تصور کنید ادارهای یک خیابان را آسفالت میکند و فردای آن روز، ادارهای دیگر برای کابلکشی آن را تخریب میکند. این سناریو برای ما آشناست، اما چرا این اتفاقات به صورت زنجیرهای تکرار میشوند؟ ریشه این نابسامانی در چیست؟ پاسخ را باید در نبود تفکر سیستمی و نبود یک نگاه کلنگر در مدیریت کشور جستجو کرد؛ رویکردی که هر بخش را یک جزیره مستقل میبیند و نه عضوی از یک سیستم واحد.
زیرنویس-گروه جامعه: موفقیت یک مجموعه، خواه یک سازمان کوچک یا یک جامعه بزرگ، بیش از هر چیز به انسجام و هماهنگی اجزای آن وابسته است. تفکر سیستمی به ما میآموزد که هر جزء، نقشی حیاتی در رسیدن به هدف نهایی دارد و عملکرد ناهماهنگ یک بخش میتواند کل سیستم را به ورطه نابودی بکشاند. این نگاه کلنگر، در برابر دیدگاه جزیرهای و پراکنده، تنها راهی است که میتواند جوامع را از بینظمی و ناکارآمدی نجات دهد.

بحران بینظمی و چندصدایی
متأسفانه، در جامعه امروز ایران این تفکر جایگاهی ندارد. مدیریت سلیقهای و مبتنی بر احساسات، جایگزین برنامهریزی یکپارچه شده و از هر بخش، یک صدای متفاوت شنیده میشود. این چندصدایی باعث شده است که نه تنها بخشهایی آسیب ببینند، بلکه نقص در ارائه خدمات به بخشهای دیگر نیز سرایت کند و در نهایت کل جامعه از آن متضرر شود.
نمونه بارز این بینظمی را میتوان در فعالیتهای موازی ادارات دید؛ هنوز هم مشاهده میکنیم که اداره راه آسفالت میکند و سپس اداره آب و فاضلاب برای لولهکشی آن را تخریب میکند! یا در مثالی دیگر، از یک سو، نهادهای رسمی برای افزایش جمعیت و فرزندآوری تبلیغ میکنند، اما از سوی دیگر، در فیلمها و سریالها، داشتن فرزند به عنوان یک مانع در مسیر موفقیت یا عامل مشکلات اقتصادی به تصویر کشیده میشود. این پیامهای متناقض و عدم هماهنگی در نهایت به اتلاف منابع، تکرار وظایف و کاهش بهرهوری منجر میشود.
به گزارش زیرنویس، برای دستیابی به توسعه پایدار و داشتن جامعهای پویا، دیدن همه بخشهای جامعه در کنار هم، با یک چشمانداز مشترک و چندساله، نه تنها لازم، بلکه ضروری است. این هدف تنها با اجرای چند راهکار کلیدی محقق میشود:
آموزش مدیران: برگزاری دورههای آموزشی برای پرورش مدیران با تفکر سیستمی و هماهنگسازی میانبخشی.
تشکیل نهاد هماهنگکننده: ایجاد یک نهاد قدرتمند برای نظارت و هماهنگسازی پروژههای بزرگ ملی و اطمینان از همراستایی آنها با اهداف کلان.
تعریف اهداف مشترک: تدوین اسناد بالادستی با اهداف روشن و مشخص که تمامی سازمانها و نهادها ملزم به پیروی از آن باشند.
استفاده از بازخوردهای سیستمی: ایجاد سازوکارهای مشخص برای دریافت و تحلیل بازخوردها و اصلاح مستمر روندها.
پذیرش تفکر سیستمی، دیگر یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر برای بقا و پیشرفت است. با عبور از مدیریت جزیرهای و حرکت به سمت یک سیستم یکپارچه، میتوانیم از پراکندگی و نابسامانی فعلی عبور کرده و به سوی آیندهای روشنتر گام برداریم. در نهایت، هر بخش از جامعه باید خود را نه یک نهاد مستقل، بلکه قطعهای ارزشمند از یک پازل بزرگ ببیند که تنها با همکاری و هماهنگی با سایر قطعات، میتواند تصویر کامل توسعه پایدار و رفاه اجتماعی را شکل دهد.
لزوم تمرکز بر خدمت به جای زندگی خصوصیچهرههای مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی
به بهانه روز جهانی عصای سفیددیده نشدن رنج نابینایی/وقتی «عصای سفید» هم قربانی گزارشدهی میشود
وقتی رسالت پرورشی قربانی آمار میشودآموزش و پرورش و «گدایی دیده شدن»: قفل ایراد شرعی بر سر راه پرورش نسل جوان
- نویسنده : گلستان علی پور
- منبع خبر : اختصاصی زیرنویس






































