روز چهارم دی ماه، اسرائیل، یکی از کلیدی ترین سرداران سپاه ،شهید سید رضی حسینی، را در دمشق ترور کرد. پریروز نیز معاون سیاسی حماس را که از نزدیکان ایران در بیروت بود، ترور کرد و دیروز حادثه تروریستی کرمان با دهها شهید و مجروح رقم خورده است. در این باره ۵ نکته را می توان مرور کرد و به انتظار اخبار […]

 روز چهارم دی ماه، اسرائیل، یکی از کلیدی ترین سرداران سپاه ،شهید سید رضی حسینی، را در دمشق ترور کرد. پریروز نیز معاون سیاسی حماس را که از نزدیکان ایران در بیروت بود، ترور کرد و دیروز حادثه تروریستی کرمان با دهها شهید و مجروح رقم خورده است.

۵ نکته مهم درباره حادثه تروریستی کرمان

در این باره ۵ نکته را می توان مرور کرد و به انتظار اخبار و رویدادهای بعدی نشست:

۱ – ابتدا باید به خانواده های شهدای این حادثه تروریستی تسلیت گفت و با آنان و مجروحان حادثه که هموطنان داغ دیده و آسیب دیده مان هستند، ابراز همدردی کرد. انسانیت و ایرانیت ، حکم می کند شریک غم مردم شهری از این دیار باشیم که دیروز بسیاری از خانواده هایش، گریان و عزادار عزیزان شدند. 

این که اکانت های جعلی که به زبان فارسی در آن سوی آب – از تیرانا تا تل آویو – فعال اند، از این خونریزی وحشیانه – و از جمله کشتن چندین کودک – ابراز خرسندی کنند، در واقع پیوست تبلیغاتی این عملیات و ادامه آن است و باور و تکرار آنها، نهایت نابخردی و دور شدن از آموزه های انسانی است. 
مردم ایران عزادار قتل عام هموطنان شان هستند و مرز بین نقدها و مخالفت های سیاسی با مسائل ملی و انسانی را خوب می شناسند.

۲ – هر چند تا کنون رسماً اعلام نشده که عامل این عملیات تروریستی کیست ولی می توان آن را ادامه ترورهای اسرائیل دانست که اخیراً از سر گرفته شده است.

 به نظر می رسد اسرائیل بعد از ضربه طوفان الاقصی که در شوک فرو رفته بود، اینک در مسیر بازیابی خود و اصطلاحاً در حال برگشت به تنطیمات کارخانه ای خود است که “ترور”، یکی از ارکان نرم افزاری و سخت افزاری اش به شمار می رود.

یکی از استراتژی های اسرائیل در طول حیات ۷۵ ساله اش، “زدن ضربه متقابل سهمگین” بوده است. بدین معنا که هر گاه نیرویی به اسرائیل ضربه ای می زند، اسرائیل با چندین برابر ضربه وارده، آن را جبران می کند، مگر آن که از تبعات بعدی اش بیمناک باشد. 

از همین روست که در داخل سرزمین های اشغالی، به محض این که یک فلسطینی اقدامی کوچکی علیه صهیونیست ها بکند (مثلا با خودرو به نظامیان شان بزند) و حتی جان خود را نیز از دست بدهد، حکومت اسرائیل خانه خانواده او را با بولدوزر تخریب می کند.

 همچنین بر اساس این استراتژی است که بعد از عملیات طوفان الاقصی، شدیدترین حملات را علیه غزه، ساکنان و زیرساخت هایش شکل داده است.

در این استراتژی، ضربه متقابل، هم انتقام از ضربه قبلی است و هم تلاشی است برای ممانعت از ضربه بعدی.

با این شناخت از استراتژی همیشگی اسرائیل، از همان ابتدای طوفان الاقصی مشخص بود که اسرائیل به محض این که به خود بیاید، خواهد کوشید نه فقط به حماس و جهاد اسلامی و غزه که به هم پیمانان شان یعنی ایران و حزب الله لبنان و نیروهای مقاومت عراق و یمن نیز از طرق مختلفی به ویژه عملیات تروریستی آسیب برساند.
 

به نظر می رسد اسرائیل در ادامه همین استراتژی بخشی از پروژه انتقام و جبران رسوایی ۷ اکتبر را به داخل خاک ایران کشانده است؛ آن هم در سالروز شهادت و بر سر مزار کسی که در سال های اخیر، بیشترین ضربه را به منافع صهیونیست ها در منطقه زده است و بسیاری او را یکی از معماران اصلی قدرت حماس می دانند: سردار شهید قاسم سلیمانی.

به واقع می توان گفت این عملیات تروریستی نه فقط برای برای ضربه زدن به ایران به خاطر حمایتش از حماس انجام شده که انتخاب روز و مکان عملیات نیز معنادار است و به نوعی انتقام از کسی است که اگر نبود، کار اسرائیل نیز بدین اندازه سخت نمی شد.

حال چه باید کرد؟ آیا باید دست روی دست گذاشت و اجازه داد صهیونیست جولان دهند و سرداران ما را در سوریه و مردم عادی را در ایران ترور کنند؟ یا این که اعلام جنگ کرد و وارد معرکه نظامی شد؟

راه نخست که تنها به جری تر شدن دشمن می انجامد و جنگ تمام عیار هم خواسته اسرائیل است چرا که بدان بهانه پای آمریکا را به تقابل نظامی با ایران می کشاند و خود کناره می گیرد و این، به سود ایران نخواهد بود؛ هر چند که معلوم نیست در پایان چنان جنگ ویرانگری که ایران حتما  آسیب جدی و گسترده خواهد دید، اساساً اسرائیلی باقی می ماند یا خیر؟

تنها راه معقول، افزایش هزینه اقدامات تروریستی اسراییل علیه ایران است. این که کجا، چگونه و در چه سطحی باید منافع اسرائیل زیر ضربه برود، امری است خارج از تخصص اطلاعاتی و نظامی ما ولی آنچه مسلم است این که اگر بعد از هر تروری که اسرائیلی ها انجام می دهند فقط به پیام های تهدید آمیز علیه اسرائیل اکتفا کنیم ولی بعد از آن، اقدام متناسبی انجام ندهیم، نتیجه ای جز گسترش اقدامات تروریستی صهیونیست ها عایدمان نخواهد شد.
 

5 نکته مهم درباره حادثه تروریستی کرمان

۳ – این حادثه خونبار، باید زنگ هشداری جدی برای سیستم امنیتی ما باشد چرا که بروز چنین فاجعه ای آن هم در یک مراسم رسمی و از پیش اعلام شده، صرفاً می تواند ناشی از “باگ” های جدی در سیستم باشد.

آنچه در کرمان اتفاق افتاد، انفجار نارنجکی کوچک یا تیراندازی خودسرانه یک عنصر تکفیری به سمت مردم نبود بلکه دو بمب بزرگ با قدرت انفجاری بسیار بالا که با هدف گرفتن بیشترین تلفات انسانی طراحی و ساخته شده بودند، منفجر شدند و صدها شهید و مجروح برجای گذاشتند. 
کمتر سراغ داشته ایم که با انفجار تنها دو بمب، نزدیک ۴۰۰ نفر شهید و مجروح شوند. این نشان می دهد که عملیات با بمب های حرفه ای و قدرتمند شکل گرفته و هدف آن، گرفتن حداکثر تلفات انسانی بوده است.

چنین عملیاتی قطعاً دارای شبکه تروریستی است که عقبه تدارکاتی و مالی و انگیزه های جدی سیاسی و امنیتی دارد. عدم شناسایی به موقع طراحان و عاملان این عملیات آن هم در شرایطی که می شد حدس زد که اسرائیل بخواهد بازی را به زمین ایران بکشد، نقطه ضعفی است در کنار نقاط قوت موجود که باید روی آن کار  و با قاصران و مقصران احتمالی، بدون هیچ مماشاتی برخورد شود.

در این نقد و اصلاح درونی، البته نباید در دام ساده اندیشی ها و توجیهاتی مانند آنچه استاندار کرمان گرفته است افتاد که ساعاتی پس از حادثه گفته است: “انفجارها خارج از محدوده گیت های بازرسی رخ داد” ؛ گو این که در آن سوی گیت ها، دستگاه های امنیتی مسوولیتی نداشتند و حال آن که گیت، آخرین و پیش پا افتاده ترین بخش از سامانه مراقبت های امنیتی است.

۴ – بعد از انفجار اول، به سرعت این شایعه پیچید که کپسول گاز منفجر شده است!
جا دارد عامل اولیه انتشار این خبر کذب و انحرافی شناسایی شود. چرا باید یک انفجار تروریستی که در روز روشن و پیش چشم هزاران نفر رخ داده، به انفجار کپسول گاز تقلیل یابد؟
 چه هدفی پشت این شایعه بوده است؟

 آیا اگر مردم می دانستند که عملیات تروریسی رخ داده و به سرعت آنجا را ترک می کردند، بمب دوم که ۲۰ دقیقه بعد منفجر شد، تلفات کمتری نداشت؟ نمی دانیم ولی اطمینان داریم این موضوع، قابل بررسی جدی و تخصصی است و باید نتایجش را به اطلاع مردم رساند.
 

5 نکته مهم درباره حادثه تروریستی کرمان

۵ – به نظر می رسد زمان آن رسیده است که برخی سیاسیون که به ویژه در مجلس با طرح های عجیب و غریب، اولویت های کشور را جابجا می کنند و توان فکری، روانی و عملیاتی نیروهای انتظامی و امنیتی را به حاشیه می کشانند، متوجه این معنا شوند که این نیروها نیز همانند همه انسان ها و سازمان ها، توان و انرژی تعریف شده و محدودی دارند که باید آن را صرف اولویت های امنیتی کشور کنند و بحث های فرهنگی و دینی مانند فریضه شرعی حجاب را به اهل دین و فرهنگ بسپارند. 

بزرگ ترین اجحاف سیاسیون به نیروهای امنیتی و انتظامی در هر کشوری، دور کردن آنها از ماموریت های پیچیده و تخصصی شان و هدر دادن انرژی شان در امور نامرتبط است.

امید که عدالت هر چه زودتر درباره تروریست های این حادثه خونبار اجرا شود تا بلکه باعث تشفی خاطر خانواده های عزادار و مردم ایران شود.

+