برای کریستیانو رونالدو، نشانهٔ زوال منچستریونایتد، کاشیهای شل و لبپَرِ استخر شنا در کرینگتون بود. برای زلاتان ابراهیموویچ، مدرک اینکه یونایتد دیگر آن باشگاه بزرگِ تصوراتش نیست، کسر یک پوند از دستمزدش بابت نوشیدن آبمیوه از مینیبار هتل در یکی از سفرهای باشگاه بود. ابراهیموویچ در زندگینامهاش در این باره نوشت: «همه فکر میکنند یونایتد […]
برای کریستیانو رونالدو، نشانهٔ زوال منچستریونایتد، کاشیهای شل و لبپَرِ استخر شنا در کرینگتون بود. برای زلاتان ابراهیموویچ، مدرک اینکه یونایتد دیگر آن باشگاه بزرگِ تصوراتش نیست، کسر یک پوند از دستمزدش بابت نوشیدن آبمیوه از مینیبار هتل در یکی از سفرهای باشگاه بود.
ابراهیموویچ در زندگینامهاش در این باره نوشت: «همه فکر میکنند یونایتد یک باشگاه بزرگ است، یکی از قدرتمندترینها در جهان. اما وقتی آنجا رفتم، ذهنیتی کوچک و بسته دیدم.»

الکسیس سانچز پس از تنها یک جلسهٔ تمرین با منچستر به این نتیجه رسید. ستارهٔ شیلیایی، یکی از بدترین و پرهزینهترین خریدهای یونایتد در تاریخِ اخیرِ تاریک باشگاه، پس از دیدن پشتپردهٔ اولدترافورد برای کوتاهترین زمان ممکن، با مدیر برنامههایش تماس گرفت تا ببیند آیا میتواند انتقالش از آرسنال را لغو کند یا نه.
سانچز بعدها گفت: «دوست داشتم بازی کنم، همهچیز را ببرم و هواداران را خوشحال کنم. اما این اتفاق نیفتاد، چون بعضی چیزها در آن زمان در شأن باشگاهی در حد و اندازهٔ یونایتد نبود.»
دو خرید بزرگ یک دههٔ گذشته باشگاه منچستر یونایتد خیلی زود فهمیدند آن امپراتوری که سر الکس فرگوسن ساخته بود، پس از بازنشستگیاش در ۲۰۱۳ وارد مسیر تباهی شده است. حق با آنها بود. و نشانههای این تباهی و افول از همه بیشتر در ترکیبهایی دیده شد که طی این سالها یونایتد را به قعر دریا کشاندند.

در یونایتد مدرن تقریباً همیشه یک مقصر بزرگ وجود دارد، یا یک خانوادهٔ مقصر: گلیزرها. مالکان غایب در بیشتر سالهای مدیریت باشگاه؛ آمریکاییهایی که همراه با نمایندگانشان معمولاً برای همهچیز سرزنش میشوند. این قابل درک است: ماهی از سر میگندد، و داستان همین است.
اما تکلیف بقیه چیست؟ یونایتد بهدلیل سالها عملکرد ضعیف در میدان، دچار ایست قلبی شده و این تقصیر بازیکنان است و «کارشناسهایی» که آنها را خریدند.
همچنین مسئولیت بر گردن اد وودوارد است؛ مدیری مجذوب نامهای بزرگ و ایجنتهای پر زرقوبرق و بیش از حد شیفتهٔ آمار شبکههای اجتماعی. مسئولیت بر گردن ریچارد آرنولد نیز هست که پس از او به دفتر مدیرعاملی رفت. و بر گردن آن مردان بیچهرهٔ بیشماری که سالها یونایتد جستجو در بازار نقلوانتقالات را به آنها سپرد و شکست خورد؛ مثل جان مرتا که اکنون پس از دوران فاجعهبار در سمت مدیر فوتبال یونایتد، در آتالانتا فعالیت میکند.

ساختن ترکیب یک تیم کاری پیچیده و ظریف است. اشتباه رخ میدهد. اما حقیقت این است که یونایتد سالهاست روی یک اصل ساده اشتباه کرده: پول بیش از حد برای بازیکنان بسیار ضعیف.
چطور این الگوهای مأیوسکننده و مخرب بارها تکرار شدهاند؟ از آنخل دیماریا در ۲۰۱۴ تا راسموس هویلوند در ۲۰۲۳، استراتژیهای ناشیانهٔ یونایتد آنقدر رد هزینه برجای گذاشته که حتی بویش را میتوان حس کرد.
در طول ۱۲ سال گذشته، یونایتد حدود ۲ میلیارد پوند برای ۷۵ بازیکن هزینه کرده. اما چند نفر از اینها واقعاً خریدهای موفقی بودهاند؟ جز برونو فرناندز که پنج سال پیش به اولدترافورد آمد، نام دیگری به ذهنتان میرسد؟

اصلاً استراتژی مشخصی در سیاست نقلوانتقالات یونایتد در دههٔ اخیر وجود داشته؟ اگر داشته، چه بوده؟
درحالیکه باشگاههایی چون منچسترسیتی و لیورپول با هزینههای سنگین همراه با برنامهریزی هوشمندانه از رقیب همیشگی جلو افتادند، باشگاههای کوچکتری مثل بورنموث، برایتون و برنتفورد با استفاده از دادههای مدرن و مدلهای هوش مصنوعی یونایتد را تحقیر کردهاند.

یونایتد تنها از فروش یک بازیکن تیم اول، غیر از محصولات آکادمی باشگاه، طی ده سال اخیر سود کرده است. دن جیمز در ۲۰۱۹ از سوانزی با مبلغ ۱۵ میلیون خریداری و دو سال بعد با مبلغ ۲۵ میلیون به لیدز فروخته شد.
این روزها افراد کمی اولدترافورد را در قالب فوتبالیستی بهتر ترک میکنند. یونایتد به گورستانی برای ستارههای بزرگ و نابغههای آکادمی مشهورش تبدیل شده است. مارکوس رشفورد، جسی لینگارد، آلخاندرو گارناچو و اسکات مکتومینای، همگی از ردههای پایه یونایتد بالا آمدند و سپس از این تیم جدا شدند. احتمال دارد کوبی ماینو نیز نفر بعدی باشد.

رشد و موفقیت رشفورد و مکتومینای پس از جدایی، نشانهای نگرانکننده از محیط تضعیفکننده و دلسردکنندهای است که در یونایتد شکل گرفته؛ محیطی که نمیتواند از بازیکنان جوان مستعد مراقبت و آنها را پرورش دهد.
یونایتد حتی پیش از رفتن فرگوسن، بازیکنان نامناسب میخرید. او آخرین قهرمانیاش را در ۲۰۱۳ با ربودن رابین فنپرسی از چنگ سیتی بهدست آورد؛ اما همان فصل نیز مشکلات عمیقی وجود داشت که از قبل تثبیت شده بود. تابستان ۲۰۱۲ فنپرسی در کنار شینجی کاگاوا، نیک پاول، الکساندر باتنر و آنخل هنریکس به اولدترافورد آمد. معامله ویلفرید زاها نیز ژانویه ۲۰۱۳ انجام شد؛ انتقالی که مویس مجبور شد بهنوعی خرابی آن را جمع و جور کند.

در سال ۲۰۰۹ یونایتد رونالدو را به رئال مادرید فروخت، نظارهگر ربوده شدن کارلوس توز توسط سیتی از خود بوده و فقط ۲۴ میلیون پوند خرج خرید آنتونیو والنسیا، گابریل اوبرتان و مامه بیرام دیوف کرد. سال بعد سیتی ۱۲۵ میلیون پوند برای تیمی خرج کرد که بعدها یونایتد را از قله فوتبال انگلیس پایین کشید؛ در حالیکه همسایه سرخپوش آنها تنها ۳۹ میلیون پوند خرج چهار بازیکن از جمله ببِه کرد؛ بازیکن ناشناختهای که از طریق بازی برای یک تیم خیریه بیخانمانها مطرح شده بود.
بهنوعی سرنوشت اسفبار منچستر از قبل مشخص شده بود. «ماه آبی» طلوع میکرد. اما اینکه چگونه اشتباهات پایان دوران فرگوسن به یک دهه یا بیشتر سوءمدیریت فاجعهبار در نقلوانتقالات تبدیل شد، حیرتانگیزتر است.

پس از رفتن فرگوسن، همهچیز بهشدت تغییر کرد و یونایتد هیچ وقت عبرت نگرفته است، هر چند اکنون به آن اعتراف میکنند. اد وودوارد، به عنوان معاون اجرایی بیش از حد در معرض توجه یونایتد بین ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۲، بخش زیادی از انتقادها را به خود اختصاص میدهد. برخی افراد داخل باشگاه میگویند او مجذوب ستارهها بود و برخی دیگر بهعنوان «کودکی در فروشگاه آبنبات» از او یاد میکنند.
وودوارد با بخشی از انتقادها مخالفت میکند، اما نه با همه. او به یکی از نزدیکانش میگوید:
میگویند من بازیکن میخریدم، اما اینطور نبود. من فقط افرادی را در این جایگاه گذاشتم تا این کار را انجام دهند. در سه سال اول بعد از فرگوسن، تصمیمات ضعیفی در زمینه جذب بازیکن گرفتیم. در بازار نقلوانتقالات باید از هر ۱۰ خرید، هفت مورد موفق باشند. ما سه مورد از ۱۰ بودیم.
فرگوسن نابغهتر از چیزی بود که فکر میکردیم. او رهبری کاریزماتیک بود. ما باید متحول میشدیم اما این کار را نکردیم. بعد چندین اشتباه در زمینه جذب انجام دادیم که برای مدت طولانی به ما آسیب زد.
فرگوسن ترجیح میداد مستقیماً با استعدادیاب ارشدش، جیم لالور، و برادرش مارتین کار کند و به دیدگاه آنها و ارزیابیهای خودش تکیه داشت. نبوغ در ذهن او بود؛ هیچ خطکش یا الگوی مکتوبی برای جانشینان باقی نگذاشته بود. همهچیز شهودی و سنتی پیش میرفت و در نتیجه برای کسی که پس از او میآمد، کاملاً بیگانه بود.

شهرت مویس بهعنوان فردی دقیق در بازار نقلوانتقالات به سیستمهای بسیار جزئی و محرمانهای تکیه داشت که در «اتاق مخفی» او در کمپ تمرینی فینچفارم اورتون وجود داشت؛ جایی که وایتبوردها با نشانهگذاری رنگی دیده میشدند.
در یونایتد اتاق تحلیل تاکتیکی با وایتبوردها، صفحهنمایشهای لمسی، آیپد و یک پایگاه داده مرکزی برای اهداف تقویت شد، اما همهچیز به شکلی دردناک ناشیانه بود. تنها چند ماه بعد از اعلام بازنشستگی فرگوسن، یونایتد در حال دستوپا زدن بود.
یکی از کارکنان سابق باشگاه میگوید:
ناگهان خلأ قدرت بزرگی ایجاد شد. شروع کردیم به آوردن “کارشناس”. تحلیلگر در همهجا. باشگاه واقعاً نیاز داشت وارد مرحله جدیدی شود، اما از یک افراط به افراط دیگر رفتیم، و با وجود اینهمه اضافه شدن افراد جدید، قدرت و اقتداری را که با رفتن سر الکس از بین رفت، جایگزین نکردیم.
تنها پنجره نقلوانتقالاتی تابستانی که مویس مدیریت کرد یک فاجعه بود. او انتقال تیاگو آلکانتارا را لغو کرد، زیرا یونایتد به دنبال جذب گرت بیل، سسک فابرگاس و بازگرداندن رونالدو بود.

هیچکدام از این انتقالات عملی نشد و تنها خرید یونایتد در آن تابستان، مروان فلینی از باشگاه سابق مویس، اورتون، بود. مبلغ انتقال در روز آخر ۲۷.۵ میلیون پوند اعلام شد؛ چهار میلیون بیشتر از بند فسخ فلینی با اورتون که به تازگی منقضی شده بود.
وودوارد اکنون میپذیرد که باشگاه باعث شکست مویس شد. آن زمان، شکاف میان این دو نفر کاملاً محسوس بود؛ مویس در جمعی خصوصی در مورد وودوارد گفته بود: «یا نابغه است، یا یک دلقک لعنتی.»

وودوارد در اخراج مویس در آوریل ۲۰۱۴ تردیدی به خود راه نداد، اما آنچه بعد از آن رخ داد، بخش بزرگی از فاجعهای شد که بعداً در اولدترافورد شکل گرفت.
یک اشتباه یکفصلی باید سریع اصلاح میشد. اما یونایتد بهجای اصلاح مسیر، فقط پول روی مشکل ریخت و آن پول را هم در مسیر غلط خرج کرد.
برای بیش از یک دهه، بازیکنانی با شهرت جهانی و رزومه درخشان وارد اولدترافورد شدند اما وقتی از آنجا بیرون می آمدند، اعتبار و عملکردشان بهشدت سقوط کرده بود.
در چهار سال و نیمی که لویی فنخال و ژوزه مورینیو روی نیمکت یونایتد بودند، دهها میلیون پوند صرف انتقال و دستمزد بازیکنان ستارهای مثل آنخل دیماریا، رادامل فالکائو، ممفیس دپای، باستین شوایناشتایگر، آنتونی مارسیال، زلاتان ابراهیموویچ، پل پوگبا، روملو لوکاکو، نمانیا ماتیچ و الکسیس سانچز شد.
میان اشتباهات متعدد یونایتد در بازار نقلوانتقالات، باشگاه گاهی خود را (و حتی سهامدارانش را در تماسهای فصلی) با آمار رسانهای و تأثیر برند آرام میکرد.

هیچچیز به اندازه تابستان ۲۰۱۶ این طرز تفکر را آشکار نکرد؛ زمانیکه یونایتد برای پاسخ به حضور گواردیولا در منچسترسیتی، مورینیو را به خدمت گرفت و سپس پوگبا و ابراهیموویچ را خرید.
وودوارد بهجای شرم از پرداخت ۸۹.۳ میلیون پوند برای بازیکنی که چهار سال قبل از آکادمی یونایتد به یوونتوس رفته بود و فقط ۱.۵ میلیون پوند برایش دریافت شد، سرمست این ایده بود که این انتقال رکوردشکن، نام یونایتد را دوباره روی نقشه فوتبال جهان گذاشته است.
در شرایطی که نفرت فرگوسن از شبکههای اجتماعی دیگر مانع باشگاه نبود، بازگشت پوگبا با یک ویدئوی تبلیغاتی اسپانسرشده توسط آدیداس منتشر شد؛ ویدئویی از رقص او همراه با آهنگ استورمزی با هشتگ #PogBACK.
ابراهیموویچ که خیلی زود فهمید یونایتد آن باشگاه بزرگی که انتظار داشت نیست، از چیزهایی که روزانه میدید کلافه شد؛ بهخصوص در کرینگتون.
او در این باره میگوید:
شیشه را پایین میدادم و به نگهبان میگفتم؛ “دوست من، یک ماهه هر روز دارم میام اینجا. من بهترین بازیکن دنیا هستم. اگر هنوز من را نمیشناسی، در شغل اشتباهی هستی.”
ابراهیموویچ آن زمان فاصله زیادی با بهترین بازیکن جهان داشت؛ هرگز بهترین نبود، اما اعتماد به نفس او چیز دیگری میگفت. و همین او را تبدیل به یک قطعه کامل دیگر در پازل ناکارآمدی یونایتد کرد.

رفتارهای پوگبا باعث حواسپرتی و دردسر برای مورینیو، سولشر و رالف رانگنیک شد، تا اینکه او در انتقالی آزاد به یوونتوس برگشت. رابطه او با جسی لینگارد نیز حساسیتهایی ایجاد کرد؛ مخصوصاً عادت آنها در انتشار ویدئوهای شوخی در رختکن در شرایطی که اوضاع تیم وخیم بود.
لینگارد اکنون میگوید:
واضح است که باید در زمان مناسب این کارها را بدانیم، اما ما فقط میخواستیم فرهنگ تیم را قویتر کنیم.
هنریک مخیتاریان هم با مورینیو اختلاف پیدا کرد، اما اهمیت عجیب دوران حضور ناموفقش در یونایتد این بود که او بهعنوان بخشی از معاملهی ویرانگر سانچز وارد این انتقال شد.
در آن معاوضه، سانچز ۳۵ میلیون پوند ارزشگذاری شد، با وجود اینکه فقط پنج ماه تا پایان قراردادش با آرسنال باقی مانده بود.

ویکیلیکس بعدها فاش کرد که یونایتد برای جلوگیری از انتقال سانچز به سیتی، با پرداخت سالانه ۲۰.۳۵ میلیون پوند دستمزد، بهعلاوه ۷۵ هزار پوند برای هر بازی از ابتدا و ۱.۱ میلیون پوند پاداش سالانه قرارداد، موافقت کرده بود.
همه دنیای فوتبال میدانستند سانچز برای پول به یونایتد آمده است، اما باشگاه که آن زمان شیفته «فرهنگ سلبریتی فوتبالی» شده بود، کاملاً نسبت به خطرهای این موضوع بیاعتنا به نظر میرسید.
رونمایی از او نمایشی پرزرقوبرق بود؛ ویدئویی که سانچز را در کیت جدید باشگاه نشان میداد در حالیکه پشت پیانو نشسته و آهنگ Glory, Glory Man United را مینوازد. شاید ستاره شیلیایی فکر میکرد وارد یک ارکستر فوتبالی شده، اما در واقع عضوی از یک سیرک شده بود. او در نهایت فقط پنج گل در ۴۵ بازی برای باشگاه به ثمر رساند و ۱۹ ماه بعد از تیم جدا شد.
با عمیقتر شدن بحران یونایتد، باشگاه تلاش کرد مدرن شود. وودوارد میگوید تا زمان کنارهگیریاش در ژانویه ۲۰۲۲، از تغییراتی که اعمال شده بود رضایت داشت؛ هرچند نشانههای بهبود فوری در الگوها و استانداردهای جذب بازیکن دیده نمیشد.

امروز یونایتد با جذب بازیکنانی مانند متئوس کونیا و برایان امبومو پیشرفتهایی کرده است. جیسون ویلکاکس، مدیر فوتبال باشگاه، اخیراً در پادکستی رسمی روند انجام یک انتقال را شرح داد که نشانهای از افزایش اعتمادبهنفس در باشگاه است.
همانطور که همیشه صدق داشته، راضی نگهداشتن همه غیرممکن است. مورینیو، برای مثال، به سیاست نقلوانتقالات باشگاه تاخته و این ایده که برای هر پست سه نفر گزینه در نظر گرفته شده بود را به باد تمسخر میگرفت.
سرمربی پرتغالی که هنوز هم یک کنترلگر افراطی است، مخالف ایده مدیر فوتبال نیز بود و از بزرگی شبکه استعدادیاب باشگاه حیرت میکرد؛ شبکهای که از دوران «جعبه سیاه» فرگوسن تا آن زمان به ۵۸ استعدادیاب در سراسر جهان رسیده بود.
تلاش یونایتد برای تخصصگرایی و پذیرش سیستمهای نوین تحلیل بازیکن و استراتژی انتقال، باعث شده بود برخی واحدها بیش از حد بزرگ شوند؛ از یک افراط به افراط دیگر در طی چند سال.
محفل خودمانی و کوچک فرگوسن جای خود را به ارتشی از متخصصان داده بود. زمانیکه اریک تنهاخ به باشگاه آمد، تعداد استعدادیابان به ۱۴۰ نفر رسیده بود؛ ۹۰ استعدادیاب تماموقت و ۵۰ ناظر پارهوقت آخر هفته، که دادههای خود را به یک پایگاه بزرگ به نام TrackerMan وارد میکردند.
در تابستان ۲۰۱۹، زمانیکه منچستریونایتد آرون وانبیساکا را از کریستال پالاس خرید، وودوارد با غرور گفت این مدافع از میان فهرستی شامل ۸۰۴ دفاع راست انتخاب شده است. افراد منتقد پرسیدند چگونه پس از این حجم عظیم بررسی، یونایتد در نهایت به بازیکنی رسیده که میشد تنها او را در برنامه Match of the Day دید.

استیو پریش، رئیس باشگاه کریستال پالاس، وقتی یونایتد با پرداخت ۵۰ میلیون پوند برای این انتقال موافقت کرد، ظاهراً نزدیک بود از روی صندلی پایین بیفتد. وانبیساکا اکنون در وستهم بازی میکند؛ سطحی که احتمالاً متناسب با تواناییهای اوست.
یونایتد سالها عقبتر از رقبای خود حرکت میکرد؛ بخشی به این دلیل که با وجود افزایش نیروهای انسانی و تمایل به استفاده از فناوری و روشهای نو، اغلب خلأ آشکار تیم در جایی بود که باید تخصص فوتبال وجود میداشت. ابزار لازم فراهم بود، اما توان استفاده از آن نه.
مورتاف، یکی از دو طراح TrackerMan در کنار استیو براون، رئیس وقت جذب بازیکن در اولدترافورد، تا مارس ۲۰۲۱ بهعنوان اولین مدیر فوتبال باشگاه منصوب نشد. در همان زمان مت جاج، که سالها امور انتقالات را انجام میداد، عنوان رسمی «رئیس مذاکرات فوتبال» را گرفت؛ در حالی پیش از آن، عنوان عجیب «رئیس توسعه شرکتی» داشت.
یونایتد خیلی دیر به سمت داده و فناوری در جذب بازیکن رفت و بیشتر صرفاً پول در فوتبال اروپا پخش میکرد. در اکتبر ۲۰۲۱، دومینیک جردن بهعنوان نخستین مدیر علم داده باشگاه استخدام شد.

با این حال، اشتباهات آشکار ادامه داشت. تابستان ۲۰۲۲ یونایتد مدتها منتظر انتقال فرانکی دییونگ از بارسلونا بود، اما او هرگز به اولدترافورد نیامد. بنابراین در آخرین لحظات، به سراغ کاسمیرو، هافبک باتجربه رئال مادرید، رفتند؛ که هنگام خداحافظی در برنابئو به همتیمیهایش گفته بود باورش نمیشود باشگاه جدیدش حاضر است چنین مبلغی برایش بپردازد.
کاسمیرو که ۶۰ میلیون پوند هزینه و دستمزد هفتگی ۳۰۰ هزار پوند دارد، اکنون ۳۳ ساله است و همچنان در میانه میدان یونایتد بازی میکند. اگر چه گاهی عملکردی درخشان داشته، اما بیشتر شبیه بازیکنی است که بهترین سالهایش را جای دیگری پشت سر گذاشته است. الگویی آشنا در اولدترافورد.

در آغاز فصل ۲۳-۲۰۲۲ زیر نظر تنهاخ، و پس از شروعی ضعیف، یونایتد باز هم به تصمیمی از روی ترس روی آورد و ۸۶ میلیون پوند برای آنتونی، وینگر برزیلی پرداخت؛ در حالیکه او تنها دو ماه قبل با ۶۰ میلیون قابل خرید بود. این بازیکن اکنون با زیانی سنگین کنار گذاشته شده است و در بتیس روزگار بهتری را میگذراند.
در برههای اوضاع بهگونهای شد که انگار هواداران مسئول جذب بازیکن هستند؛ زیرا انتقال مارکو آرناتوویچ پس از اعتراض شدید طرفداران نسبت به خرید مهاجم سابق استوک و وستهم لغو شد.
در دوران پرابهام تنهاخ، تعداد زیادی از خریدها به نظر میرسید با کیس ووس، ایجنت خود او، مرتبطاند، یا قبلاً زیر نظر او بازی کرده بودند، یا در لیگهایی فعالیت داشتند که تنهاخ با آنها آشنایی داشت.
وقتی به تنهاخ گفته شد ماتیاس دلیخت انتخاب مناسبی برای یونایتد نیست و تیم جذب بازیکن او را «هری مگوایر هلندی» توصیف کرد، تنهاخ بر به خدمت گرفتن او اصرار کرد؛ در نتیجه باشگاه ۴۲ میلیون پوند برای دلیخت پرداخت.

جذب بازیکن در آکادمی یونایتد نیز افت کرد و این افت موجب شد طی هشت سال دو بار بازنگری کامل انجام شود تا باشگاه بتواند با سیتی و چلسی رقابت کند.
مورتا پس از سالها به یکی از افراد پرنفوذ در باشگاه تبدیل شده بود تا اینکه با ورود رویکرد جدید جیم رادکلیف کنار گذاشته شد. با اینحال، برخی از داخل باشگاه او را دستکم بابت توجه به رفاه بازیکنان تحسین میکردند. کلر رابسون، دختر برایان رابسون اسطوره یونایتد، مسئولیت مهمی در رسیدگی به وضعیت بازیکنان خارج از زمین برعهده گرفت.
یکی از افراد نزدیک به باشگاه میگوید:
بازیکنان جوانی میآمدند که هیچ شناختی از منچستر نداشتند. قبلاً بازیکنانی مثل ریو فردیناند یا وین رونی به آنها میگفتند کجا زندگی کنند و چه چیزهایی را بشناسند.
یک بازیکن جوان عمارتی در نقطهای دورافتاده خرید و خیلی زود منزوی شد. وقتی عملکردش افت کرد، کسی را نداشت که با او صحبت کند.
آکادمی یونایتد مدتها قبل از ورود اینئوس دچار افت شده بود. با وجود بازنگریها، یونایتد دیگر همیشه انتخاب اول بهترین استعدادهای جوان نیست؛ بسیاری از آنها راهی سیتی و چلسی میشوند.
اوله گونار سولشر در دوران مربیگری در اولدترافورد، ارلینگ هالند، دکلان رایس و جود بلینگهام را میخواست. اما جیدون سانچو، دانی فاندبیک و یک رونالدوی ۳۶ ساله نصیبش شد.
یونایتد سال ۲۰۲۱ برای سانچو ۷۳ میلیون پوند پرداخت و او که پس از دورهای در چلسی اکنون به صورت قرضی در استونویلا بازی میکند، با پایان قرارداد هفتهای ۲۵۰ هزار پوندیاش تابستان آینده بهعنوان بازیکن آزاد از این تیم جدا خواهد شد. سانچو دو سال است برای یونایتد بازی نکرده اما همچنان برای باشگاه هزینه دارد.

در سوی دیگر، رونالدو شرایط متفاوتی داشت؛ و شباهتهای او با خرید پرهزینه و اشتباه سانچز در سه سال قبلتر آشکار بود، اما نادیده گرفته شد. این انتقال در واقع شاهکار ژرژ مندس، سوپراِیجنت پرتغالی بود که این تصور را ایجاد کرد که رونالدو «خودکار امضای قرارداد را در دست دارد» و آماده است قراردادش را با منچسترسیتی امضا کند.
یکی از منابع نزدیک به باشگاه در این باره میگوید:
این موضوع باعث وحشت شد. تصور اینکه او برای سیتی مقابل یونایتد گل بزند، برای مدیران غیرقابلتحمل بود. ترسشان از واکنش هواداران زیاد بود، درحالیکه واقعیت این بود خریدنش برخلاف تمام برنامههای اوله بود.
خرید یکی از بهترین بازیکنان جهان با ۱۹.۸ میلیون پوند بهندرت بد به نظر میرسد، اما رونالدو از لحظه ورود با دستمزد بالای ۵۰۰ هزار پوند در هفته به عاملی مخرب تبدیل شد. گفته میشود تلاش او برای گرفتن بازوبند از مگوایر رختکن را دچار دودستگی کرد. سالها بعد سولشر در این باره گفت:
شاید کل روابط رختکن را بههم زد. او آن سال بهترین گلزن بود، اما من ده هفته بعد اخراج شدم!
سولشر باید درباره بازگرداندن رونالدو شجاعتر میبود. آیا قابل تصور است گواردیولا یا کلوپ چنین انتقال دیکته شدهای را بپذیرند؟ سولشر که بر بازگشت اصول فرگوسن مانند اتحاد و شایستهسالاری، تأکید داشت، اجازه داد همه آن اصول با بازگشت تنها بازیکنی که شاید بزرگتر از باشگاه بود، تخریب شود.
در سال ۲۰۲۳، یونایتد از خرید هری کین صرفنظر کرد که بخشی از آن به هزینه بالا مربوط میشد، اما سپس ۷۲ میلیون پوند برای هویلوند پرداخت؛ بازیکنی که بهگفته سایر باشگاهها، ارزشش حدود یکسوم این مبلغ بود.

هویلوند تابستان گذشته با بند خرید ۳۸ میلیون پوندی به ناپولی قرض داده شد. آنتونی با ضرر حدود ۶۰ میلیون پوند به رئال بتیس فروخته شد. مانوئل اوگارته که سال ۲۰۲۴ با ۴۰ میلیون پوند از پاریسنژرمن خریده شده بود، نیمکتنشین است و فرناندز که ذاتاً بازیکنی هجومی است، در پست او بازی میکند. و این چرخه مبهم «سر هم کردن و ادامه دادن» همچنان ادامه دارد.
هزینههای بیرویه یکی از مسائلی بود که اینئوس پس از سرمایهگذاری ۱.۳ میلیارد پوندی رادکلیف در باشگاه مطرح کرد. بررسیهای دقتسنجی آنها نشان داد یونایتد در جذب بازیکن کند عمل میکند و اغلب برای حفظ ارزش داراییها قرارداد بازیکنان را تمدید میکند، درحالیکه خروج آنها منطقیتر است.
برخلاف وودوارد که عاشق انتقالهای بزرگ بود، رادکلیف به دنبال کشف «امباپههای آینده» است. او قصد دارد دستمزدها را کاهش دهد و با فروش بازیکنان آکادمی سود کسب کند، اقدامی که با قوانین سودآوری و پایداری لیگ برتر نیز همخوان است.

ساختار مدیریتی بار دیگر دگرگون شده و اکنون ردپای پررنگی از تفکر منچسترسیتی در آن دیده میشود؛ مدیرعامل باشگاه، عمر برادا، مدیر فوتبال جیسون ویلکاکس که پس از اخراج شرمآور دن اشورث پس از ۱۵۹ به جایگاه او ارتقا یافت، مدیر عملکرد سم اریث و رئیس جدید آکادمی، استیون تورپی، همگی سابقه کار در سیتی دارند.
کریستوفر ویول مدیر جذب بازیکن است و رادکلیف مایک سانسونی را از تیم فرمول یک مرسدس آورد تا عملیات دادهای «قرن گذشتهای» منچستریونایتد را ارتقا دهد.
هدف، بهبود فرهنگ باشگاه و اصلاح روند جذب بازیکن با اجرای سیاست «بدون آدمهای دردسرساز» پس از ۱۲ سال اشتباهات پرهزینه است. از این منظر، فروش گارناچو به چلسی دستکم یک گام در مسیر درست بود.

نهتنها کیفیت بازیکنان پس از فرگوسن سقوط کرد، بلکه استانداردهای حرفهای نیز تنزل یافت. یکی از بازیکنان تیم اول که چندان محبوب نبود، پس از جدایی، ردپای عجیبی از خود به جای گذاشت؛ یک منبع در این باره میگوید:
یک خودرو سوپراسپورت مسخره داشت. وقتی جدا شد، همانطور آن را در پارکینگ کرینگتون رها کرد. حدود شش ماه همانجا ماند. اینقدر بیتفاوت بود.
منبع دیگری میگوید:
کنار پارکینگ بازیکنان یک نوار چمن بین دو ساختمان وجود دارد. یکی از بازیکنان انگار حوصله دنده عقب نداشت، و برای تغییر مسیر، شروع کرد از روی چمن عبور کردن. یکی از بازیکنان قدیمی دوران فرگوسن جلویش را گرفت و گفت ماشین گرانی داری، عجیب است که ظاهراً دنده عقب ندارد!
میتوان حدس زد آن ماشین به اریک بایی تعلق نداشت، چون انتخاب ساده او برای خودرو باعث تمسخر همتیمیها میشد. آنها روی سقف و کاپوت ماشینش میپریدند و یکبار ژوزه مورینیو هم همراهشان شد.
این نظر بهطور گسترده وجود دارد که یونایتدِ خودشیفته سالها با تکیه بر نام پرافتخار خود جلو رفته، و واقعیت تلخی که ابراهیموویچ، رونالدو و دیگران به آن اشاره کردهاند، باشگاه را از درون فرسوده کرده است.
اکنون که به سیزدهمین سالگرد جدایی فرگوسن از منچستر یونایتد نزدیک میشویم، و پس از تلاشهای متعدد برای بازسازی فرهنگی، راه بازگشت بسیار طولانی بهنظر میرسد. میراث سالها سقوط و ناکارآمدی یونایتد در بازار نقلوانتقالات همچنان ادامه دارد.
این خبر از سایت منبع نقل شده و پایگاه خبری زیرنویس در قبال محتوای آن مسئولیتی ندارد. در صورت نیاز، در نظرات همین خبر گزارش دهید تا بررسی گردد.
واکاوی پیامدهای فرهنگی و اجتماعی حذف کودکان از مراسمها«از کودکان در مراسمی دیگر پذیرایی میشود»؛ جمله ای شیک، اما ویرانگر
تحلیل جامعهشناختی کاهش ازدواج و فرزندآوری در ایرانازدواج؛ از اجبار اجتماعی تا انتخاب فردی: چرا برخوردارها کمتر ازدواج میکنند؟
لزوم تمرکز بر خدمت به جای زندگی خصوصیچهرههای مشهور و القای مصرف گرایی و مصرف زدگی





























