دنیای فانی و آخرت باقی

در حکمت ۱۱۳ نهجالبلاغه آمده است: «وَ قِیلَ لَهُ[ع] کَیْفَ نَجِدُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع کَیْفَ یَکُونُ حَالُ مَنْ یَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ یَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ یُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ.شخصى از امام پرسید حال شما چگونه است؟ فرمود: چگونه خواهد بود حال کسى که در بقاى خود ناپایدار و در سلامتى بیمار است و در آنجا
در حکمت ۱۱۳ نهجالبلاغه آمده است: «وَ قِیلَ لَهُ[ع] کَیْفَ نَجِدُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع کَیْفَ یَکُونُ حَالُ مَنْ یَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ یَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ یُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ.
شخصى از امام پرسید حال شما چگونه است؟ فرمود: چگونه خواهد بود حال کسى که در بقاى خود ناپایدار و در سلامتى بیمار است و در آنجا که آسایش دارد، مرگ او فرا مىرسد!
ما انسانها در حالی که زندهایم و هنوز باقی هستیم، نفسهایمان به سوی فنا و از دست دادن کشیده میشود و ساقهایمان به سوی نیستی روان است. سلولهایی که از دست میروند و فانی میشوند و قوایی که به تحلیل میروند، چهرههایی از این پر شدن کاسه زیرین ساعت شنی زندگی ماست. او این فنا شدن مستمر جاری در زیر پوست در ظاهر استاده و استوار را حس میکند و بر آن اشراف یافته است، ما اما این قالب ظاهر بیرون را میبینیم که سرپا و باقی نماست و او صورتهایی را میبیند که در زیر این پوسته جریان دارند.
این نیست شدن و تفانی، ذات این دنیاست، دنیایی که دنیای ترکیب اضداد است و حاصل جمع این اضداد فناآفرین است، برخلاف جهان دیگر که باقیست و سرای جاودانگیهاست.
آن جهان جز باقی و آباد نیست
زان که ترکیب از اضداد نیست
این تفانی از ضدّ آید ضدّ را
چون نباشد ضد نبود جز بقا(مولوی)
این دنیا، دنیای کون و فساد است و هر آن و لحظهاش تبدیل و تبدلی و تغییر و تحولی را رقم میزند، تازهها جای کهنهها مینشینند و خود باز رنگ کهنگی میپذیرند و این چنین ارابه جهان به پیش میرود.
این جهان با این دو پر اندر هواست
زین دو، جانها موطن خوف و رجاست
تا جهان لرزان بود مانند برگ
در شمال و در سموم بعث و مرگ
سقم و بیماری و صحت و سلامت چهرههایی دیگر از همین تضادند؛ ما خود را صحیح و سلامت میپنداریم، اما در همین حال فرسودگی و پیری و از دست رفتن سلولها و … آسیبپذیریها را به دنبال میآورند. بیماریهایی که در کموناند و علائمشان هنوز ظاهر نشده، بیماریهای پنهان و سلامتیهای ناپایداری که عصایی چوبین را میمانند در دست سلیمان عمر، در زیر دندان موریانههای فنا. مرگی که در کمین نشسته است و در جایی که آن را امن میبینیم، گریبانمان را خواهد گرفت. علی(ع) میخواهد کاخ پوشالین اطمینان دروغین ما را فرو بریزد و تا این کاخ برآمده در مسیر سیلاب فنا بر باد نرود، چشمهایمان باز نخواهد شد. او خود را در چه موقعیت لرزانی میبیند و ما در چه اطمینان خامی آرام نشستهایم!!
یادداشت از داریوش اسماعیلی؛ معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی اصفهان
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0