نوشتن از ملیکا و مرگ تلخش، بسیار سخت، دشوار و غم انگیز است و البته طاقت فرسا و جان سوز… درست است که چند روز از فوت این دختر جوان گذشته اما همچنان داغ نبودن او تازه و زنده است و شاید به این زودی‌ها، چنین دردی مرهمی پیدا نکند. بیست و سه سالش بود […]

- کلوب| آرام بخواب ملیکا...

نوشتن از ملیکا و مرگ تلخش، بسیار سخت، دشوار و غم انگیز است و البته طاقت فرسا و جان سوز…

درست است که چند روز از فوت این دختر جوان گذشته اما همچنان داغ نبودن او تازه و زنده است و شاید به این زودی‌ها، چنین دردی مرهمی پیدا نکند. بیست و سه سالش بود و اجل این مهلت را به او نداد تا دهه سوم زندگی را کامل ببیند. همه آدم ها روزی از دنیای فانی می روند و مرگ حق طبیعی هر انسانی است اما داستان خداحافظی ها، تا دلتان بخواهد با یکدیگر فرق دارد!

قصه پرواز ملیکا از تصادف یک ماشین آغاز می شود؛ البته با نگاهی به اشکالات بی پایان و ناامنی خودروهای داخلی! همان قصه ای که برای پوپک گلدره در جاده شمال رخ داد و پس از آن او هرگز نتوانست چشم هایش را باز کند، برای ملیکا هم به وقوع پیوست و زودتر از آنچه که تصورش را می کردیم روی در نقاب در خاک کشید! بهناز طاهر خانی و زهرا خواجوی، هم تیمی های ملیکا، از مرگ نجات پیدا کردند؛ هرچند بعید است که به این زودی ها به صحنه فوتبال و مستطیل سبز بازگردند. اما امان از دشنه اجل که نفس را از هر انسانی می گیرد.

ملیکا برخلاف خیلی از مردمان به ویژه قشر ورزشکار، مهاجرت معکوسی داشت و عشق به فوتبال پای او را از آمریکا به خاک عزیز ایران کشاند. در روزگاری که دغدغه ملی پوشان همین رشته ابطال و عدم ابطال مجوز ورود خودروهای خارجی است اشخاصی مانند ملیکا هستند که به این زندگی سخت و پر از مشقت، روح و نفس تازه ای بدمند و ثابت کنند که جای آدم ها را هیچ چیز دیگری نمی تواند پُر کند!

آرام بخواب ملیکا! چقدر سخت است که بخواهی از بغض فروخورده ات، حرفی به میان آوری و احساسات و اشک هایت را پنهان کنی! بدرود ملیکای فوتبال ایران…

معین احمدوند| باشگاه خبرنگاران آزاد

منبع: خبـر ورزشی