دوران سلطه منچستریونایتد تحت هدایت سر الکس فرگوسن بر فوتبال انگلیس و اروپا در دو سوی آغاز هزاره جدید، اولدترافورد را به خانه بزرگ‌ترین دودمان تاریخ فوتبال انگلیس تبدیل کرده بود. به نظر می‌رسید بعد از رفتن فرگوسن نیز همه‌چیز برای تداوم این امپراتوری مهیا است. اما در عوض، بزرگ‌ترین باشگاه انگلیس خود را به […]

دوران سلطه منچستریونایتد تحت هدایت سر الکس فرگوسن بر فوتبال انگلیس و اروپا در دو سوی آغاز هزاره جدید، اولدترافورد را به خانه بزرگ‌ترین دودمان تاریخ فوتبال انگلیس تبدیل کرده بود. به نظر می‌رسید بعد از رفتن فرگوسن نیز همه‌چیز برای تداوم این امپراتوری مهیا است. اما در عوض، بزرگ‌ترین باشگاه انگلیس خود را به بیابان تباهی کشاند.

این روایت ناگفته، شگفت‌انگیز و حیرت‌آورِ پشت‌پرده‌ای است از اینکه چگونه چنین اتفاقی رخ داد و در طی کمی بیش از یک دهه شاهد سقوط و اخراج مربیان در منچستر یونایتد با غرامت‌های گزاف بوده‌ایم. این داستان، داستان طمع خانواده گلیزر است؛ داستان ناتوانی ساده‌لوحانه مدیرانی که آن‌ها منصوب کردند؛ داستان سلسله‌ای از مربیانی که نتوانستند این کشتی عظیم را تغییر مسیر دهند؛ و مجموعه‌ای از خریدهایی که به اعماق ناامیدی و متوسط‌بودن سقوط کردند.

الکس فرگوسن منچستر یونایتد

اکنون، تیمی از خبرنگاران دیلی‌میل اسپورت پرونده‌ای با عنوان «یونایتد ناگفته» (UNTOLD UNITED) تهیه کرده‌اند که نور تازه‌ای بر سقوط این باشگاه می‌اندازد. این پرونده، با جزئیاتی دردناک، تصویری خارق‌العاده از وسعت سقوط منچستریونایتد از زمان بازنشستگی الکس فرگوسن در سال ۲۰۱۳ ترسیم می‌کند و به این موضوع می‌پردازد که آیا راهی برای بازگشت از این ورطه وجود دارد یا نه.

تیم دیلی‌میل متشکل از کریس ویلر، ایان لادمن، مایک کیگان، ایان هربرت، الیور هولت و جک گاگان، سال‌ها این مسیر را پوشش داده‌اند؛ از دوران پرافتخاری که به سه‌گانه تاریخی سال ۱۹۹۹ انجامید تا دوره ویرانگری که باشگاه همچنان در تلاش برای رهایی از آن است.

لویی فن خال وین رونی

تابستان ۲۰۱۴ بود. منچستریونایتد در ورزشگاه فدکس فیلد، درست کمی بیرون از واشنگتن دی‌سی، خود را برای دومین بازی تور پیش‌فصل در آمریکا آماده می‌کرد؛ در گرمای تابستانی ساحل شرقی آمریکا، مهاجمان منچستر یونایتد مشغول تمرین ضربات پنالتی بودند.

وین رونی، که به‌سرعت به سمت تبدیل‌شدن به بهترین گلزن تاریخ باشگاه پیش می‌رفت، آماده می‌شد تا ضربه خود را از روی نقطه پنالتی بزند که ناگهان سایه‌ای روی او افتاد.

لوئی فن‌خال، سرمربی جدید باشگاه که بدنبال از دست رفتن اعتماد مدیران و برکناری جانشین فرگوسن، دیوید مویس، منصوب شده بود، جلو آمد، هر دو دستش را تا ارتفاع شانه‌ها باز کرد و شروع کرد به نشان‌دادن به رونی که چگونه باید پنالتی را بزند.

یکی از اعضای تیم منچستریونایتد که آن روز در زمین حضور داشت، با ناباوری یادآوری می‌کند: «این همان نقطه آغاز بود، ما کسی را که این حس را می‌داد که نمی‌داند چه می‌کند، با فردی جایگزین کرده بودیم که فکر می‌کرد همه‌چیز را می‌داند. وازا [لقب رونی] کاملاً مات و مبهوت شده بود.»

لویی فن خال منچستر یونایتد

یونایتد باشگاهی نبود که با سبک مدیریت ریز فن‌خال سازگار باشد. این تیم آن‌گونه ساخته نشده بود. آن‌ها به مویس احترام نگذاشته بودند و فن‌خال را فردی سرکوب‌گر و با سبک مدیریت قدیمی می‌دانستند.

این رویه قرار بود به الگویی آشنا و فلج‌کننده در تیم تبدیل شود. یونایتد از یک مربی با یک سبک مشخص، به یک مربی دیگر با فلسفه‌ای می‌پرید که اغلب کاملاً در تضاد با سلف خود بود. هیچ روش مشخصی وجود نداشت. هیچ تداومی در کار نبود.

عملکرد امتیازی تیم منچستر یونایتد
عملکرد امتیازی منچستر یونایتد در دو دهه اخیر

بیش از ۱۱ سال بعد، این سنگ همچنان در حال غلتیدن است. نوامبر سال گذشته، زمانی که روبن آموریم به‌عنوان جدیدترین سرمربی منچستر یونایتد معرفی شد، نه‌تنها با بی‌تجربگی خودش، بلکه با ناهماهنگی‌ها و شکست‌های کسانی که پیش از او آمده بودند نیز دست‌به‌گریبان بود.

یونایتد اکنون پذیرفته است که از دیوید مویس بیش از حد و خیلی زود انتظار داشت؛ مردی که فرگوسن او را، در فضایی آکنده از پنهان‌کاری و اضطراب که تصمیم این اسطوره اسکاتلندی برای کناره‌گیری را به همراه داشت، به‌عنوان جانشین خود برگزیده بود.

الکس فرگوسن دیوید مویس

باشگاه تا جایی که می‌توانست این موضوع را پنهان نگه داشت. روز دوشنبه، ششم مه ۲۰۱۳، در جلسه‌ای میان بخش‌های رسانه و بازاریابی یونایتد، یکی از مدیران برای نخستین بار عبارت رمزگونه «ملکه مرده است» را بر زبان آورد. حاضران تصور می‌کردند برای بحث درباره یک خرید جدید یا قرارداد اسپانسری گرد هم آمده‌اند.

وقتی سر الکس سرانجام رفت، پس از آنکه عنوان قهرمانی لیگ را از منچسترسیتی بازپس گرفته بود، دو هدیه از بازیکنانش دریافت کرد: یک ساعت رولکس ساخت سال ۱۹۴۱ (سال تولدش) و کتابی از عکس‌ها و یادگاری‌ها که گفته می‌شود با همان چرم قرمز لوکسی صحافی شده بود که فراری برای فضای داخلی خودروهای اسپرت خود استفاده می‌کند.

الکس فرگوسن رونی

اما آنچه او برایشان به جا گذاشت، در هاله‌ای از عدم قطعیت پیچیده شده بود. فرگوسن یک سرمربی کنترل‌گرا بود. مردی متعلق به نسل خود، از آخرین مربیان بزرگ پدرسالار که بر تمام جنبه‌های باشگاه تسلط داشت و ضرب‌آهنگ و قوانین آن را تعیین می‌کرد. برنامه‌ریزی برای جانشینی، کاری دشوار بود.

یکی از افرادی که آن زمان در اولدترافورد حضور داشت، می‌گوید: «وقتی سر الکس کنار رفت، چیزی برای دیوید مویس باقی نمانده بود که با آن کار کند. تمام نبوغ، تمام جادو و حتی ابتدایی‌ترین پایه‌ها، همگی در ذهن سر الکس بود.»

یونایتد بلافاصله پس از رفتن او دچار مشکل شد. فرگوسن به بازنشستگی خو گرفت و همواره به توصیه‌ای که به او شده بود عمل می‌کرد: هنگام پوشیدن کت و شلوار، کفش به پا کند، نه دمپایی.

صبح‌هایش را در کافه «لو پُتی دِلیس» در ویلمزلو، محل زندگی‌اش، می‌گذراند؛ روزنامه Racing Post را می‌خواند و از ساندویچ محبوب تخم‌مرغ و مایونز خود، همراه با یک فنجان قهوه، لذت می‌برد.

عملکرد سرمربیان منچستر یونایتد
درصد پیروزی مربیان منچستر یونایتد

این نظم و انضباط شخصی در تضاد کامل با رفتار باشگاهی بود که الکس ترک کرده بود. در سال‌های پر از تردید و شکست‌های پیاپی پس از آن، یونایتد به‌دلیل فقدان برنامه‌ریزی، جسارت و چشم‌انداز، خود را زمین‌گیر یافت؛ ضعف‌هایی که در تمام سطوح باشگاه ریشه دوانده بود.

مشکل اصلی، انتخاب مویس یا فن‌خال نبود. باشگاه‌های بزرگ می‌توانند از اشتباهات مقطعی جان سالم به در ببرند. آنچه یونایتد را به ورطه کشاند، انباشت اشتباهات بود. هر لغزش، با لغزشی دیگر بدتر می‌شد.

وقتی سر جیم رتکلیف، رهبر تازه‌ترین تلاش یونایتد برای رستگاری، اخیراً به‌طور علنی وعده داد که سه سال دیگر به آموریم فرصت خواهد داد، این سخن غریب به نظر رسید؛ چرا که این باشگاه مدت‌هاست در سطح مدیریتی از مسیر روشن و پایدار محروم بوده است. شش سرمربی دائمی پس از فرگوسن، توسط چهار فرد متفاوت منصوب شدند. هر بار، نیاز و استیصال بیشتر شد.

دیوید مویس منچستر یونایتد

مویس انتخاب شد و قراردادی شش‌ساله دریافت کرد زیرا فرگوسن احساس می‌کرد باشگاه به کسی نیاز دارد که از همان مکتب گلاسکویی خودش آمده باشد؛ فردی پرورش‌دهنده، قادر به مدیریت یک تحول تدریجی و در عین حال مقتدر. مویس اما تنها ۱۰ ماه از آن قرارداد شش‌ساله را در اولدترافورد دوام آورد.

پس از او فن‌خال آمد، زیرا اد وودوارد، نایب‌رئیس اجرایی باشگاه، معتقد بود او یک برنامه‌ریز است؛ کسی که می‌تواند مسیرها را ترسیم کند و همچنین بهترین ذهن تاکتیکی موجود در بازار مربیان دنیای فوتبال به‌شمار می‌رفت.

اما وودوارد ساده‌لوح بود. مدیری باهوش در بازاریابی با درک مالی بالا، اما در دنیای فوتبال به‌طور گسترده فردی زودباور و ضعیف تلقی می‌شد. وودوارد آن‌قدر از انتخاب فن‌خال به وجد آمده بود که به این مربی هلندی اجازه داد سیاست‌های نقل‌وانتقالاتی باشگاه را دیکته کند. نتیجه، یک فاجعه تمام‌عیار بود.

اد وودوارد منچستر یونایتد

دو سال بعد، زمانی که ژوزه مورینیو وارد این روایت هرچه آشفته‌تر شد، نقطه‌عطف‌ها دوباره جابه‌جا شده بودند: تمام صحبت‌ها درباره آینده و استراتژی بلندمدت کنار گذاشته شد. مورینیو یک عمل‌گرای تمام‌عیار بود. او فقط به «اکنون» اهمیت می‌داد.

یونایتد به‌سرعت در حال از دست دادن انسجام، برنامه‌ریزی و اقتداری بود که در دوران فرگوسن به‌خاطر آن‌ها تحسین می‌شد. جای آن‌ها را چیزی گرفته بود که بیشتر شبیه وحشتی به‌سختی پنهان‌شده بود.

این هرج‌ومرج و هراس با صحنه‌هایی روشنگرانه همراه شد: تنها دقایقی پس از آنکه یونایتدِ فن‌خال در مه ۲۰۱۶ جام حذفی را با پیروزی برابر کریستال پالاس فتح کرد، همسر او روی تلفن همراهش در حال خواندن خبری در مورد برکناری قریب‌الوقوعش بود.

لویی فن خال

در نشست خبری پس از بازی، زمانی که خبرنگاران تلاش کردند فن‌خال را از آنچه در راه است آگاه کنند، او خشمگین و برآشفته شد. همه می‌دانستند جز خودش. فارغ از تمام ضعف‌های فن‌خال، او یکی از بزرگ‌ترین مربیان دوران مدرن بود. چنین رفتاری با او نشانه‌ای آشکار از فقدان اقتدار در سطوح بالای باشگاه بود.

با استخدام مورینیو، وودوارد و اطرافیانش فردی را به کار گرفتند که یک بمب مدیریتی در کیف دستی‌اش داشت؛ مربی‌ که روح زمانه از او عبور کرده بود. اما در عطش قهرمانی دوباره، مورینیو دیگر نگران ظاهر کار یا پیامدهای بلندمدت انفجار اجتناب‌ناپذیر بدگمانی، درگیری‌های داخلی و کینه‌توزی برای باشگاه نبودند.

یکی دیگر از منابع نزدیک به اولدترافورد می‌گوید: «در استخدام ژوزه یک مصالحه وجود داشت. او گروه را منقبض می‌کند و بدگمانی می‌پروراند. بعضی بازیکنان خرد شده و کنار گذاشته می‌شوند. اما ایده این بود که با ژوزه قرص را قورت بدهیم، هرج‌ومرج را تحمل کنیم و هم‌زمان این بار سنگین را از دوش‌مان برداریم و لیگ را ببریم. اما جواب نداد. باز هم.»

یونایتد در دوران پرافتخار فرگوسن آن‌قدر به پیروزی عادت کرده بود که شکست برایش نگران‌کننده و گیج‌کننده شده بود. آن‌ها تجربه لازم برای حفظ خونسردی را نداشتند. مدام تغییر جهت می‌دادند.

و در حالی که تعلل می‌کردند و از این سو به آن سو می‌رفتند، همسایه‌های پرهیاهوی‌شان آن‌ها را از میدان به در می‌کردند. پیروزی‌های مداوم منچسترسیتی زیر نظر پپ گواردیولا و سپس لیورپول با یورگن کلوپ، آن‌ها را به وحشت انداخته بود. یونایتد داشت جا می‌ماند.

همان مشکلات مخرب، مانند رگه‌ای از سم کشنده، دوران حضور چهار مربی نخست پس از فرگوسن را درنوردید. جذب بازیکنان ناکارآمد، مشکلات فردی با برخی بازیکنان و فرهنگی فاسد در رختکن که گاه آن‌قدر از روحیه «ما در برابر دنیا»ی فرگوسن فاصله داشت که بازتنظیم آن ناممکن به نظر می‌رسید. تغییرات پیاپی و تمام پیامدهایش، فقط بر این آشوب افزود.

اوله گونار سولشر منچستر یونایتد سرمربی

در میان همه آن‌ها، اوله گونار سولشر بهترین شانس را برای بازگرداندن هماهنگی و ارزش‌های کلیدی به باشگاه را داشت. این اسطوره نروژی، قهرمان فینال لیگ قهرمانان ۱۹۹۹ و نماد ازخودگذشتگی در تاریخ باشگاه، اواخر سال ۲۰۱۸ و پس از آنکه دوران «شوک و وحشت» ژوزه مورینیو سرانجام منفجر شد، به باشگاه آمد.

سولشر ساعت ۷:۵۵ صبح یک پنج‌شنبه سرد وارد کرینگتون شد، در حالی که هدایایی به همراه داشت: شکلات نروژی برای کَت فیپس، مسئول پذیرش محبوب کرینگتون که بعدها درگذشت، و یک ساک پر از مرهم برای دیگران تا زخم‌های ناشی از سمیّت دوران مورینیو را التیام دهد.

یکی از کارکنان باشگاه در این مورد می‌گوید: «احساس می‌کردی کسی پرده‌ها را کنار زده و نور خورشید را به داخل آورده است.»

سولشر سرمربی منچستر یونایتد

دو روز بعد، در مهمانی کریسمس با حضور بیش از ۵۰۰ نفر از کارکنان که در باشگاه کریکت لانکاشر برگزار شد، سولشر میکروفن را در دست گرفت و به همه گفت: «از خودتان پذیرایی کنید، چون کریسمس است. و یادتان باشد که شما برای منچستریونایتد کار می‌کنید؛ باید هر روز از کارتان لذت ببرید.»

در سه سال بعدی، سولشر به‌شدت به گذشته یونایتد تکیه کرد. او چیزهای زیادی از کتابچه مربیگری فرگوسن وام گرفت: تمرکز بر نقاط قوت، پذیرش کار جمعی. دوباره از بازیکنان خواست در روز مسابقه کت‌وشلوار بپوشند.

لحظاتی وجود داشت که حس می‌شد یونایتد بازگشته است؛ مانند پیروزی در لیگ قهرمانان مقابل پاری‌سن‌ژرمن در مارس ۲۰۱۹ که آن‌ها را به مرحله یک‌چهارم نهایی رساند. اما این تنها یک سپیده‌دم دروغین بود.

سولشر در نوامبر ۲۰۲۱، پس از شکست سنگین ۴-۱ مقابل واتفورد و بلافاصله بعد از باخت ۵-۰ برابر لیورپول در اولدترافورد، با چشمانی اشک‌آلود کرینگتون را ترک کرد. یک مربی دیگر زیر سنگینی زندگی در باشگاهی در حال فروپاشی، در هم شکست.

«این‌ها باعث اخراج من می‌شوند.» او این جمله را بیش از یک بار درباره بازیکنانش به اعضای کادر فنی گفته بود و حق با او بود. مدتی پس از جدایی‌اش، وقتی در یک مراسم شام در منچستر صحبت می‌کرد، بازیکنان سابقش را «دانه‌های برف» نامید.

لویی فن خال روبن فن پرسی

مشکل سولشر به‌طور خاص با آنتونی مارسیال و پل پوگبا بود. البته در این مسیر تنها نبود. مویس در مدیریت رابین فن‌پرسی دچار مشکل شده بود. فن‌خال با دروازه‌بان تیم، ویکتور والدس و مدافعان، رافائل و مارکوس روخو کنار نمی‌آمد. همچنین میان مورینیو و لوک شاو نیز اختلاف‌هایی وجود داشت.

سیاست کند و سنگین جذب بازیکن در یونایتد، سولشر را با بازگشت کریستیانو رونالدو نیز روبه‌رو کرد؛ بازگشتی که با نمایشی خیره‌کننده مقابل نیوکاسل آغاز شد، اما در نهایت با غرولندهای فراوان اسطوره اولدترافورد درباره اینکه «همه‌چیز دیگر مثل گذشته نیست» تعریف شد.

او درست می‌گفت. اگر همه‌چیز مثل قبل بود، هرگز به این فکر نمی‌افتادند که او باید بازگردد و نجات‌شان دهد.

بازیکنان یونایتد احساس می‌کردند سولشر بیش از حد نرم است و از این موضوع سوءاستفاده می‌کردند. فن‌خال بیش از حد شبیه یک معلم مدرسه بود؛ حتی چیدمان میزهایی را که بازیکنان پشت آن غذا می‌خوردند تغییر می‌داد، در حالی که مورینیو، پس از اینکه در ابتدا همه را مجذوب خود کرد، خیلی زود با همه وارد جنگ شد؛ به‌ویژه اگر نامشان پوگبا بود.

دیوید مویس منچستر یونایتد

برای مدتی پس از مویس، باشگاه تلاش کرد از فلسفه‌ای در جذب بازیکن و DNA مدیریتی پیروی کند که توسط وودوارد، فرگوسن، سر بابی چارلتون و برایان رابسون طراحی شده بود.

الگو این بود: یونایتد باید در زمین فروتن اما مغرور باشد، فوتبال هجومی با بازیکنان باکیفیت بازی کند و به بازیکنان آکادمی خودش فرصت بدهد. و البته پیروز هم بشود.

این بدترین برنامه ممکن نبود، اما در طول دهه بعد، به‌طور مداوم با خرید بازیکنان اشتباه و انتخاب مربیان نادرست تضعیف شد. بدون تردید، تعداد هر دو بیش از حد زیاد بود. و در تمام این مدت، حتی ذره‌ای نشانه از یک الگوی مشخص هم دیده نشد.

لویی فن خال

فن‌خال بیش از هر کس دیگری در جذب بازیکنان اشتباه مقصر بود. یونایتد در آن مقطع در حال فاصله‌گرفتن از سیستم قدیمی اما فوق‌العاده مؤثر فرگوسن در زمینه جذب بازیکن و حرکت به‌سوی یک مدل مدرن و داده‌محور بود که قرار بود آینده باشگاه را تضمین کند. اما با ورود فن‌خال، همه این برنامه‌ها متوقف شد.

استعداد‌یاب‌های ارشد باشگاه حالا تعریف می‌کنند که در آن دوره، برخی از نقل‌وانتقالات یونایتد کاملاً آن‌ها را غافلگیر کرده بود. به‌طور مثال، قرار نبود باشگاه هیچ بازیکنی را جذب کند مگر اینکه از چندین مرحله ارزیابی و تأیید عبور کرده باشد.

یکی از کارکنان سابق باشگاه می‌گوید: «اما در آخرین روز پنجره نقل‌وانتقالات سپتامبر ۲۰۱۵، آنتونی مارسیال سر و کله‌اش پیدا شد، هیچ‌کس حتی اسمش را هم نشنیده بود.»

به دستور مستقیم فن‌خال، یونایتد بازیکنانی مانند آنخل دی‌ماریا، رادامل فالکائو، ممفیس دیپای و باستین شواین‌اشتایگر را نیز جذب کرد.

رادامل فالکائو منچستر یونایتد

دی‌ماریا هرگز در اولدترافورد علاقه‌ای به تلاش از خود نشان نداد و بازیکنان یونایتد مدام با تمسخر می‌گفتند که فالکائو، مهاجم بزرگ سابق کلمبیایی، آن‌قدر مصدوم شده بود که دیگر حتی صاف راه‌رفتن هم برایش سخت بود، چه برسد به دویدن. این دو از ضعیف‌ترین خریدهای تاریخ باشگاه منچستر یونایتد به شمار می‌آیند.

یکی از مدیران یونایتد پس از شنیدن کنفرانس مطبوعاتی ابتدایی دیپای، او را تمام‌شده تلقی کرد. وقتی رونی به او گفت بعد از عصبانی‌کردن سرمربی بهتر است کم‌حاشیه باشد، دیپای در بازی بعدی تیم ذخیره‌ها با رولزرویس در باشگاه حاضر شد.

و شواین‌اشتایگر، با وجود تمام حرف‌هایی که حالا بعد از بازنشستگی درباره ارتباطش با یونایتد می‌زند، هرگز تعهدی در حدی که هم‌تیمی‌های باتجربه انتظار داشتند نشان نداد. یکی از آن‌ها گفت: «او برای پول آمد و برای اینکه بگوید در یونایتد بازی کرده. واقعاً رسوایی بود.»

زیر بار چنین سیاست جذب معیوبی، یونایتد به سختی پیش می‌رفت. آن دوره پر از اشتباه در بازار نقل‌وانتقالات، الگویی از سردرگمی را رقم زد که هرگز حل نشد و تمام مربیان بعدی، با وجود تمام ضعف‌ها و خصوصیات فردی‌شان، تاوانش را دادند.

ژوزه مورینیو منچستر یونایتد

مورینیو قطعاً به تمام خواسته‌هایش در بازار نقل‌وانتقالات نرسید و همین موضوع به عاملی کلیدی در فروپاشی کامل رابطه او با وودوارد تبدیل شد. وودوارد به دوستانش گفته است: «آخرش دیگر داشت مستقیم سراغ من می‌آمد و می‌دانستم کار تمام است.»

اوضاع برای مویس هم تفاوت چندانی نداشت. او هنوز هم معتقد است که یونایتد بازیکنانی را که می‌خواست در اختیارش نگذاشت. او تونی کروس، گرت بیل و سسک فابرگاس را خواسته بود؛ اما مروان فلینی و خوان ماتا را به او دادند. درباره رابطه‌اش با وودوارد، مویس در خلوت گفته بود: «یا نابغه است یا یک دلقک لعنتی.»

در عین حال، برخی که آن زمان در اولدترافورد بودند، به‌کلی مناسب‌بودن سرمربی سابق اورتون برای یونایتد را زیر سؤال می‌بردند. یک منبع سطح‌بالا می‌گوید: «ما برای بیل اقدام کردیم چون می‌دانستیم از تاتنهام جدا می‌شود. اما او را برای کدام تیم می‌خواهی جذب کنی؟ رئال مادریدِ کارلو آنچلوتی یا منچستریونایتدِ دیوید مویس؟»

دیوید مویس مروان فلینی

مویس هرگز گزینه مناسبی نبود. بعضی‌ها حالا می‌گویند با توجه به اینکه اعتبارش را با دوره‌های موفق در وستهام و حالا دوباره در اورتون بازسازی کرده، شاید باید بیش از هشت ماه فرصت می‌داشت. ممکن است منصفانه باشد که بگوییم جانشینی فرگوسن حتی از آنچه تصور می‌شد هم سخت‌تر بود، اما در عین حال مویس هرگز واقعاً با این چالش کنار نیامد.

او اعتراف کرده بود که روی صندلی فرگوسن نشسته و دقیقاً همان‌قدر معذب شده که انتظارش را داشت. مویس می‌گوید: «اولین‌بار که روی آن صندلی نشستم حس عجیبی داشتم. خودم تنها نشستم، وقتی کسی نگاه نمی‌کرد.»

این مربی اسکاتلندی تلاش کرد راه خودش را برود. کادر مربیگری فرگوسن را کنار گذاشت و چیپس را از سلف سرویس کاریگتون حذف کرد. بعد از کمی چانه‌زنی، چیپس‌ها برگشتند اما «درشت‌تر» و با نسبت چربی به سیب‌زمینی کمتر.

دیوید مویس منچستر یونایتد

با این حال، مویس گاهی به‌شدت ناشی به نظر می‌رسید. در پرواز بازگشت از یک شکست در لیگ قهرمانان، بازیکنانش پوزخند می‌زدند وقتی دیدند او کتابی درباره تکنیک‌های مدیریت می‌خواند.

در موقعیتی دیگر، وقتی اطلاعات ترکیب اصلی تیمش مرتب به یک روزنامه درز می‌کرد، به‌جای برخورد با مخبر واقعی، حتی زمانی که دقیقاً می‌دانست کدام بازیکن مسئول افشاگری‌هاست، تصمیم گرفت خبرنگار آن روزنامه را از نشست‌های خبری‌اش محروم کند.

در تنها تور پیش‌فصل خود با منچستر، سفری بزرگ به تایلند، استرالیا و ژاپن که پیش از آن‌که فرگوسن به کسی بگوید قرار نیست برای هدایت آن حضور داشته باشد، به تأیید او رسیده بود، مویس در سیدنی برای صرف غذا با خبرنگاران تخصصی منچستریونایتد دیدار کرد.

او در حالی وارد شد که فهرستی از مطالبی را در دست داشت که آن‌ها نوشته بودند و از قبل او را ناراحت کرده بود. اگر فرگوسن چنین کاری می‌کرد، شاید جواب می‌داد. اما از مویس؟ همه‌چیز بیشتر شبیه تقلیدی کم‌رنگ و غیرضروری به نظر می‌رسید.

مویس اگر یکی‌دو نفر از کمک‌های فرگوسن را کنار خود نگه می‌داشت، می‌توانست روند گذار را هموارتر کند.

دیوید مویس سرمربی منچستر یونایتد

در عین حال، او به‌درستی انتظار داشت از بازیکنان باتجربه‌ای مثل فن‌پرسی، ریو فردیناند، نمانیا ویدیچ و پاتریس اورا بیشتر ببیند؛ قهرمانانی که فصل قبل قهرمان لیگ شده بودند، اما با رفتن فرگوسن انگار افت کرده بودند. آن‌ها در یونایتد، مویس را تنها گذاشتند و حالا خودشان هم این را می‌دانند.

یکی از نزدیکان وودوارد می‌گوید: «ما از او بیش از حد انتظار داشتیم و ابزار لازم را در اختیارش نگذاشتیم. دوستش داشتیم و ناامیدش کردیم.»

دوازده سال گذشته پر است از نمونه‌هایی که نشان می‌دهد یونایتد چطور در مدرن‌شدن ناکام بوده است؛ بعضی به‌شدت مخرب، بعضی ظاهراً بی‌اهمیت. اما ماجرای «چیپس‌گیت» که پیش‌تر به آن اشاره شد، نشان می‌دهد نباید این موضوع را دست‌کم گرفت که فوتبالیست‌ها تا چه حد می‌توانند روی مسائل پیش‌پاافتاده حساس باشند.

در دوران فرگی، بازیکنان عاشق یک غذای ثابت در سلف باشگاه بودند: فیش‌فینگر، چیپس و نخودفرنگی له‌شده. خود فرگوسن اغلب برای خودش ساندویچ فیش‌فینگر و نخودفرنگی درست می‌کرد. اما مویس درک نمی‌کرد که چنین غذای حال‌خوب‌کنی چطور می‌تواند در رژیم یک ورزشکار مدرن جا داشته باشد و آن را ممنوع کرد.

حرکتی که اصلاً انقلاب تغذیه‌ای محسوب نمی‌شد؛ آن هم حدود ۱۵ سال پس از آن‌که آرسن ونگر تغذیه در لیگ برتر را متحول کرده بود. اما واضح بود که بازیکنان کینه‌ای به شکل فیش‌فینگر از او به دل گرفتند و درست در لحظه‌ای که رایان گیگز به طور موقت جایگزین مویس شد، «غذای قهرمانان» دوباره به منو برگشت.

لویی فن خال سرمربی منچستر یونایتد

فن‌خال می‌توانست ناشی و بی‌ملاحظه باشد؛ از توزیع دیاگرام روی کاغذ برای توضیح اینکه چرا تیمش سزاوار باخت مقابل وستهام نبوده گرفته تا «مرد چاق» خطاب‌کردن یک خبرنگار روزنامه سان پس از شکست مقابل نیوکاسل. هنگام ناهار، او دستور داد بازیکنان جدا از کارکنان غذا بخورند و به این ترتیب، روحیه فراگیری را که فرگوسن ایجاد کرده بود، بر هم زد.

یکی از افراد داخل باشگاه می‌گوید: «دیدگاه سر الکس این بود که همه ما منچستریونایتد هستیم، اما زیر نظر لوئیس این موضوع کم‌کم از بین رفت.»

از نظر فوتبالی، مربی هلندی پس از جام جهانی با عنوان یک نوآور وارد باشگاه شد؛ کسی که به خاطر تعویض دروازه‌بان برای ضربات پنالتی مقابل کاستاریکا در یک‌چهارم نهایی جام، تحسین شده بود. اما واقعیت این بود که روش‌هایش بیشتر شبیه چیزهایی از گذشته به نظر می‌رسید.

فن‌خال برای بازیکنان ایمیل‌هایی حاوی دستورالعمل‌های تمرینی و مسابقه می‌فرستاد. وقتی فهمید همیشه آن‌ها را نمی‌خوانند، درخواست تأیید خوانده‌شدن ایمیل را کرد.

لویی فن خال رایان گیگز

بازیکنان زیر فشار تمرینات بیش‌ازحد فنی و سنگین، احساس سردرگمی تاکتیکی می‌کردند. فن‌خال اغلب با سوت پرسروصدای خود بازی را متوقف می‌کرد، وارد زمین می‌شد و یک بازیکن که اغلب یک ملی‌پوش باتجربه بود را نیم متر به راست یا چپ می‌برد. بعد اعلام می‌کرد: «حالا می‌توانی بازی کنی.»

بار دیگر، یونایتد از مربی جدید خود نتیجه نگرفت. «سعی کردیم هواپیما را در حالی بسازیم که در حال پرواز بود،» عبارتی است که وودوارد درباره آن دوره به کار برد. اما چرا؟ چه اشکالی داشت اگر کمی آهسته‌تر پیش می‌رفتند؟

پایه‌ها و اصولی که فن‌خال در دهه ۱۹۹۰ در آژاکس و بارسلونا بنا کرده بود، آزمون زمان را پس داده بودند، اما در یونایتد خبری از چنین اعتمادی نبود.

این مرد بزرگ هلندی با مدل موی کلاسیکش، هنوز هم از سوی برخی در اولدترافورد به‌عنوان فردی مهربان و در دسترس یاد می‌شود؛ کسی که به افرادی که با آن‌ها، برای آن‌ها و در کنارشان کار می‌کرد، اهمیت می‌داد.

اما آن‌ها مورینیو را به همان شکل به یاد نمی‌آورند. وودوارد مربی پرتغالی را پس از خواندن هشت کتاب درباره او به سرمربیگری تیم منصوب کرد. فکر می‌کرد می‌داند چه چیزی به دست می‌آورد. اشتباه می‌کرد.

ژوزه مورینیو سرمربی منچستر یونایتد

یکی از اعضای باسابقه تیم رسانه‌ای داخلی یونایتد، هر مصاحبه با مورینیو را «مثل صحبت‌کردن با کسی در یک سلول گروگان‌گیری» توصیف کرد. او حتی در لحظات پیروزی هم نمی‌توانست از این حالت چهره فاصله بگیرد.

وقتی پیش از شروع بازی در استکهلم به یکی از منابع ارشد یونایتد گفته شد که شاید آن‌ها در فینال لیگ اروپا ۲۰۱۷ آژاکس را شکست دهند، دیلی‌میل اسپورت با پاسخی صریح روبه‌رو شد: «الان فقط اگر از مربی یک لبخند ببینم، آن را نشانه پیشرفت می‌دانم.»

چه چیزی باعث شد مورینیو که تمام دو سال و نیم دوران مربیگری‌اش در منچستر را در هتل لاوری زندگی می‌کرد، تا این اندازه خشمگین و تهاجمی باشد؟ کسانی که او را می‌شناسند می‌گویند ریشه‌اش این بود که او در اعماق وجودش می‌دانست هرگز قهرمان لیگ برتر نخواهد شد. یونایتد به اندازه کافی خوب نبود.

منچستر مورینیو

قرار بود ورود او به منچستر، آغاز فصل جدیدی از نمایش «ژوزه-پپ» باشد؛ ادامه رقابت‌های مشهورشان به‌عنوان مربیان رئال مادرید و بارسلونا. اما این اتفاق هرگز نیفتاد.

در عوض، این گواردیولا و کلوپ بودند که نقش‌های اصلی را به دست گرفتند، وقتی تیم‌های سیتی و لیورپول‌ تحت هدایت این دو، سبک فوتبالی هیجان‌انگیز و مبتنی بر مالکیت توپ را توسعه دادند؛ سبکی که نگاه ذاتاً عمل‌گرایانه و ساده‌انگارانه مورینیو توان رقابت با آن را نداشت.

مورینیو تاریخ دوران حضورش در منچستر را مطابق میل خود بازنویسی کرده است. او مقام دوم لیگ برتر در سال ۲۰۱۸ را یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای دوران مربیگری‌اش می‌داند؛ ادعایی که آشکارا بی‌معنی است. مورینیو هشت عنوان قهرمانی لیگ در سراسر اروپا و پنج جام اروپایی برده و ضمن اینکه یونایتد آن فصل ۱۹ امتیاز عقب‌تر از منچسترسیتیِ قهرمان قرار گرفت.

مورینیو قهرمانی منچستر یونایتد

در بسیاری از رفتارهای مورینیو مشهود بود که شاهد مربی بزرگی هستیم که با افول دوران مربیگری‌اش می‌جنگد. ژوزه با همه‌چیز در جنگ بود؛ از جمله با خود باشگاه.

او به رئال مادرید عادت داشت؛ جایی که باشگاه می‌توانست در پشت صحنه داستان‌ها را در رسانه‌ها جا بیندازد و برای انتقال پیام‌هایش فضاسازی کند. اما گاهی مورینیو خودش دست‌به‌کار می‌شد.

در تور آمریکا در سال ۲۰۱۸، پس از آنکه در یک کنفرانس خبری در سن‌خوزه به رسانه‌ها گفت هیچ تضمینی وجود ندارد که آنتونی مارسیال اجازه جدایی داشته باشد، سالن را ترک کرد و بعد مخفیانه سه خبرنگار را فراخواند تا به آن‌ها بگوید هر کاری از دستش بربیاید برای فروش این بازیکن فرانسوی انجام خواهد داد.

مورینیو پوگبا

رابطه سمی مورینیو با پل پوگبا به پس‌زمینه سقوط او در یونایتد تبدیل شد؛ رابطه‌ای که برخی آن را به اختلاف فرگوسن با بکام تشبیه می‌کردند. درگیری‌های آن‌ها بسیار شدید و علنی بود.

مورینیو زمانی آن مشاجره در زمین تمرین را آغاز کرد که می‌دانست دوربین‌های اسکای در حال ضبط هستند. این کار همان توجهی را که مربی می‌خواست جلب کرد، اما مانند بسیاری از اقداماتش، به قیمت ازهم‌پاشیدن وحدت رختکن تمام شد.

مورینیو پوگبا را نیمکت‌نشین کرد، تعویضش کرد و سپس عمداً جانشین او، اسکات مک‌تامینی، را این‌گونه توصیف کرد: «مدل موی معمولی، بدون تتو، بدون ماشین‌های گرانقیت، بدون ساعت‌های بزرگ؛ یک بچه متواضع.» لوک شاو که اغلب اهالی فوتبال او را بازیکنی با شخصیت سالم می‌دانند هم در امان نماند. تا پیش از تور تابستانی ۲۰۱۸، مورینیو به‌طور علنی مدافع انگلیسی را مسخره می‌کرد.

یک روز پس از تمرین در لس‌آنجلس، هنگام بازگشت با خودروهای گلف، مورینیو به خودرو حامل شاو اشاره کرد و با کنایه‌ای درباره وزن او گفت: «من باید با جیمز کوردن بروم.»

مورینیو و لوک شاو

منابعی در کارینگتون از یک مربی وسواسی صحبت می‌کردند که «یک دقیقه به تو لبخند می‌زند و دقیقه بعد کاملاً نادیده‌ات می‌گیرد». این وظیفه به گردن دستیارش، روی فاریـا، افتاده بود که روحیه تیم را بالا نگه دارد؛ در حالی که گزارش‌هایی منتشر می‌شد مبنی بر اینکه مورینیو در تمرین‌ها از بازیکنان فاصله می‌گیرد و برای پرهیز از برخورد با آن‌ها در سلف، از ورودی فرعی استفاده می‌کند. تا زمان جدایی‌اش، حتی متحد بزرگش فرگوسن هم به ندرت نام او را بر زبان می‌آورد.

در سال ۲۰۱۸، مدیران یونایتد از تصمیم مورینیو برای پوشیدن هودی زیر کت رسمی باشگاه، به‌جای پیراهن و کراوات، در مراسمی عمومی به‌شدت شوکه شدند؛ مراسمی که با حضور بازماندگان فاجعه مونیخ، سر بابی چارلتون و هری گرگ، برای شصتمین سالگرد آن سانحه برگزار شده بود.

وقتی تصمیم گرفته شد که فصل ۲۰۱۲/۱۳ آخرین فصل فرگوسن باشد، وودوارد با چند گزینه بالقوه برای جانشینی او، از جمله ژوزه مورینیو، گفت‌وگوهایی انجام داد.

یکی از افراد مطلع اعتراف می‌کند: «مشکل این بود که خیلی دیر جنبیدیم. همه گزینه‌های واضح قبلاً تعیین تکلیف شده بودند. لوران بلان با پاری‌سن‌ژرمن به توافق رسیده بود، گواردیولا به بایرن مونیخ رفته بود، آنچلوتی برای جانشینی ژوزه در رئال مادرید توافق کرده بود و خود ژوزه هم در حال بازگشت به چلسی بود.»

با این حال، تمام مربیانی که پس از فرگوسن آمدند، به‌طور فزاینده‌ای با همان نقص‌های مشترک زمین‌گیر شدند: بازیکنان ضعیف، نگرش‌های ضعیف، سیاست‌های ضعیف، جذب بازیکن ضعیف، مدیران اجرایی ضعیف و رهبری ضعیف.

هر مربی جدیدی با آشفتگی بزرگ‌تری نسبت به نفر قبل روبه‌رو می‌شد. و اغلب، وقتی به بالا نگاه می‌کردند، آنجا هم چیزی جز سردرگمی نمی‌دیدند.

اوله گونار سولشر سرمربی منچستر یونایتد

سولشر در ژوئیه ۲۰۲۱ قرارداد جدیدی دریافت کرد و وودوارد گفت: «اوله خستگی‌ناپذیر کار کرده تا پایه‌هایی برای موفقیت بلندمدت بنا کند.»

چهار ماه بعد، مربی نروژی اخراج شد. قرارداد جدید صرفاً برای فروکش‌کردن گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای درباره آینده‌ این سرمربی بسته شده بود.

یک منبع نزدیک به باشگاه در این باره فاش می‌کند: «هیچ معنایی نداشت. همان رقم غرامت قرارداد قبلی در آن بود.»

شاید ترسناک‌ترین چیز در چشم‌اندازی آکنده از آشوب، وحشت و شکست این بود که با گذشت زمان، سطح انتظارات از باشگاهی که زمانی بزرگ بود، تقریباً بدون آنکه کسی متوجه شود، پایین آمد.

نبود جهت‌گیری در یونایتد، به همان اندازه که توسط مربیانش شکل گرفت، در رفتار و عملکرد آن‌ها هم بازتاب یافت.

تا زمانی که نظریه‌پرداز آلمانی، رالف رانگنیک، پس از اخراج سولشر برای شش ماه استخدام شد تا اوضاع را سر و سامان دهد، باشگاه آن‌قدر در گرداب سردرگمی فرو رفته بود که حاضر بود تقریباً هر چیزی را امتحان کند.

رانگنیک به جهان گفت که ترکیب یونایتد نیاز به «جراحی قلب باز» دارد. اما آن زمان، زیر آن نشان باشگاه مشهور، فقط ضربانی بسیار ضعیف باقی مانده بود…

ادامه دارد…

منبع خبر: روزیاتو

این خبر از سایت منبع نقل شده و پایگاه خبری زیرنویس در قبال محتوای آن مسئولیتی ندارد. در صورت نیاز، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا بررسی گردد.

«از کودکان در مراسمی دیگر پذیرایی می‌شود»؛ جمله ای شیک، اما ویرانگر ۲۹ آذر ۱۴۰۴

واکاوی پیامدهای فرهنگی و اجتماعی حذف کودکان از مراسم‌ها«از کودکان در مراسمی دیگر پذیرایی می‌شود»؛ جمله ای شیک، اما ویرانگر

ازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج می‌کنند؟ ۲۲ آذر ۱۴۰۴

تحلیل جامعه‌شناختی کاهش ازدواج و فرزندآوری در ایرانازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج می‌کنند؟

چهره‌های مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی ۱۷ آبان ۱۴۰۴

لزوم تمرکز بر خدمت به جای زندگی خصوصیچهره‌های مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی

زیرنویس را در شبکه‌های اجتماعی همراهتان داشته باشید