ماشینی و اینترنتی مان، از صبح تا شب بیکار هستیم و مشغله داریم. بیکاران پرمشغله ای که از سر بیکاری، وقت سرخاراندن هم نداریم! کاریکلماتور، این قالب کوتاه طنز ادبی، دنبال این است که خواننده را به مطالعه و کنار زدن پوسته اصلی جمله با صرف دقت و اندیشه تا حصول نتیجه و معنای آن پیش ببرد.

برای فهمیدن کاریکلماتور باید به افکار و تخیلات اجازه داد تا در دنیای کلمات به پرواز در بیایند و در واقع، هرجمله خواننده را به تفکر در شیوه ای خاص و تجربه شده وادار می کند تا دنیای اطراف مان را زیباتر و تازه تر ببینیم و از آن لذت ببریم‌. کاری که «نبودنت، بودنم را بلعید» از پس آن برآمده است.

حسن ختام، باز هم چند نمونه از آثار کاریکلماتوری  این کتاب را بخوانیم :

*حرفش طوری  بودار بود که مجبور شد پنجره را باز کند.
* اگر رقص را حرام می دانست، چرا گربه رقصانی می کرد؟
*کف بازار از افزایش قیمت ها  کف کرد.
*قبض روحش را به عزرائیل پرداخت!
*عزرائیل به بیمار محتضر می گوید هوا بدجور دو نفر است.

منبع: اطلاعات انلاین