عصر ایران نوشت: ما خیال کردیم از تلویزیون عبور کرده‌ایم؛ اما تلویزیون زودتر از ما مسیرش را عوض کرده بود.صداوسیما برای فرار از انتقاد، هزینه و حاشیه، محتوای مسئله‌دار و جنجالی را از آنتن رسمی عقب کشید و به پلتفرم‌های نمایش خانگی و اینترنت هل داد. نه برای آزادی بیشتر، بلکه برای کنترل هوشمندانه‌تر؛ جایی […]

عصر ایران نوشت: ما خیال کردیم از تلویزیون عبور کرده‌ایم؛ اما تلویزیون زودتر از ما مسیرش را عوض کرده بود.صداوسیما برای فرار از انتقاد، هزینه و حاشیه، محتوای مسئله‌دار و جنجالی را از آنتن رسمی عقب کشید و به پلتفرم‌های نمایش خانگی و اینترنت هل داد.

نه برای آزادی بیشتر، بلکه برای کنترل هوشمندانه‌تر؛ جایی که بدون لوگو، بی‌سر و صدا و با نقاب سرگرمی، همان منطق قدیمی دوباره رو به روی ما نشسته است.

این‌بار، نه فقط روی آنتن، بلکه در همهٔ جای اینترنت حضور دارد. صداوسیما نه حذف شده و نه عقب نشسته؛ فقط تکثیر شده. امروز یک نسخهٔ رسمیِ بی‌مخاطب داریم و یک نسخهٔ غیررسمیِ اینترنتیِ پربیننده. اولی را کسی جدی نمی‌گیرد، دومی را همه می‌بینند؛ اما منطق هر دو یکی است. کاربر ایرانی با فیلترشکن یا خریدن حق اشتراک، نه به رسانهٔ آزاد می‌رسد و نه از رسانهٔ رسمی عبور می‌کند؛ فقط وارد شعبهٔ دوم صداوسیما می‌شود. 

آن‌چه عوض شده قاب پخش است، نه جهان‌بینی. مجری‌ها از تلویزیون بیرون آمده‌اند، اما تلویزیون از آن‌ها بیرون نیامده. زبان همان است، احتیاط همان، شوخی‌های مجاز همان و خط قرمزهای نانوشته همان. سانسور مستقیم شاید عقب رفته باشد، اما جای آن را چیزی کارآمدتر گرفته: عادت. عادتی که می‌گوید رسانه نباید مسئله‌ساز باشد، نباید ساختار را نشانه بگیرد، نباید هزینه بسازد. نتیجه، محتوایی است که آزاد به نظر می‌رسد اما هرگز ریسک نمی‌کند. 

اینجا مجری دیگر فرد نیست؛ نهاد متحرک است. با هر جابه‌جایی‌اش یک بستهٔ کامل منتقل می‌شود: لحن، مرز، خودسانسوری حرفه‌ای. مسئله این نیست که چه می‌گویند؛ مسئله این است که چه چیزهایی اصولاً وارد دایرهٔ گفتن نمی‌شود. حذف نامرئی است، چون کسی دستور نداده؛ همه فقط یاد گرفته‌اند کجا بایستند.

نمونهٔ اخیرش علی ضیا است. در برنامه‌ای که قرار است «گنگ» باشد، جمله‌ای می‌گوید که همه‌چیز را لو می‌دهد: «اگر بگذارند، این کشور را همه با هم درست می‌کنیم؛ اگر بگذارند.» همین «اگر» تمام مانیفست را می‌بلعد. 

آزادی‌ای که از قبل مشروط شده، اعتراض نیست؛ درخواستِ مؤدبانه است. بعد گفته می‌شود این برنامه برای این است که «صدا به گوش مسئولین برسد»؛ در حالی که خود برنامه با اجازه همان مسئولین پخش شده. اینجا صدا نه برای شکستن دیوار، که برای اطمینان‌دادن به دیوار، بالا می‌رود. 

در همان برنامه، شایع می‌گوید «اسمش را نگذاریم مجوز، چون اجازه برای کار هنری لازم نیست» و بلافاصله همان جمله با «اگر اجازه بدهند» خنثی می‌شود. 

اسمش را هرچه بگذاری، واقعیت عوض نمی‌شود: اینجا مجوز فقط کاغذ نیست و لازم نیست بگویی مجوز گرفتی، کافی است طوری حرف بزنی که معلوم باشد می‌دانی تا کجا می‌شود رفت. 

خط فکری برنامه‌ای که درباره موسیقی زیر زمینی رپ ساخته است از همین‌جا لو می‌رود معلوم میشود ۱۸۰ درجه با مفهوم رپ فرق دارد: آهنگ‌های غیر اعتراضی، حذف موضوعاتی مثل دراگ، حذف فحش نه به‌عنوان انتخاب هنری که به‌عنوان شرط پخش، حذف صدای زن، تماشاگران گزینشی و حضور حداقلی زنان در سالن. هیچ‌کدام تصادفی نیست. این‌ها نقشهٔ همان شعبهٔ دوم است: ظاهر متفاوت، هستهٔ امن. 

یک مورد دیگر مجید واشقانی نه فقط یک مجری یا بازیگر، بلکه نمونهٔ کامل شعبهٔ دوم صداوسیماست؛ نسخه‌ای که دیگر حتی زحمت پنهان‌کاری هم به خودش نمی‌دهد. 

او هم‌زمان در صداوسیما نیز برنامه دارد، نقش تحلیلگر سیاسی می‌گیرد و در یوتیوب همان کاری را می‌کند که تلویزیون نمی‌تواند علناً انجام دهد: دعوت از چهره‌هایی که امکان حضور رسمی ندارند، از ارازل و اوباش مثل هانی‌کرده تا مهمانان مسئله‌دار و سیاسی، و بعد چیدن گفت‌وگو به شکلی که در نهایت به همان نتیجه‌گیری مطلوب خودش برسد. 

در برنامه های او آزادی نه برای باز کردن بحث، بلکه برای کنترل پایان بحث به کار می‌رود. وقتی در گفتگو با بهنوش بختیاری می‌گوید:” نمی‌شود در این کشور کار کرد و حکومتی نبود و هر هنرمند فعال، مهر تأیید نظام را با خود دارد،در این کشور هیچ برنامه یا فردی بدون مجوز نمی تواند فعالیت کند و هر کس هم کار می‌کند و هم ادعا می‌کند مخالف نظام است به شما دروغ می‌گوید…! “دیگر توجیه نمی‌کند؛ اعتراف می‌کند. اعتراف به این‌که «مجوز» یک قرارداد نانوشتهٔ وفاداری است. یوتیوب او در این معنا آلترناتیو نیست؛ اتاق فکر غیررسمی همان منطق رسمی است. 

در ادامهٔ همین مسیر، رامبد جوان با «کارناوال» نه تابو شکنی میکند و نه از چیزی عبور می‌کند؛ فقط «خندوانه» را با رنگ بیشتر، شوخی آزادتر و رقص بیشتر ادامه می‌دهد. فرم عوض شده، هیجان بیشتر شده، اما ایده همان است: حالِ خوبِ جدا از واقعیت تلخ بیرون از مسابقه.

سروش صحت هم «کتاب‌باز» را در «اکنون» بازتولید می‌کند؛ با آزادی کمی بیشتر در جمله‌ها و اشعار و مهمان‌ها، اما با همان احتیاط بنیادی. کتاب هست، گفت‌وگو هست، اما فاصلهٔ امن با جهان بیرون حفظ می‌شود. 

و شاید شفاف‌ترین نمونه، عادل فردوسی‌پور باشد که «نود» را با نام «فوتبال ۳۶۰» زنده نگه می‌دارد؛ همان ساختار، همان داوری اخلاقی، همان نقد درون‌زمین، بدون نزدیک‌شدن به جایی که فوتبال به سیاست، اقتصاد و قدرت گره می‌خورد. این‌ها ادامه‌اند، نه جایگزین؛ نسخه‌های آپدیت‌شدهٔ گذشته، نه رسانه‌های تازه. 

این چرخه بدون یک ترفند آشنا کامل نمی‌شود: توقیفِ نمایشی. برنامه‌ها و سریال‌ها یکی‌دو بار «دچار مشکل» می‌شوند، موقتاً توقیف می‌شوند و بعد، با چند اصلاح و چند تیتر خبری، رفع توقیف. نه آن‌قدر جدی که حذف شوند و نه آن‌قدر بی‌سروصدا که دیده نشوند. ممنوعیت اینجا ابزار حذف نیست؛ ابزار جلب توجه است. شعبهٔ دوم صداوسیما حتی بلد است چطور ممنوعیت را هم مدیریت کند. 

شعبهٔ دوم صداوسیما دیگر صرفاً رسانه نیست؛ یک ماشین مدیریت توجه  است.صدای تند و اعتراضی را حذف نکرده، بلکه در حجم زیادی سرگرمی بی‌خطر حل کرده است.مخاطب را هیجان زده، مشغول و راضی نگه می‌دارد، بدون این‌که واقعیت را لمس کند.

توقیف‌های نمایشی، برنامه‌های اینترنتی و برنامه‌های به ظاهر آزاد همه بخشی از همین استراتژی‌اند.در نهایت، صداوسیما  اینجا داد نمی‌زند؛ لبخند می‌زند و همچنان کنترل می‌کند.

منبع خبر: اطلاعات انلاین

این خبر از سایت منبع نقل شده و پایگاه خبری زیرنویس در قبال محتوای آن مسئولیتی ندارد. در صورت نیاز، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا بررسی گردد.

ازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج می‌کنند؟ ۲۲ آذر ۱۴۰۴

تحلیل جامعه‌شناختی کاهش ازدواج و فرزندآوری در ایرانازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج می‌کنند؟

چهره‌های مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی ۱۷ آبان ۱۴۰۴

لزوم تمرکز بر خدمت به جای زندگی خصوصیچهره‌های مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی

زیرنویس را در شبکه‌های اجتماعی همراهتان داشته باشید