دلالیِ درد اجتماعی؛ تحلیل پدیده «کالایی‌سازی رنج» در آثار سعید روستایی
دلالیِ درد اجتماعی؛ تحلیل پدیده «کالایی‌سازی رنج» در آثار سعید روستایی
چگونه سینمای روستایی، ناخواسته یا آگاهانه، درگیر نوعی "دلالیِ درد" شده است؛ فرآیندی که در آن رنج مردم، به سکه‌ی رایج جشنواره‌ها تبدیل می‌شود و سکوت عجیب برخی اهالی سینما و روشنفکران، این پرسش را پررنگ‌تر می‌کند که آیا در پس این موفقیت‌ها، چیزی جز تجارت با رنج نهفته است؟

زیرنویس- مقدسه حسین پور: وقتی سعید روستایی با فیلم‌هایش، از «ابد و یک روز» و «متری شیش و نیم» گرفته تا «برادران لیلا» و حالا با فیلم «زن و بچه» در جشنواره‌های معتبر بین‌المللی حضور می‌یابد و جایزه دریافت می‌کند، این پرسش همواره مطرح است: آیا این موفقیت‌ها نشانه‌ای از نفوذ و قدرت سینمای متعهد و انتقادی در عرصه جهانی است یا بخشی از فرایند جهانی‌سازیِ درد و رنج برای مصرف فرهنگی؟

همان‌طور که تئودور آدورنو می‌نویسد: «فرهنگ، زمانی که به کالا بدل شود، حتی شورش و اندوه را هم به محصولی قابل‌فروش تبدیل می‌کند که مصرف‌کننده آن را بدون خطر می‌بلعد.»

فیلم‌سازانی همچون روستایی در آثارشان به شکلی اغراق‌آمیز به آسیب‌های اجتماعی می‌پردازند و این تصویر، وقتی وارد بازار جهانی می‌شود، برای مخاطب بین‌المللی آشنا و حتی لذت‌بخش است، زیرا اغلب با پیش‌فرض‌های رایج درباره ایران و بحران‌های خاورمیانه همسوست.

ادوارد سعید در کتاب «شرق‌شناسی» توضیح می‌دهد که چگونه غرب با ساختن تصویری ثابت و تقلیل‌یافته از «شرق»، جوامع غیرغربی را در جایگاه «دیگریِ» فرودست و نیازمند قرار می‌دهد. این تصویرسازی بر پایه‌ی کلیشه‌هایی چون فقر، خشونت، عقب‌ماندگی و سرکوب استوار است. فیلم‌هایی چون آثار روستایی، خواسته یا ناخواسته، به بازتولید همین تصویر کمک می‌کنند؛ تصویری از ملتی بحران‌زده و ناپایدار که باید از بیرون تماشا، تحلیل و فهمیده شود.

به گزارش زیرنویس، جشنواره‌هایی که به ظاهر از عدالت و آزادی حمایت می‌کنند، خود بخشی از ساختار قدرت فرهنگی غرب هستند که با اعطای جایزه به چنین آثاری، روایتی خاص و ایدئولوژیک را تایید و تقویت می‌کنند. در نتیجه، این موفقیت نه گواهی بر ارزش هنری، بلکه به دلیل هم‌خوانی آن با انتظارات ایدئولوژیک و سیاسی آن فضاهاست. به عبارت دیگر، موفقیت فیلم‌هایی مثل آثار روستایی، لزوماً نشانه «دیده شدن» نیست، بلکه نشانه «دقیقاً همان‌طور دیده شدن» است که آن‌ها می‌خواهند.

 در این بستر، هنر به ابزار قدرت بدل می‌شود و فیلم‌ساز، آگاهانه یا ناآگاهانه، در بازی «بازنمایی» شرکت می‌کند. تصویری از ایران ارائه می‌شود که با نگاه مسلط جهانی هماهنگ است. اینجا فیلم‌ساز دیگر یک هنرمند مستقل نیست، بلکه با خوش‌رقصی به مشارکت‌کننده‌ای در تولید تصویری فروکاهنده از جامعه‌ی خود تبدیل می‌شود. این نه هنر است و نه تعهد اجتماعی، بلکه نوعی تسلیم‌شدگی برای جلب توجه و پاداش است. این فیلم‌سازان، بیش از آنکه فریادگر عدالت باشند، به «دلالِ درد اجتماعی» تبدیل می‌شوند.

تا زمانی که غرب، خاورمیانه را فقط در هیئت قربانی به رسمیت بشناسد، هر موفقیتی در این چارچوب، بخشی از همان بازیِ بازنمایی باقی خواهد ماند. فیلم‌هایی مانند آثار روستایی، با وجود نقد صریحشان، می‌توانند به کالاهایی بدل شوند که در چرخه‌ای از بازتولیدِ تصویرِ «دیگریِ در بحران» در غرب مصرف می‌شوند؛ مصرفی که بیشتر به تسکین وجدان مخاطب غربی می‌انجامد.

بنابراین، نمی‌توان گفت سعید روستایی به‌عنوان یک فیلم‌ساز، صدای طبقه فرودست است چرا که در چارچوبی عمل می‌کند که همان طبقه را به سوژه‌ای قابل‌مصرف برای بازار جهانی بدل می‌سازد.

اینجاست که سکوت جمعی ما پررنگ‌تر و مهر تاییدی بر آن می‌شود. چرا وقتی هنرمندی دردِ جامعه را به سکه رایج جشنواره‌ها بدل می‌کند، روشنفکران، منتقدان و حتی اهالی سینما کمتر دغدغه و جرئت افشای این «تجارت با رنج» را دارند؟ این سؤال، بیش از آنکه خطاب به سعید روستایی باشد، تلنگری به وجدان جمعی ماست؛ چرا که برخی اوقات سکوت برّنده‌تر از فریاد نقش آفرینی می کند.

ازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج می‌کنند؟ ۲۲ آذر ۱۴۰۴

تحلیل جامعه‌شناختی کاهش ازدواج و فرزندآوری در ایرانازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج می‌کنند؟

چهره‌های مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی ۱۷ آبان ۱۴۰۴

لزوم تمرکز بر خدمت به جای زندگی خصوصیچهره‌های مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی

زیرنویس را در شبکه‌های اجتماعی همراهتان داشته باشید
 

 

  • نویسنده : مقدسه حسین پور