علیرضا امیری – روزنامه اطلاعات| اروپا از زمان حمله همه جانبه روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ شاهد بزرگترین و شدیدترین درگیری نظامی پس از جنگ جهانی دوم است. بر اساس گزارش ستاد کل نیروهای مسلح اوکراین در ۲۳ آذر ماه ۱۴۰۴، روسیه از سال ۲۰۲۲ تاکنون در جنگ با این کشور بیش از یک میلیون […]

علیرضا امیری – روزنامه اطلاعات| اروپا از زمان حمله همه جانبه روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ شاهد بزرگترین و شدیدترین درگیری نظامی پس از جنگ جهانی دوم است. بر اساس گزارش ستاد کل نیروهای مسلح اوکراین در ۲۳ آذر ماه ۱۴۰۴، روسیه از سال ۲۰۲۲ تاکنون در جنگ با این کشور بیش از یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از نیروهای خود را از دست داده است؛ آماری که در مقابل آن، مسکو ادعای تلفات روزانه ۱۵۰۰ نفری ارتش اوکراین را مطرح میکند که می تواند شمار کشته های اوکراین را بسیار بیشتر از روسیه نشان دهد.
این در حالی است که علاوه بر تلفات انسانی، زیرساخت های عمده اوکراین و در مقیاس بسیار کمتر، روسیه نیز در این نبرد تخریب شده اند. به این شرایط باید آوارگی میلیون ها اوکراینی و مهاجرت آنها به کشورهای اروپایی از جمله لهستان را نیز اضافه کرد.
در چنین شرایطی، بررسی وقایع و شکافهای داخلی اوکراین از یک سو و متغیرهای این کشور در تعاملات میان مسکو – واشنگتن و کشورهای اروپایی از سوی دیگر، میتواند در چرایی و علل رویارویی و تقابل نظامی دو کشور روسیه و اوکراین به ما کمک کند. روزنامه اطلاعات در همین رابطه، گفتگویی را با دکتر «حسین احمدی»، استاد دانشگاه و دکتر «شعیب بهمن»، مدیر موسسه مطالعات جهان معاصر برگزار کرده که در ادامه می خوانید.
سوال: برای شناخت بهتر مخاطبان لطفاً درباره اوکراین و موقعیت این کشور در اروپا توضیح دهید.
حسین احمدی: اوکراین به معنی «اوکرایین» در زبان روسی به معنی «در کنار واقع شده» است. جمعیت اوکراین در هنگام فروپاشی، نزدیک به ۵۰ میلیون نفر بود و قبل از جنگ فعلی، جمعیت این کشور به زیر ۴۲ میلیون تن کاهش پیدا کرد. وسعت آن اندکی بیش از ۶۰۳ هزار کیلومتر مربع است.
۱۵ میلیون نفر از کل جمعیت این کشور در شرق اوکراین (دونباس) قرار دارند که روس تبار هستند و تعلق خاطر آنها به سمت روسیه است.
اوکراین از نظر نظامی، در دوران شوروی بزرگترین مرکز هوا فضای این کشور بود و حتی کمکهای نظامی به رژیم بعث عراق در دوران جنگ تحمیلی علیه ایران از سوی اوکراین صورت میگرفت. این کشور تا پیش از توافقنامه «بوداپست» که بر اساس مفاد آن، خلع سلاح شد و تمامی تسلیحات اتمی را به روسیه داد، سومین کشور هستهای پس از آمریکا و روسیه از نظر تعداد کلاهک بود.
اوکراین همچنین یکی از بزرگترین صادر کنندگان گندم جهان است. از نظر مذهبی نیز اوکراین پس از اسرائیل و آمریکا بزرگترین جمعیت یهودیان متمرکز را در جهان دارد. حدود یک میلیون یهودی در اوکراین ساکن هستند (تا پیش از جنگ فعلی) و قدرت و ثروت زیادی در اختیار دارند و به همین دلیل بخش غربی اوکراین همواره یک احساس برتری در مقابل روسها از خود نشان داده است.
مناطق غربی اوکراین در جنگ جهانی دوم، بیشترین همکاری را با هیتلر داشتند و این در حالی است که شبه جزیره «کریمه» در دوره خروشچف به اوکراین داده شد .
سوال: با این وصف، جنگ اوکراین به چه دلیل رخ داد؟
شعیب بهمن: برای بررسی علل وقوع جنگ میان روسیه و اوکراین میتوان از جنبههای تاریخی ـ جغرافیایی و ژئوپلیتیکی، اقتصادی، نظامی، مذهبی به موضوع پرداخت. از حیث تاریخی باید توجه داشته باشیم که اساساً روسها هرگز اوکراین را یک موجودیت مستقل تصور نکردهاند و همیشه بخشی از روسیه بوده و میان آنها یک پیوستگی دائمی وجود داشته است.
در حوزه جغرافیایی نیز اوکراین همواره کشوری دارای اهمیت بوده و برای کشورهای اروپایی جایگاه ویژهای داشته است. این کشور از نظر اقتصادی از اهمیت بالایی در اروپا برخوردار است. اوکراین به لحاظ تولید و صادرات عظیم گندم به عنوان انبار غلات اروپا شناخته میشود.
از نظر اقتصادی، پیش از تحولات اخیر حدود ۴۰ درصد از صنایع اصلی و زیرساختی شوروی در اوکراین قرار داشت و این نشان میدهد که تولیدات اوکراین پس از شوروی همواره برای روسها اهمیت داشته است. همچنین از نظر جغرافیایی، اوکراین بسیار برای روسیه اهمیت دارد زیرا تاریخ ۵۰۰ سال اخیر نشان میدهد که روسیه تقریباً هر ۳۲ سال یکبار با کشورهای اروپایی درگیر جنگ بوده است.
این امر برای مسکو یک تجربه تاریخی قابل ملاحظه ایجاد میکند که همیشه با یک تهدید دائمی از سمت غرب مواجهه است. نکته قابل توجه، ماهیت اراضی است که بین روسیه و اوکراین قرار دارند.
از وسط اوکراین که با رود «دنیپر» کشور به دو قسمت تقسیم میشود، تا عمق روسیه تقریباً دشت و جلگهای است و در صورت وقوع هر جنگی در آینده، طرف های متخاصم میتوانند با توجه به عدم وجود ناهمواریهایی مانند کوه و غیره، خیلی سریع شاید حدود شش تا ۱۰ ساعت به مسکو برسند .
این وضعیت همواره برای روسها یک عامل نگرانی و تهدید به شمار آمده است و شاید یکی از دلایل وقوع جنگ فعلی میان روسیه و اوکراین این باشد که مسکو تلاش دارد دامنه تصرفات خود در عمق اراضی اوکراین را تا رسیدن به یک مانع طبیعی جغرافیایی موثر توسعه و افزایش دهد و ممکن است رود «دنیپر» اوکراین همان نقش عامل طبیعی بازدارنده برای روسیه را ایفا کند. به همین دلیل حتی اگر جنگ کنونی در همین مرحله به پایان برسد، اهمیت وجود موانع طبیعی و جغرافیایی برای روسیه میتواند منجر به وقوع نبردهایی دیگر میان این دو کشور شود.
در حوزه مذهبی نیز همین وضعیت وجود دارد و کلیسای ارتدوکس روسیه برای روسها خیلی با اهمیت است. این امر پس از فروپاشی شوروی و بویژه با توجه به گرایش های مذهبی پوتین، اهمیتی دو چندان پیدا کرده است. از سال ۲۰۱۸ که اوکراینیها جدایی کلیسای ارتدوکس خود را از کلیسای ارتدوکس روسیه اعلام کردند، این امر برای مسکو غیرقابل تحمل بوده است.
در حوزه ژئوپلیتیکی نیز اهمیت اوکراین برای روسیه آنقدر زیاد بوده است که استراتژیستهای آمریکایی مانند برژینسکی میگویند روسیه بعلاوه اوکراین یعنی «قدرت جهانی» و روسیه بدون اوکراین یعنی «قدرت منطقهای»، و این نشان از نقش و جایگاه قابل ملاحظه اوکراین در قدرت آینده روسیه در نظام بینالملل دارد.
در حوزه نظامی هم موضوع گسترش ناتو به شرق مطرح است. اساساً روی کارآمدن دولت غربگرا در اوکراین با هدف پیوستن به ساختار اقتصادی یوروآتلانتیک شاید میتوانست واگرایی میان مسکو و کییف ایجاد کند. در اواخر سال ۲۰۱۴ و اوایل ۲۰۱۵ زمانی که هنوز دولت روس گرای «ویکتور یانوکوویچ» در اوکراین بر سر کار بود، منازعه خیلی شدیدی میان روسگراها و غربگراها در داخل این کشور شکل گرفت.
روسگراها تمایل داشتند به اتحادیه اقتصادی اوراسیا بپیوندند و از اول ژانویه ۲۰۱۵ قرار بود این اتفاق بیفتد اما با تحولات سیاسی پس از آن، که دولت از دست روسگراها خارج شد و به دست غربگراها افتاد، این رویداد سیاسی که روسها از آن به کودتا تعبیر میکنند، برای مسکو بسیار ناخوشایند بود. این عوامل همگی دست به دست هم داد تا پس از اتفاقات ۲۰۱۴ و سپس الحاق کریمه به روسیه، شرایط بروز جنگ ایجاد شود.
سوال: نقش غرب در کشاندن روسیه به جنگ با اوکراین را چگونه ارزیابی میکنید؟
حسین احمدی: آمریکا و غرب همواره درصدد تضعیف روسیه بودهاند. در همین راستا غرب یک جنگی ترکیبی را علیه روسیه در دوره یلتسین کلید زد و این در حالی بود که یلتسین حداکثر همکاری را با غرب انجام داد. وقتی پوتین به قدرت رسید، وی نیز ابتدا درصدد برقراری روابطی خوب با غرب بود اما زمانی که متوجه تهدیدات آمریکا و اروپا (ناتو) علیه روسیه شد، دکترین امنیت ملی کشورش در رابطه با غرب را تغییر داد و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را عملاً به عنوان دشمن قلمداد کرد.
برنامه غرب علیه روسیه پس از فروپاشی شوروی، تضعیف از بیرون به معنای تسخیر سنگرهای فرهنگی روسیه، و تجزیه از داخل همانند تحریک داغستان، چچن و غیره به جدایی از روسیه بوده است. در این رابطه اوکراین سال ۲۰۰۸ اعلام کرد قصد پیوستن به ناتو را دارد و روسیه نیز به این موضوع واکنش شدید نشان داد. پوتین همواره پیوستن اوکراین به ناتو را تهدیدی استراتژیک خوانده و از انجام اقدامات شدید در واکنش به این موضوع خبر داده بود .
تنشها و درگیریها میان دولت اوکراین و جدایی طلبان شرقی این کشور نیز از همان زمان شکل گرفت. این تحولات با امضای قرارداد «مینسک ۱» موقتاً متوقف شد. بر اساس این توافقنامه، قرار بود به اوکراین شرقی (روس تبارها) خودمختاری داده شود و این منطقه نیروی پلیس و امنیتی مستقل داشته باشد. همچنین توافق شده بود که زبان روسی، زبان رسمی این منطقه باشد. دولت اوکراین اما پس از آن، این توافق را به هم زد و تنشها دوباره میان دولت اوکراین و مناطق شرقی روس تبار از سر گرفته شد .
وقتی مسکو با این سیاستهای ضد روسی و تلاش غرب برای بستن راههای روسیه به دریای سیاه روبهرو شد، سعی کرد اوکراین را نیز همانند گرجستان تجزیه کند. پوتین معتقد بود تهدیدات اوکراین را پیش از این که به ناتو بپیوندد باید از بین ببرد. در همین راستا روسیه ابتدا سال ۲۰۱۴ شبه جزیره «کریمه» را تصرف کرد که علاوه بر این که راه تنفسی جدیدی برای روسیه باز شد، خطوط ارسالی جدیدی نیز برای صادرات نفت و گاز این کشور گشوده شد و این اقدامات، همزمان وحدت داخلی روسیه را نیز بیشتر کرد. غرب همچنین تلاشها برای راهاندازی انقلابهای رنگین در کشورهایی که حکومتهای روسگرا داشتند را افزایش داده بود. تلاش برای سرنگونی دولت یانوکوویچ در اوکراین، نمونه بارز این رویکرد غرب بود و تنش و درگیریهایی که آنها در اوکراین به راه انداختند باعث فرار یانوکوویچ به روسیه شد.
سوال: آیا این فرضیه که غربیها بحران اوکراین را با هدف کشاندن روسیه به باتلاق جنگی فرسایشی ایجاد کردند، درست است؟
شعیب بهمن: روسیه دلایل کافی برای آغاز این جنگ به دست آورده بود که به اختصار پیشتر به آنها اشاره شد و برآورد روسها از سال ۲۰۱۴ این بود که آنها یک جنگ بزرگ با اوکراین در آینده خواهند داشت و کل آرایش نظامی و اقتصادی روسیه از همان زمان تغییر کرد. از همان ابتدا در حوزه اقتصادی، روسیه تلاشها برای تنوع بخشی به ذخایر ارزی را آغاز و بخش مهمی از ذخایر ارزی خود را تبدیل به طلا کرد.
در همان سال ۲۰۱۴ نمودار خرید توسط روسیه شیب عجیبی داشت. آنها سعی کردند منابع ارزی خود را از دلار به ارزهای دیگر تبدیل کنند تا اگر تحریمها علیه کشورشان اعمال شد، بتوانند با آن مقابله کنند. امروز نیز روسها همانند ۲۰۱۴ معتقدند که دوباره یک جنگ بزرگتر با غرب (ناتو) و حتی آمریکا در آینده در پیش خواهند داشت.
اینکه برخی تصور میکنند آمریکاییها با زمینهسازی خود شرایط را برای وقوع جنگ روسیه با اوکراین با هدف کشاندن مسکو به باتلاق و نبردی فرسایشی مهیا کردند، کاملا اشتباه و سادهانگارانه است، زیرا روسیه به عنوان یک ابرقدرت، دلایل کافی برای آغاز این جنگ را داشت.
البته آمریکاییها همواره درصدد بودهاند که پس از فروپاشی شوروی، کشور روسیه جدید را نیز تجزیه و به واحدهای سیاسی کوچکتر تبدیل کنند، لذا تلاشهای غرب در این راستا همواره ادامه داشته است و این اقدامات در دولت بایدن نیز صورت میگرفت. انقلابهای رنگی صورت گرفته در آسیای مرکزی ـ قفقاز و اروپای شرقی (اوکراین) موید این واقعیت است. وقتی پروژههای غرب علیه روسیه در دهه ۹۰ با تجزیه و آشوب داخلی نتیجه نداد، آنها تلاش کردند در دهههای بعد با کمک به وقوع انقلابهای رنگی در اطراف روسیه، این کشور را محاصره کنند.
پس از سال ۲۰۱۰، به ویژه با روی کار آمدن پوتین، سیاستهای روسیه دچار تغییرات بنیادین در ارتباط با غرب شد. تصرف شبه جزیره کریمه در سال ۲۰۱۴ و ورود روسها به تحولات سوریه در سال ۲۰۱۵ در حمایت از دولت «بشار اسد»، در همین راستا قابل تحلیل است. برای نخستین بار پس از فروپاشی شوروی، روسیه نیروهای خود را به سرزمینهای دورتر از منطقه «خارج نزدیک» خود اعزام کرد. پس در چنین شرایطی که منافع غرب و آمریکا در اروپا و آسیا به خطر افتاده است طبیعی به نظر میرسد که غرب تلاشها برای محدودکردن قدرت و نفوذ روسیه در مناطق یاد شده را آغاز کند. درگیر کردن روسیه در بحران اوکراین میتواند توانایی مسکو برای تداوم حضور در مناطق فراتر از محدوده خارج نزدیک روسیه را کم کند.
از جمله دلایل دیگر، باید به موضوع اقتصادی و معادله انرژی در بحران اوکراین اشاره کرد که اهمیت فراوانی دارد. دو خط انتقال گاز «نورد استریم» از روسیه به اروپا، عملا دست آمریکا را از دستیابی به بازار انرژی قاره سبز کوتاه کرد. در دوره بایدن و دموکراتها، کمتر به این موضوع حساسیت نشان داده شد. این در حالی است که در دولت اول ترامپ، او حتی برخی شرکای اروپایی واشنگتن مانند ایتالیا و آلمان را در پی خرید گاز روسیه تحریم کرد، اما کاملا موفق نشد. انفجار خطوط انتقال گاز «نورد استریم» نیز در همین راستا قابل تحلیل است. آمریکای ترامپ تلاش کرد بار دیگر اروپا را به گاز صادراتی آمریکا وابسته کند و دوباره کنترل بازار انرژی قاره سبز را به دست گیرد.
ادامه دارد…..
این خبر از سایت منبع نقل شده و پایگاه خبری زیرنویس در قبال محتوای آن مسئولیتی ندارد. در صورت نیاز، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا بررسی گردد.
واکاوی پیامدهای فرهنگی و اجتماعی حذف کودکان از مراسمها«از کودکان در مراسمی دیگر پذیرایی میشود»؛ جمله ای شیک، اما ویرانگر
تحلیل جامعهشناختی کاهش ازدواج و فرزندآوری در ایرانازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج میکنند؟
لزوم تمرکز بر خدمت به جای زندگی خصوصیچهرههای مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی





























