ــ در عصر طلایی که اروپا با درایت و تیز بینی تمام، به سرعت به سوی پیشرفت و دست یافتن به موفقیت های چشمگیر علمی و فرهنگی حرکت می نمود در ایران، پادشاه عیاش و خوشگذرانی بر مردم حکومت می کرد که در حقیقت، آفت اصلی این سرزمین و مانع واقعی رشد علم و […]

 

بایسکشوالیتی فتحعلیشاه

ــ در عصر طلایی که اروپا با درایت و تیز بینی تمام، به سرعت به سوی پیشرفت و دست یافتن به موفقیت های چشمگیر علمی و فرهنگی حرکت می نمود در ایران، پادشاه عیاش و خوشگذرانی بر مردم حکومت می کرد که در حقیقت، آفت اصلی این سرزمین و مانع واقعی رشد علم و پیشرفتِ مردم مظلوم و رنج کشیدۀ این دیار بود. او تمام یا اکثر همت خویش را معطوف به مسائل جنسی و حواشی آن می نمود و این هوس بازی ها با چاشنی بی تدبیری باعث شد تا پاره های وسیعی از تن ایران در عصر او از مام میهن جدا شود که بالطبع زمینه ساز بسیاری از مشکلات مردم تا اکنون است.

آری، «فتحعلیشاه»، دومین پادشاه سلسلۀ «قاجار»، یکی از بی کفایت ترین شاهان این سرزمین بود. پادشاه هوسرانی که بر اساس برخی نقل های تاریخی، صدها زن اختیار نمود و عاقبت بعد از عمری عیش و عشرت و تحمیل انبوهی از خسارات مادی و معنوی بر ملت ایران، به سال ۱۲۵۰هجری دیده از جهان فرو بست و در جوار حرم پاک حضرت معصومه (س) در شهر «قم» مدفون گشت.

جالب است که این شاه بی تدبیر و هوسباز، طبع روانی در سرودن شعر و چکامه داشت و تخلص وی در شعر، «خاقان» بوده است. با مطالعه ای که روی اشعار فتحعلیشاه قاجار انجام دادم؛ به این نکتۀ تأسف بار برخورد نمودم و این مسأله به درستی مشخص شد که او علاوه بر زن بارگی و توجه و میل افراطی به جنس مخالف، به همجنس خود نیز گرایش و رغبت فراوان داشته و اشعار او به صراحت بیانگر این واقعیت و نشان دهندۀ بیماری روحی و جنسی در وی می باشد.

ظاهراً دسترسی بی حد و حصر، شخص اول مملکت به جنس مخالف، او را از نظر روانی، دچار نوعی افسارگسیختگی جنسی و تمایل انحرافی به جنس موافق نیز قرار داده و بدین مناسبت، «شاهد بازی» و «غلام بارگی» در سیره و رفتار او ظهور و بروز داشته است تا آن جا که این گناه نابخشودنی در اشعار او نیز ظاهر است و نتوانسته خواهش نفسانی را در آن کتمان نماید. بنا براین او یک شخصیت «بایسِکشوال» و «دو جنس گرا» بوده است.

بایسکشوالیتی فتحعلیشاه

یکی از اشعاری که به رأی بنده به روشنی گواه این مدعا است؛ غزلی عاشقانه و پنج بیتی در دیوان اوست که با این بیت آغاز می شود؛

دل خانه خرابِ غمِ «زیبا پسران» است

دایم پی گُل پیرهَنان، جامه دَران است [۱]

یا شاه قاجار در غزل عاشقانۀ پنج بیتی دیگری، شرحی از دیدار حسرت بار خویش با پسری را این چنین سراییده است؛

دیدم امروز، «نازنین پسری»

کز نظیرش، نداد کَس خبری

خون بهایی دهد ز روی کَرَم

گر کند سوی کُشته اش گذری

عقل در صورت تو حیران است

مَلَکی تو، به صورت بشری

قوتش از سَلسَبیل گویا بود

کَس نپرورد این چنین «پسری»

دل سنگت از سنگ سخت تر است

آه «خاقان» نمی کند اثری! [۲]

پی نوشت

[۱]دیوان کامل فتحعلیشاه، ص۵۳

[۲]همان، ص۱۳۳

دکتر سید مرتضی میرسراجی، مدرس دانشگاه

+