تصور کنید که یک سهشنبه شب معمولی است. در آشپزخانه مشغول آماده کردن ساندویچ برای فرزند کوچکتان هستید. همزمان سرتان را برمیگردانید و به فرزند بزرگتر که در دوره متوسطه درس میخواند، یادآوری میکنید که فلوتش را برای کنسرت فردا فراموش نکند. در همان حال که لیست کارهای ذهنیتان را مرور میکنید، مواردی مثل «شستن […]
تصور کنید که یک سهشنبه شب معمولی است. در آشپزخانه مشغول آماده کردن ساندویچ برای فرزند کوچکتان هستید. همزمان سرتان را برمیگردانید و به فرزند بزرگتر که در دوره متوسطه درس میخواند، یادآوری میکنید که فلوتش را برای کنسرت فردا فراموش نکند. در همان حال که لیست کارهای ذهنیتان را مرور میکنید، مواردی مثل «شستن لباس فرم» و «امضای رضایتنامه اردو» را به فهرست بیپایان وظایف فردا اضافه میکنید.

ناگهان تلفن همراهتان روی میز میلرزد؛ اعلانی از مدرسه آمده که باید چک کنید آیا فرزند نوجوانتان تکالیف ریاضیاش را در سامانه بارگذاری کرده یا خیر. بعد هم باید در گروه واتساپ والدین، هماهنگیهای سرویس رفتوبرگشت به تمرین فوتبال را تایید کنید.
اگر شما یک والد هستید، احتمالاً این سناریو برایتان نه یک استثنا، که یک «روتین همیشگی» است. شما تمام این کارها را انجام میدهید، چون عاشق فرزندانتان هستید؛ چون دلسوزید و میخواهید آنها در دنیای پررقابت امروز موفق شوند. اما حقیقت تلخی در پس این دلسوزی نهفته است: وقتی ما همه کار برای فرزندانمان انجام میدهیم، در واقع داریم زندگی را هم برای آنها و هم برای خودمان سختتر میکنیم.

پارادوکس دلسوزی: چرا کمکِ زیاد، آسیبزا است؟
در دنیای امروز، پدیدهای به نام «والدگری هلیکوپتری» یا مدیریت ذرهبینی به یک استاندارد تبدیل شده است. ما فکر میکنیم با هموار کردن مسیرِ پیش روی فرزندمان، به او خدمت میکنیم. اما روانشناسی مدرن نشان میدهد که وقتی کودکان فرصت انجام کارهای مستقل را پیدا نمیکنند، در واقع شانس یادگیری حیاتیترین مهارتهای زندگی را از دست میدهند.
استقلال، زیربنای اعتمادبهنفس است. وقتی کودک خودش بند کفشش را میبندد، خودش صبحانهاش را آماده میکند یا خودش برای فراموش کردن کتابش در مدرسه با پیامدهای آن روبرو میشود، در حال یادگیری یک درس بزرگ است: «من توانمند هستم. من میتوانم با مشکلات روبرو شوم و راه حل پیدا کنم».
بدون این تمرینهای کوچک، کودکان به تدریج باور میکنند که بدون حضور یک بزرگسال، قادر به مدیریت زندگی خود نیستند. نتیجه این باور؟ افزایش چشمگیر اضطراب. برخلاف تصور ما، محافظت بیش از حد، اضطراب را از بین نمیبرد، بلکه آن را تقویت میکند.

هزینهای که والدین میپردازند: بحران فرسودگی
این سبک از زندگی فقط برای بچهها مضر نیست؛ والدین نیز در حال پرداخت بهای سنگینی هستند. مدیریتِ مدامِ تمام جزئیات زندگی یک انسان دیگر، از نظر ذهنی و عاطفی طاقتفرسا است.
تحقیقات نشان میدهند که بسیاری از والدین، بهویژه مادران، در وضعیتی به نام «فرسودگی والدگری» به سر میبرند. آنها همیشه خستهاند، احساس میکنند از برنامههایشان عقب هستند و مدام تحت فشار استرس قرار دارند. آمارها حاکی از آن است که سلامت روان والدین در دهههای اخیر به دلیل همین درگیریهای بیش از حد، با افت جدی مواجه شده است. ما برای اینکه والدین خوبی باشیم، خودمان را فرسوده میکنیم و در نهایت، یک والدِ خسته و مضطرب نمیتواند الگوی مناسبی برای آرامش فرزندش باشد.

درمان با محوریت استقلال
خوشبختانه، روش جدیدی در روانشناسی کودک شکل گرفته که به جای تمرکز بر جلسات طولانی مشاوره، بر یک اصل ساده بنا شده است: استقلال. این روش که «درمان با محوریت استقلال» نامیده میشود، با یک سوال طلایی از کودک شروع میشود: «دوست داری چه کاری را به تنهایی انجام دهی که تا به حال اجازه نداشتهای یا فکر میکردی نمیتوانی؟»
در این رویکرد، ما هفته کودک را با فعالیتهایی پر میکنیم که به آنها «فعالیتهای مستقل» یا به اختصار IA میگوییم. این فعالیتها چند ویژگی کلیدی دارند:
داوطلبانه هستند و کودک خودش آنها را انتخاب میکند
این کارها کمی چالشبرانگیز هستند؛ نه آنقدر سخت که ناامید شوند و نه آنقدر آسان که احساس دستاورد نکنند. بدون مداخله بزرگسال انجام میشوند و والد فقط نقش مشوق را دارد، نه مجری.
این فعالیتها شامل کارهای خستهکننده خانه (مثل جارو زدن) نیستند، بلکه کارهایی هستند که برای کودک حس قدرت و بزرگ شدن میآورند؛ مثل پختن یک کیک، دوچرخهسواری تا خانه دوست یا حتی کار با ابزارهای واقعی تحت نظارت اولیه.

چرا این روش معجزه میکند؟
یک مطالعه علمی معتبر نشان داده کودکانی که روزانه تنها یک فعالیت مستقل انجام میدهند، ظرف چند هفته کاهش چشمگیری در سطح اضطراب خود نشان میدهند. دلیل این اتفاق ساده است: تابآوری.
وقتی کودک در حین انجام یک کار مستقل با مشکلی برخورد میکند (مثلاً در پختن کیک مقدار شکر را اشتباه میریزد یا در مسیر پیادهروی ایستگاه را گم میکند) و مجبور میشود خودش راه حلی را پیدا کند، مغز او یاد میگیرد که «چالشها ترسناک نیستند، بلکه حلشدنی هستند». این دقیقاً همان چیزی است که به آن تابآوری در برابر اضطراب میگوییم.
تفاوت بزرگ این روش با درمانهای سنتی (مثل مواجههدرمانی که کودک را مستقیم با ترسش روبرو میکند)، در این است که در اینجا، کودک چون خودش فعالیت را انتخاب کرده، انگیزه درونی بالایی دارد. او برای رسیدن به آن هدفِ جذاب، داوطلبانه با سختیها روبرو میشود.
درس بزرگ «سارا»: وقتی گم شدن تبدیل به پیروزی میشود
داستان سارا، دختر ۹ سالهای که از اضطراب جدایی رنج میبرد، نمونه درخشانی از این رویکرد است. سارا حتی نمیتوانست در اتاق خودش بخواهد. او به عنوان تمرین استقلال، تصمیم گرفت به تنهایی با اتوبوس به مدرسه برود. یک روز، او ایستگاه را اشتباه کرد و در محلهای غریبه پیاده شد.
در دنیای امروز، بسیاری از والدین با شنیدن این صحنه دچار وحشت میشوند. سارا هم اول ترسید، اما مجبور شد از یک غریبه سوال کند. آن شخص به او یاد داد که چطور به ایستگاه قبلی برگردد. وقتی سارا به سلامت به مقصد رسید، حس یک قهرمان را داشت. او به خودش ثابت کرده بود که میتواند از پسِ دنیای بزرگ برآید. نتیجه؟ آن شب او بدون هیچ ترس و اضطرابی، برای اولین بار در اتاق خودش خوابید. او دیگر به حضور مداوم والدینش برای احساس امنیت نیاز نداشت، چون «امنیت» را در تواناییهای خودش پیدا کرده بود.

والدین چگونه میتوانند شروع کنند؟
دادن استقلال به معنای رها کردن ناگهانی فرزندتان در دنیای خطرناک نیست. این یک فرآیند گامبهگام است. شما قرار نیست که نقش والدگری را کنار بگذارید، بلکه قرار است از «مدیر اجرایی» به «مربی و مشوق» تغییر وضعیت دهید. برای شروع، همین هفته یکی از این کارهای کوچک را امتحان کنید:
- اجازه دهید خودش صبحانه درست کند: حتی اگر آشپزخانه کمی کثیف شود.
- مسئولیت لباسها را به او بسپارید: بگذارید خودش لباس مدرسه یا مهمانیاش را انتخاب کند.
- پیادهروی مستقل: اجازه دهید مسافت کوتاهی (مثلاً تا نانوایی یا خانه دوستش) را به تنهایی طی کند.
به فرزندتان اعتماد کنید
ممکن است که در ابتدا سخت باشد. شاید فرزندتان اشتباه کند، لباسش کثیف شود یا زمان بیشتری طول بکشد تا کاری را تمام کند. اما یادتان باشد: هر بار که شما جلوی دخالت خود را میگیرید، در واقع دارید به فرزندتان فضا میدهید تا قد بکشد. شما با این کار نهتنها بار سنگینی را از دوش خود برمیدارید و به سلامت روان خود کمک میکنید، بلکه ارزشمندترین هدیه ممکن را به فرزندتان میدهید: باور به قدرت خودش.
این خبر از سایت منبع نقل شده و پایگاه خبری زیرنویس در قبال محتوای آن مسئولیتی ندارد. در صورت نیاز، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا بررسی گردد.
واکاوی پیامدهای فرهنگی و اجتماعی حذف کودکان از مراسمها«از کودکان در مراسمی دیگر پذیرایی میشود»؛ جمله ای شیک، اما ویرانگر
تحلیل جامعهشناختی کاهش ازدواج و فرزندآوری در ایرانازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج میکنند؟
لزوم تمرکز بر خدمت به جای زندگی خصوصیچهرههای مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی
































