زیرنویس-گروه جامعه: مدتی است که برخی رسانهها، بهخصوص رسانههای خارجی فارسی زبان(اینترنشنال، صدای آمریکا و…)، و به تبعیت از آنها، عدهای در داخل، عبارت «مرگ خودخواسته» را جایگزین «خودکشی» کردهاند. ممکن است این کار صرفاً یک جابهجایی واژه به نظر برسد؛ اما باید بدانیم که تغییر در زبان، هرگز ساده نیست. با یک تحلیل گفتمانی (با رویکرد فوکویی)، این تغییر، نشانهای زیرکانه از ساختارهای قدرت پنهان در جامعه است. این ساختارها ناخودآگاه زمینهای فراهم میکنند تا بحرانهای عمیق روانی و اجتماعی، بهشکلی جدید بازتعریف شوند.
واژهها ابزارهای قدرتمندی برای ساخت واقعیت هستند. هنگامی که از «مرگ خودخواسته» صحبت میکنیم، صورت مسئله را از یک پدیده پیچیده اجتماعی به یک انتخاب کاملاً فردی تقلیل میدهیم. این رویکرد، قدرت بحرانهای اجتماعی را پنهان میکند و به جای تحلیل ریشهای آنها و پاسخگویی، مسئولیت را تنها به گردن فرد میاندازد.

مرگ خودخواسته، خودکشی نیست؛ اتانازی هم نیست!
ابهامی که در استفاده از عبارت «مرگ خودخواسته» به وجود آمده، این است که آن را با مفاهیم دیگری مانند اتانازی (مرگ آسان یا مرگ از روی ترحم) که معمولاً در شرایط بیماریهای لاعلاج و با کمک و تجویز پزشک انجام میشود، اشتباه میگیرند، درحالیکه این دو کاملاً متفاوتند. خودکشی یک عمل فردی است که اغلب در نتیجه فشارهای اجتماعی و بحرانهای روانی رخ میدهد، در حالی که اتانازی در برخی کشورها یک رویه پزشکی قانونی است که فرد درخواستکننده، آن را آگاهانه و در شرایط مشخص و تأییدشده پزشکی میطلبد. استفاده از واژه «مرگ خودخواسته» برای اشاره به خودکشی، نهتنها تفاوتهای بنیادین این مفاهیم را محو میکند، بلکه با قرض گرفتن بار «اختیار» و «تصمیم آگاهانه» از مفهوم اتانازی، عمل خودکشی را نیز یک انتخاب فردی عقلانی و مجاز جلوه میدهد.
علاوه بر آن در تغییر واژه «خودکشی» به «مرگ خودخواسته»، گویی نه تنها معاد و نگاه دینی به این عمل را نفی میکند، بلکه فرد را در جایگاهی قرار میدهد که تنها مسئول انتخاب خود است. این تغییر زبانی، با وجود ظاهر همدلانهاش، به ما اجازه میدهد تا از بررسی فشارهای اجتماعی، اقتصادی و روانی که فرد را به این نقطه رساندهاند، شانه خالی کنیم.

پنهان کردن بحرانهای اجتماعی از طریق تغییر زبان، دقیقاً همان چیزی است که گفتمان مسلط سرمایهداری و نئولیبرالی از آن بهره میبرند. زبان نه تنها ابزاری برای انتقال معناست، بلکه ابزاری است که ساختارهای اجتماعی را بهنفع خود بازتعریف میکند. در همین راستا، «مرگ خودخواسته» بهعنوان واژهای جدید، همچون لایهای شفاف بر «خودکشی» کشیده شده که نه تنها بار روانی کلمه قبلی را کاهش میدهد، بلکه علاوه بر ترغیب پوچگرایی، پیچیدگیهای آن را نیز به حداقل میرساند. به جای آنکه خودکشی بهعنوان پدیدهای اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی تحلیل شود، به یک انتخاب فردی تبدیل میشود. گویا این فرد در مسیری آزادانه تصمیم میگیرد بهسوی مرگ حرکت کند، در حالی که تحقیقات ثابت کرده است این تصمیم در بسیاری از موارد نتیجه فشارهای اجتماعی و روانی است.
این همان منطق نئولیبرالیسم است که در آن، فرد مسئول تمام جنبههای زندگی خود شناخته میشود و مشکلاتش به جای آنکه محصول نابرابریهای اجتماعی باشند، به یک تصمیم شخصی فروکاسته میشوند. روشنفکرانی که از این تغییر واژه حمایت میکنند، ناخواسته به بازتولید همین سیستم قدرت و نابرابریهای اجتماعی کمک میکنند. این حمایت ناخواسته، نشان میدهد که بسیاری از روشنفکران ما، بهجای تکیه بر تحلیلهای عمیق اجتماعی، در دام فردگرایی مفرط و ظاهرگرایی زبانی (همان همدلی کاذب) افتادهاند و عملاً به تریبونی برای سیاستهای نظام سرمایهداری جهانی تبدیل شدهاند. آنها با تأکید بر مفهوم «انتخاب فردی» و چشمپوشی از تحلیل اجتماعی، در واقع به بازتولید یک گفتمان خطرناک کمک میکنند.
در جامعهای مانند ایران که در نگاه سنتی و دینی، عمل «خودکشی» تقبیح شده است، امروز شاهد تغییری زیرپوستی در جامعه هستیم. این تغییر، خود راهکاری است که گفتمان مسلط برای کاهش فشار افکار عمومی به کار میگیرد. نهادهای آموزشی و مذهبی بهجای پرداختن ریشهای به ابعاد اجتماعی و روانی این پدیده، همچنان صرفاً بر تقبیح آن تمرکز کردهاند، بدون آنکه چارهای بیندیشند.
به گزارش زیرنویس، در همین حال و با سکوت و انفعال متولیان فرهنگی و رسانهها، جامعه بهسمتی حرکت کرده که قبح و زشتی خودکشی تا حد زیادی رنگ باخته است. حتی شواهد نشان میدهند که در مراسمهای پس از مرگ، با فردی که خودکشی کرده است، بهگونهای رفتار میشود که گویی قهرمانی با مرگ طبیعی از دنیا رفته است. این عادیسازی و قهرمانسازی تلویحی، خود میتواند به مشوقی خطرناک برای جوانان برای قدم نهادن در این مسیر تبدیل شود. گویی، با این رویکرد دوگانه و همدلانهی کاذب، مانند گرگی در پوستین گله وارد میشود و ضمن حمایت از افراد داغدیده و مرهم گذاشتن بر برچسبهای اجتماعی، در عمل، زمینه را برای بازتولید بحران فراهم میکند.
این رویکرد، در نهایت زمینه را برای پذیرش واژهای مانند «مرگ خودخواسته» فراهم میکند که در ظاهر همدلانهتر است، اما در باطن، از بار مسئولیت ساختارهای اجتماعی میکاهد. در همین راستا، برخی رسانههای فارسیزبان خارج از ایران و پلتفرمهای مجازی، با استفاده گسترده از اصطلاح «مرگ خودخواسته» و القای این مفهوم که خودکشی یک انتخاب آزادانه و فردی است، به این پدیده دامن زدهاند؛ موضوعی که آمار رو به رشد خودکشی در سالهای اخیر نیز آن را تأیید میکند.
درک قدرت پنهان در زبان، اولین گام برای مقاومت در برابر این گفتمانهای خطرناک است؛ گفتمانی که با ظاهری مدنی و انساندوستانه، بحرانخودکشی را فردی میکند و به افزایش آمار آن در بین جوانان دامن میزند. اما سوال اینجاست: در مواجهه با چنین تغییرات زیرکانهای، چرا روشنفکران و جامعه ما توانایی تشخیص این فریب گفتمانی را ندارند و چرا از کسی صدایی نمیآید؟
لزوم تمرکز بر خدمت به جای زندگی خصوصیچهرههای مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی
به بهانه روز جهانی عصای سفیددیده نشدن رنج نابینایی/وقتی «عصای سفید» هم قربانی گزارشدهی میشود
وقتی رسالت پرورشی قربانی آمار میشودآموزش و پرورش و «گدایی دیده شدن»: قفل ایراد شرعی بر سر راه پرورش نسل جوان
- نویسنده : مقدسه حسین پور
- منبع خبر : اختصاصی زیرنویس








































ناشناس
تاریخ : ۱۲ - آبان - ۱۴۰۴نتیجه زنان مشاوره روانگو شاد قرص و اصول انگ قرص و قرصهای آرامبخش و ..
ناشناس
تاریخ : ۱۳ - مهر - ۱۴۰۴الان چند مدتی هست درایران گذارش خودکشی ونمایش خودکشی بالای پلها دیده نمی شود بهمنی خاطر ناراحتند خودکشی چرا وجود نداردمیخواهن جوانان بسوی خودکشی سوق دهند تا چند گذارشگر بیایند ایران را متهم بکنند درآمد نیست وازادی نیست جوانان در فشار هستند