به گزارش زیرنویس، خانواده رمزی برای گذراندن تعطیلات به یکی از جزایر هبرید آمده‌­اند. اعضای خانواده عبارتند از: مادر، زنی تقریبا ۵۰ ساله که در نظر کسانی که او را می­‌شناسند و به او نزدیک می­‌شوند بی‌نهایت زیباست؛ پدر، فیلسوفی که نیاز بسیار به تفاهم انسانها دارد؛ ۸ فرزند که بسیار با یکدیگر متفاوت­‌اند؛ و […]

به گزارش زیرنویس، خانواده رمزی برای گذراندن تعطیلات به یکی از جزایر هبرید آمده‌­اند. اعضای خانواده عبارتند از: مادر، زنی تقریبا ۵۰ ساله که در نظر کسانی که او را می­‌شناسند و به او نزدیک می­‌شوند بی‌نهایت زیباست؛ پدر، فیلسوفی که نیاز بسیار به تفاهم انسانها دارد؛ ۸ فرزند که بسیار با یکدیگر متفاوت­‌اند؛ و میهمانان متعدد ازجمله لیلی بریسکو، زنی نقاش که از بی­‌استعدادی رنج می‌­برد و بالاخره مینتا دویل و پل ریلی که سرانجام باهم نامزد می­‌شوند.

شبی از اواسط ماه سپتامبر است. خانم رمزی به کوچکترین فرزندش، جیمز ۶ ساله قول داده است که روز بعد او را برای گردش به سوی فانوس دریایی ببرد که هر شب روشن شدنش را می‌­بینند اما پدر اعلام می­‌کند که روز بعد هوا نامساعد خواهد بود.

گفتگویی در این زمینه میان پدر و مادر و فرزندان و میهمانان درمی­‌گیرد. هیچ مجادله‌ معین و آشکاری رخ نمی‌­دهد. جان ها به بیان کلمه­‌ای و اندیشه‌­ای مکدر یا روشن می‌شوند، پر و خالی می­‌شوند، و بنا به روند مباحثه باد به گلو می­‌اندازند یا لب فرو می­‌بندند، و نویسنده به خوبی می­‌داند که چگونه لحظات رنج و شادی، سبکباری و تنفر، و سرانجام کشش متقابل را، که همه اشخاص حاضر در اتاق را به یکدیگر می‌­پیوندد، در پی‌ هم آورد.

 شگفت‌­آورترین چهره، خانم رمزی است که قادر است همه را درک کند و به کمک حسی عمق درون هریک را دریابد و در نتیجه هرچه را جستجو می­‌کنند به ایشان ارزانی دارد.

مجلس شبانه با آشتی کامل وی با شوهرش پایان می­‌یابد. آنگاه شب به پایان می‌­رسد و زمان می­‌گذرد: روزها و فصل ها و سال ها، همراه با توفان های زمستانی و گلریزان بهار و گرمای تابستان و دلتنگی‌های پاییز، از پی هم سپری می­‌شوند و شبی، خانم رمزی به ناگهان می­‌میرد.

دختر بزرگش، پرو نیز مدتی بعد، هنگام تولد نخستین فرزندش از دنیا می‌­رود و سرانجام اندرو، برادر پرو نیز بر اثر اصابت بمبی در ایام جنگ جان می‌­بازد. سال ها و سال ها می‌­گذرد. دیگر کسی به آن خانه متروک، که خطر ویرانی تهدیدش می­‌کند، نمی­‌آید و درست هنگامی که همه چیز در حال نابودی است اعضای خانواده بازمی‌گردند تا سیل ویرانی، خانه را نشسته است متوقفش سازند.

معرفی کتاب به سوی فانوس دریایی

اما همه چیز تغییر کرده است: تنها فانوس دریایی، بی­‌حرکت، در جای همیشگی خود باقی است و حال می­‌توان به گردشی رفت که آن همه سال در اندیشه‌­اش بودند اما در نظر جیمز این دیگر همان فانوس رؤیاهایش نیست و وی پدر را با این احساس همراهی می­‌کند که در برابر فرمانی مستبدانه سرخم کرده است و نسبت به خودخواهی‌های­ پدر تنفری عمیق احساس می‌کند.

لیلی بریسکو، که او نیز با خانواده همراه است به قایقی که به سوی فانوس دریایی می­‌رود چشم دوخته است و با مرور زندگی خود و دیگران و با یادآوری خاطره خانم رمزی متوجه می­‌شود که وی چه قدرت شگفتی داشت: قدرت حل همه چیز به سادگی و ساختن چیزی کامل از پیش افتاده‌­ترین رویدادهای زندگی، توانایی ماندگار بودن همچون اثری هنری. دیگر سؤال درباره مفهوم زندگی و انتظار جلوه­‌ای که احتمالاً هرگز به حقیقت نخواهد پیوست بیهوده است: «معجزه‌­های کوچک روزمره» وجود دارد، اشراق های راستین و «چوب کبریت هایی که ناگهان در تاریکی کشیده می­‌شود».

همین‌هاست که به آشفتگی شکل می­‌دهد و به ابدیت جاری زندگی ثبات می‌­بخشد.

ویرجینیا وولف، که در کتاب «خانم دالووی» از تقلید روانشناسی جویس آغاز کرد، در این اثر با تنظیم تجسٌمات، اشتیاق ها و افکارش به گونه‌ای موسیقایی، لحظاتی تکان­دهنده می­‌آفریند.

منبع: کتاب نیوز

منبع خبر: رکنـا