ندا زمان فشمی – روزنامه اطلاعات| هفته گذشته در خبرها خواندیم که الهیار بارانی، نوجوان ۱۷ ساله اهل روستای مهرگی سیریک، با بهکار انداختن یک قایق و بدون کمک امدادگران، جان دستکم ۶۰ نفر از اهالی گرفتار در سیل را نجات داد. به گفته اللهیار، در شب حادثه او با استفاده از طناب، منازل سیلزده را […]

ندا زمان فشمی – روزنامه اطلاعات| هفته گذشته در خبرها خواندیم که الهیار بارانی، نوجوان ۱۷ ساله اهل روستای مهرگی سیریک، با بهکار انداختن یک قایق و بدون کمک امدادگران، جان دستکم ۶۰ نفر از اهالی گرفتار در سیل را نجات داد. به گفته اللهیار، در شب حادثه او با استفاده از طناب، منازل سیلزده را به یکدیگر متصل کرد تا مسیر امنی برای دسترسی ایجاد شود. سپس خود را به قایقی که در اطراف محل وجود داشت رساند و موفق شد آن را روی سیلاب شناور کند. پس از آن، با هدایت قایق به سمت منازل گرفتار، ساکنان توانستند از طریق طنابهایی که به خانهها بسته شده بود، خود را به قایق رسانده و از خطر سیل نجات پیدا کنند.
اللهیار در گفتگو با خبرگزاریها گفته بودکه حدود دو سال است که به دلیل مشکلات مالی، ترک تحصیل کرده و تا کلاس دهم درس خوانده و اکنون برای تأمین معاش، در دریا کار میکند.
اکنون سؤال ساده و دردناک این است: اگر آموزش حق است، چرا نوجوانی با این استعداد فوقالعاده و مهارت مثالزدنی، بیرون از مدرسه است؟ بر اساس تعاریف جدیدی که از سواد ارائه میشود، همه میدانیم که باسواد بودن دگر محدود به حفظ کردن یکسری مطالب درسی نیست و کسب یکسری مهارتهای پایه،از جمله مهارت حل مسأله برای آنکه شخص بتواند در دنیای پیچیده کنونی به خوبی از عهده مسائل زندگی برآید، ضروری است.
نوجوان بااستعدادی که در بحران، به این خوبی میتواند بر اضطراب خود مسلط شده و با استفاده از تفکر خلاق راهی برای نجات جان کسانی که دیوار به دیوار خانهاش سکونت داشتند پیدا کند، چرا مجالی برای پرورش استعدادها و شکوفایی خلاقیتش ندارد؟ کشوری که قهرمانانش را در سیل مییابد اما در کلاس درس از دست میدهد، نیازمند بازنگری فوری در اولویتهایش است. نجات جان ۶۰ انسان افتخار ملی است، اما افتخار واقعی آن روزی است که هیچ اللهیاری بهدلیل فقر مجبور نشود از حق تحصیل محروم بماند.
بازماندگی از تحصیل در ایران دیگر یک پدیده حاشیهای یا صرفاً آموزشی نیست؛ نشانهای است از گسستهای عمیقتر اجتماعی، اقتصادی و نهادی که آینده کودکان و نوجوانان را بهطور مستقیم تحت تأثیر قرار میدهد. هر کودک بیرونمانده از مدرسه، فقط یک صندلی خالی در کلاس درس نیست، بلکه روایتی ناتمام از حق آموزش، فرصتهای ازدسترفته و چرخهای است که نابرابری را بازتولید میکند. در کشوری که آموزش اجباری سابقهای چند دههای دارد و قانون بر آموزش رایگان تأکید کرده است، وجود جمعیت قابلتوجهی از کودکان و نوجوانان بازمانده از تحصیل، پرسشهای جدی درباره کارآمدی سیاستها و کیفیت اجرا مطرح میکند.
بازماندگی تحصیلی پدیدهای تکعلتی نیست. فقر، نابرابری منطقهای، مسائل فرهنگی و خانوادگی، مهاجرت، کار کودک و مشکلات سلامت، در کنار عوامل درون مدرسه مانند کیفیت پایین آموزش، مردودیهای مکرر، فشار درسی و بیجاذبه بودن محیط مدرسه، همگی در شکلگیری این وضعیت نقش دارند. این مسئله با افزایش سن تشدید میشود؛ بسیاری از کودکانی که وارد مدرسه میشوند، در سالهای بعد و بهویژه در دورههای متوسطه، از چرخه آموزش خارج میشوند. همین روند نشان میدهد که چالش اصلی، صرفاً جذب دانشآموز نیست، بلکه نگهداشت و همراهی او تا پایان آموزش عمومی است.
آنچه بازماندگی از تحصیل را به مسئلهای نگرانکنندهتر تبدیل میکند، پیامدهای بلندمدت آن است. کودکِ بازمانده از مدرسه، در معرض فقر پایدار، اشتغال بیثبات، حاشیهنشینی اجتماعی و بازتولید محرومیت قرار میگیرد. در مقیاس کلان، تداوم این وضعیت به تضعیف سرمایه انسانی، افزایش شکافهای اجتماعی و کند شدن مسیر توسعه منجر میشود. بازماندگی تحصیلی، آینهای است که نهفقط وضعیت آموزش، بلکه کیفیت سیاستگذاری اجتماعی و میزان تعهد جامعه به آینده نسلهایش را منعکس میکند.
این خبر از سایت منبع نقل شده و پایگاه خبری زیرنویس در قبال محتوای آن مسئولیتی ندارد. در صورت نیاز، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا بررسی گردد.
واکاوی پیامدهای فرهنگی و اجتماعی حذف کودکان از مراسمها«از کودکان در مراسمی دیگر پذیرایی میشود»؛ جمله ای شیک، اما ویرانگر
تحلیل جامعهشناختی کاهش ازدواج و فرزندآوری در ایرانازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج میکنند؟
لزوم تمرکز بر خدمت به جای زندگی خصوصیچهرههای مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی





























