زیرنویس-گروه جامعه: عبارتی که این روزها در فضای مجازی و زیر پستهای حمایتکنندگان ایران زیاد دیده میشود، این است: «مردم ایران دچار سندروم استکهلم شدهاند!» اما آیا واقعاً چنین ادعایی صحت دارد؟
«سندروم استکهلم» پدیدهای روانی است که نخستین بار در گروگانگیری معروف سال ۱۹۷۳ در بانک کردیتبانکن استکهلم سوئد شناخته شد. در این واقعه، گروگانها نسبت به گروگانگیران خود احساس همدلی و وفاداری پیدا کردند و حتی پس از آزادی، از آنها دفاع کردند. این واکنش معمولاً زمانی رخ میدهد که فرد قربانی تحت فشار شدید روانی و ترس طولانیمدت قرار گیرد و به نوعی سازوکار دفاعی برای حفظ جان خود متوسل شود.
اما یک سمت ماجرا، سخن از ایرانیان است؛ ملتی با پیشینه تاریخی درخشان که همواره موحد و ظلمستیز بودهاند. اکنون در یک جنگ روانی رسانهای توسط مخالفانشان، برای انتخاب آینده و منافع سرزمینشان متهم به چنین چیزی میشوند. در حالی که آنها در عوض، خواهان حق حاکمیت بر سرنوشت خود و کوتاه کردن دست بیگانگاناند؛ بیگانگانی که خود را نژاد برتر میدانند و حق حیات انسانها را به نام آزادی بزک میکنند و میخواهند جایگزین شوند.
آیا این به قربانگاه رفتن برای مردم جهان را آزادی بنامیم؟! یا داشتن حق حیات، زندگی در صلح و آرامش و دفاع از خاک و ناموس را بردگی؟ عجب از انسان امروز که چشم بسته مرید امیال شیطانی عدهای هواپرست و شیپورچیهایشان شده است و وا اسفا به مردمی که وطن را به کمترین بها میفروشند و غرق در خون میخواهند…
این مردم گروگان نیستند، بلکه صاحبخانهاند؛ دفاع از خانه، با تسلیم شدن به گروگانگیر تفاوت دارد.
در نقد این سادهانگاری، از نظر علمی میتوان دلایل زیر را برشمرد:
❌ مردم ایران در سرزمین خود زندگی میکنند، نه در اسارت؛ نه بیتفاوت. آنان انتخابگر، مشارکتجو و دارای عاملیت اجتماعیاند.
❌ وفاداری به یک ملیت، تاریخ یا هویت فرهنگی، تصمیمی ارزشی است، نه واکنشی روانی.
❌ دفاع از کشور و زدودن گرد و غبار ریا و تزویر در برابر تهدیدهای خارجی یا تخریب تصویر آن در سطح جهانی، شکلی از کنش مسئولانه مدنی و اخلاقی یک ملت است، نه اختلال روانشناختی.
حال آیا میتوان رفتار مردم ایران را با این پدیده روانی مقایسه کرد؟ پاسخ علمی و اجتماعی منفی است. مردم ایران در سرزمین خود زندگی میکنند، نه در اسارت. آنها نه تنها بیتفاوت نیستند، بلکه فعال، انتخابگر و دارای عاملیت اجتماعی هستند. وفاداری به ملیت، تاریخ و فرهنگ، یک تصمیم آگاهانه و ارزشی است، نه واکنشی روانی ناشی از وابستگی یا ترس.
به گزارش زیرنویس، کاربرد نابهجای این اصطلاح به صورت مغرضانه و ابزاری، بیش از آنکه ناشی از تحلیل علمی باشد، اغلب ریشه در دشمنی و نوعی تحقیر فرهنگی و سیاسی دارد؛ تقلیلگراییای که کنش اجتماعی و معنوی مردم را به واکنش عصبی یا ترس وابسته میداند. در حالی که وفاداری مردم به سرزمینشان در بسیاری موارد برآمده از نظام ارزشی، تجربه تاریخی و حتی آگاهی انتقادی نسبت به شرایط جهانی و منطقهای است؛ موضوعی که بسیار پسندیده و مورد غبطه سیاستمداران بنام جهان است.
تحلیل جامعهشناختی کاهش ازدواج و فرزندآوری در ایرانازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج میکنند؟
لزوم تمرکز بر خدمت به جای زندگی خصوصیچهرههای مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی
به بهانه روز جهانی عصای سفیددیده نشدن رنج نابینایی/وقتی «عصای سفید» هم قربانی گزارشدهی میشود
- نویسنده : گلستان علی پور








































