پس از مدت‌ها بی‌خبری، مسعود قاسمی را در جشن هشتادمین سالگرد باشگاه استقلال دیدیم و این ملاقات خیلی تعجب برانگیز بود چون او سال‌ها در انگلیس زندگی می‌کرد.  قاسمی هنوز هم از بابت انتشار فیلمش و لطمه بزرگی که به زندگی او خورد، به شدت دلخور است و پشت پرده این ماجرا را در گفتگویی […]

پس از مدت‌ها بی‌خبری، مسعود قاسمی را در جشن هشتادمین سالگرد باشگاه استقلال دیدیم و این ملاقات خیلی تعجب برانگیز بود چون او سال‌ها در انگلیس زندگی می‌کرد.

 قاسمی هنوز هم از بابت انتشار فیلمش و لطمه بزرگی که به زندگی او خورد، به شدت دلخور است و پشت پرده این ماجرا را در گفتگویی باز کرد:

بعد از اینکه مراسم عروسی من برگزار شد، با توجه به اینکه بازیکنان استقلال نتوانسته بودند در آن شرکت کنند، ضیافتی دوستانه برپا کردم و آنها را فراخواندم. آن مهمانی اصلا پارتی نبود و یک مهمانی کاملاً خانوادگی بود ولی کسی که وظیفه فیلمبرداری از مراسم را بر عهده داشت، چند سال بعد نامردی بزرگی در حقم کرد و فیلم را به یک شرکت تکثیر فروخت. در واقع بدون اطلاع من از نوار ضبط شده در مهمانی کپی گرفت و کپی آن را فروخت. بعداً مشخص شد این فیلم را ۲۳ میلیون تومان فروخته است که در ابتدای دهه ۸۰ شمسی پول فوق العاده زیادی بود و با آن می‌شد در مناطق خوب تهران ۲ واحد آپارتمان خرید. البته سراغش رفتم و با او درگیر هم شدم ولی دیگر کاری از دستم بر نمی‌آمد چون با همان فیلمی که ۲۳ میلیون تومان فروخت، زندگی من نابود شد و این فیلم دست به دست می‌چرخید.

شرایط فوتبال دهه ۸۰ با الان کاملاً متفاوت بود و پس از پخش آن فیلم من را شبانه محروم کردند. ابتدا محرومیت مادام العمر برایم زدند و بعد از فرجام‌خواهی، آن را به سه سال تقلیل دادند. یادم می‌آید یک شب آقای کامران منزوی به من زنگ زد و گفت حکم محرومیتت آمده ولی تو را با میثم بائو در شموشک معاوضه می‌کنیم تا از استقلال بروی و کمتر در دید باشی. من به شموشک نوشهر رفتم و آنجا زیر نظر آقایان ناصر ابراهیمی و فرشاد پیوس فصل خوبی را جلو می‌بردیم ولی پس از پایان هفته بیست و چهارم از چهارمین دوره رقابت‌های لیگ برتر احضارم کردند و گفتند تو محروم هستی.

وقتی دیدم هیچ کاری نمی‌توانم بکنم و در فوتبال ایران برایم فرصتی وجود ندارد، به انگلیس رفتم و چند سال آنجا بودم. دوره‌های خاصی را گذراندم و مسابقات را نیز از نزدیک می‌دیدم اما فرصتی برای کار در ایران برایم فراهم نشد. شاید باورتان نشود یک بار آنجا بیمار شدم اما تعداد کسانی که از داخل مجموعه استقلال و فوتبال ایران به من زنگ زده و حالم را پرسیدند، حتی به اندازه انگشتان یک دست هم نرسید.

هیچ وقت فراموش نمی‌کنم مرحوم ناصر حجازی در خبرورزشی مصاحبه کرد و گفت: رایکوف من را کشف کرد و من مسعود قاسمی را. ناصرخان در همان مصاحبه گفت مسعود قاسمی قابلیت اینکه بهترین دروازه‌بان آسیا بشود را دارد و در ۱۶ سالگی من را هنگام تقابل دوستانه مقابل تیم ملی عمان به میدان فرستاد. دیداری که ستاره شدم و مرحوم منصور پورحیدری می‌خواست به تیم ملی دعوتم کند ولی ناصرخان با منصورخان صحبت کرد و گفت حالا برایش خیلی زود است و باید بیشتر پیشرفت کند تا ملی پوش شود. وقتی خبر فوت حجازی را به من دادند، در ایران نبودم ولی باور کنید ۲۵ روز حالم بد بود.

هنگامی که ناصرخان در بیمارستان بستری بود، به ملاقاتش رفتم و حرفی به من زد که فراموش نمی‌کنم. او به من گفت مسعود! اغلب این مسئولانی که می‌بینی، فقط برای عکس گرفتن با من به بیمارستان می‌آیند و به محض اینکه عکس خود را گرفتند و از اینجا خارج شدند، همه چیز یادشان می‌رود ولی من احتیاجی به کمک آنها ندارم.

اردیبهشت سال ۱۳۷۸ قرار بود من در دیدارهای نیمه نهایی و نهایی جام باشگاه‌های آسیا به میدان بروم چون آقای حجازی با پرویز برومند دچار مشکل شده بود ولی دو روز قبل از جدال نیمه نهایی مقابل دالیان، بازیکنان در هتل لاله دور آقای حجازی جمع شدند و وساطت کردند تا آقای برومند برگردد. حجازی بعداً در این مورد به من گفت: خودم کردم که لعنت بر خودم باد

بعد از اینکه بازی فینال آسیا را به جوبیلو ایواتا باختیم و نایب قهرمان شدیم، برای جدال با ابومسلم به مشهد رفتیم و آنجا فیکس شدم. اصلاً قرار بود در همان بازی معروف ۱۹ اردیبهشت سال ۷۸ هم من فیکس باشم و تا زمان رسیدن به تونل ورزشگاه آزادی، مرحوم حجازی مرتب نکات فنی را به من می‌گفت ولی نمی‌دانم داخل رختکن چه اتفاقی افتاد که پرویز برومند به میدان رفت و در نهایت هم بازی را با نتیجه ۴ بر ۳ باختیم.

نمی‌توانم با صراحت بگویم در آن مسابقه به حجازی خیانت شد یا نه چون با چشمان و گوش‌های خودم چیزی را ندیدم و نشنیدم اما قاطعانه معتقدم اگر خیانتی شده باشد، خیانتکاران جواب کار خود را پس می‌دهند.

معمولاً فوتبالیست‌ها بعد از پایان دوران بازیگری خود ملک می‌خرند و با اجاره دادن آن زندگی می‌گذرانند یا اینکه رستوران می‌خرند تا با استفاده از نام خود، آنجا رونق بگیرد اما من هیچ کدام از این شرایط را نداشتم چون از استان ایلام می‌آمدم. استانی با مردمانی بسیار خوب اما امکاناتی کم و شرایط جنگزده. باور کنید حتی برای حضور در تمرینات هم مشکلات مالی داشتم و در ۲۳ سالگی هم محروم شدم و عملاً پولی از فوتبال به من نرسید اما با این وجود توانستم در صنعت مبلمان کسب و کاری راه بیندازم و کارخانه‌ام حدود ۴۰ کارمند داشت که همه آنها را به چشم برادران خودم می‌دیدم.

الان دلم می‌خواهد در عرصه مدیریت فوتبال فعالیت کنم و همیشه به مدیران باشگاه استقلال می‌گویم به افراد جوان اعتماد کنید. متاسفانه گاهی اوقات می‌بینیم آدم‌هایی که حتی لگد به توپ نزده و هیچ کارایی مثبتی هم نداشته‌اند، ۴۰ سال است که در استقلال ماندگار شده‌اند و مرتب در حال رفت و آمد به این باشگاه هستند. باورکنید آدمهایی مثل من حتی در رابطه با مسائل اقتصادی هم می توانند ببه استقلال کمک کنند.

منبع خبر: افکار

این خبر از سایت منبع نقل شده و پایگاه خبری زیرنویس در قبال محتوای آن مسئولیتی ندارد. در صورت نیاز، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا بررسی گردد.

«از کودکان در مراسمی دیگر پذیرایی می‌شود»؛ جمله ای شیک، اما ویرانگر ۲۹ آذر ۱۴۰۴

واکاوی پیامدهای فرهنگی و اجتماعی حذف کودکان از مراسم‌ها«از کودکان در مراسمی دیگر پذیرایی می‌شود»؛ جمله ای شیک، اما ویرانگر

ازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج می‌کنند؟ ۲۲ آذر ۱۴۰۴

تحلیل جامعه‌شناختی کاهش ازدواج و فرزندآوری در ایرانازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج می‌کنند؟

چهره‌های مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی ۱۷ آبان ۱۴۰۴

لزوم تمرکز بر خدمت به جای زندگی خصوصیچهره‌های مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی

زیرنویس را در شبکه‌های اجتماعی همراهتان داشته باشید